رهبر معظم انقلاب در اردیبهشت سال جاری در دیدار با فرماندهان نیروی انتظامی، همه مسؤولان و مردم را به مراقبت از وحدت موجود در کشور فراخواندند و فرمودند: ایجاد دو جریانی، دو فرقه‌ای و دوقطبی از ضربه‌های مهلکی است که دشمن به‌ دنبال آن است.

در همین راستا این بار نیز سایت بی بی سی فارسی تلاش کرده در خصوص القا حاکمیت دوگانه در کشور که دائماً از سوی این شبکه تکرار می‌شود، در مقاله‌ای با عنوان "لباس نظامی سلیمانی یا یقه دیپلماتیک ظریف؛ سیاست منطقه‌ای ایران"، سیاست‌های جمهوری اسلامی در امور بین المللی و بخصوص مسائل منطقه را همراه با «تنش در لایه‌های زیرین» معرفی کند.

"مهدی تاجیک" در این مقاله، روابط خارجی ایران بخصوص در منطقه را حامل دو چهره متفاوت سرلشکر "قاسم سلیمانی" و "محمدجواد ظریف" میداند و معتقد است که آیت‌الله خامنه‌ای، طرفدار عملکرد "تهاجمی" سپاه و سرلشکرسلیمانی است و وزارت خارجه و ظریف هم در تایید و تاکید آن می کوشند. نویسنده در این مقاله اذعان می‌کند که « در یک نگاه می‌توان این دو چهره (ظریف و سرلشکر سلیمانی) را دو ستون یک بنای واحد دانست که ماموریت‌های مختلفی به آنها سپرده شده است.»   

متن کامل این مقاله را در ادامه بخوانید:

 

«لباس نظامی سلیمانی یا یقه دیپلماتیک ظریف؛ سیاست منطقه‌ای ایران»

دو تصویر متفاوت از سیاست خارجی ایران وجود دارد که هر کدام با نماد خاص خود شناخته می‌شوند. یکی تصویری ملایم و مداراجویانه که محمدجواد ظریف با لبخندهایش در برابر دوربین‌ها و حاضر جوابی‌اش در مصاحبه با رسانه‌های بین المللی آن را نمایندگی می‌کند و تصویری دیگر که از آن قاسم سلیمانی است و وجهه تهاجمی سیاست‌خارجی ایران را با ابروهای درهم کشیده و لباس نظامی به نمایش می‌گذارد. در یک نگاه می‌توان این دو چهره را دو ستون یک بنای واحد دانست که ماموریت‌های مختلفی به آنها سپرده شده است اما تنش‌هایی هم در لایه‌های زیرین وجود دارد.

 

سکوت پرمعنی

قاسم سلیمانی تابحال در اظهارنظرهای عمومی‌اش جمله‌ای در دفاع از سیاست‌خارجی حسن روحانی نگفته است. هیچ سخنرانی هم از او وجود ندارد که بیانگر موضعش پیرامون توافق هسته‌ای به عنوان مهم‌ترین دستاورد سیاست خارجی دولت باشد. سکوت او معنادار است و این سکوت را صرفا نمی‌توان به حساب جایگاه نظامی‌اش گذاشت. اغلب نظامیان درجه اول ایران نسبت به توافق اتمی اعلام موضع کرد‌ه‌اند و حسن فیروزآبادی رییس سابق ستاد کل نیروهای مسلح حتی در پیامی این توافق را به آیت‌الله خامنه‌ای تبریک گفته بود. سید‌حسن نصر‌الله رهبر گروه حزب‌الله لبنان نیز در چندین سخنرانی و همچنین در دیدار با ظریف به طور مفصل از این توافق دفاع کرد اما واکنش سردار سلیمانی چیزی جز سکوت نبود.

 

در عوض این ظریف است که برای دفع انتقادهای اصولگرایان باید نزدیکی و همسویی‌اش به سلیمانی را اثبات کند. گویی که در سیاست‌های منطقه‌ای نقش سلیمانی و سپاه قدس به مراتب از نقش وزارت‌امور خارجه کلیدی‌تر و پر رنگ‌تر است. در نتیجه وقتی کریمی قدوسی از چهره‌های اصولگرای مجلس٬ ظریف را فراخواند تا درباره‌ سیاست‌هایش توضیح دهد٬ او تلاش کرد ثابت کند که نه فقط سردار سلیمانی بلکه حتی سید حسن نصرالله از فعالیت‌ وی رضایت دارند. کمی عجیب به نظر می‌رسد که اگر سردار سلیمانی این اندازه از سیاست‌های ظریف راضی است چرا تاکنون این رضایت خود را ولو به صورت تلویحی در سخنرانی‌هایش ابراز نکرده است.

 

 

تفاوت شهید زنده و نقطه خیالی

نگاهی که راس قدرت در جمهوری اسلامی به سلیمانی و ظریف دارد ابدا با هم یکسان نیست. آیت‌الله خامنه‌ای طرفدار سیاست‌خارجی تهاجمی به ویژه در مناسبات منطقه‌ای است و بنابراین مشی و روشی که سردار سلیمانی آن را پیش می‌برد به ذائقه وی نزدیک‌تر است. او دستکم دو بار از سلیمانی با لقب «شهید زنده» یاد کرده که نشان می‌دهد تا چه اندازه به جایگاه وی رسمیت می‌بخشد و او را از سیاسیون متمایز می‌کند. جمله معروف او مبنی بر این که « من دیپلمات نیستم٬ انقلابی‌ام» هم مرزکشی بین او با مشی دیپلماتیک ظریف را آشکارتر می‌سازد.

 

ظریف و تیم همراه او در مذاکرات هسته‌ای البته از سوی رهبر جمهوری اسلامی بابت تلاششان مورد تقدیر قرار گرفته بودند اما سرزنش‌های علنی هم در کار بوده است. یکی از مهم‌ترین‌ انتقادها زمانی بود که جواد ظریف و جان کری در جریان مذاکرات ژنو مدتی با هم در خارج از هتل پیاده روی کردند و سایت اینترنتی آیت‌الله خامنه‌ای با درج عکس پیاده روی آنها و تیتر «نقطه‌‌های خیالی» میخواست این پیام را بدهد که این مذاکرات حقیقی نیست. نقطه‌های خیالی در واقع ارجاعی به یکی از سخنرانی‌های رهبر جمهوری اسلامی بود که در آن گفته بود «معتقدم باید دل را به نقطه‌های امیدبخش خوش کرد نه به نقطه‌های خیالی». از زمانی که توافق اتمی وارد مرحله اجرایی شده است دیگر خبری از همان تاییدهای ضمنی درباره مذاکره با آمریکا هم در کار نیست و اتفاقا حالا آیت‌الله خامنه‌ای به صراحت هر گونه مذاکره با واشنگتن درباره مسائل دیگر را منع کرده است و آن را به ضرر منافع ملی ایران می‌داند. او با این مخالفت عملا بخش مهمی از سیاست خارجی تعیین شده توسط دولت روحانی برای ترمیم مناسبات با کشورهای منطقه را عقیم گذاشته و طرحی که او با عنوان «برجام دو» در ذهن داشت را به بایگانی فرستاده است.

 

وعده دوستی و نوبت دشمنی

شدت دادن به تنش‌ها با عربستان سعودی و درگیری بیشتر در نزاع‌های منطقه از عراق و سوریه گرفته تا بحرین و یمن همگی اجزای سیاستی است که سپاه پاسداران اجرای آن را به عهده دارد و در رسانه‌های بین المللی با برند « سردار سلیمانی» شناخته می‌شود. دستگاه‌های تبلیغاتی جمهوری اسلامی موفق شدند که برای این برند بازاریابی موفقی هم انجام دهند و با مفاهمیی مانند «عمق استراتژیک» و «اقدام پیش‌دستانه برای جلوگیری از نفوذ داعش» به دخالت‌های نظامی ایران در منطقه یک مشروعیت سیاسی بدهند و بخش قابل توجهی از افکار عمومی را همراه سازند. ایجاد حس رضایتمندی از امنیت نسبی در ایران در مقایسه با برخی کشورهای منطقه همچنین سبب شده که حالا حتی اغلب چهره‌های اصلاح‌طلب نیز از این مداخله‌های نظامی ابراز رضایت کنند و آن را معقول بدانند.

 

وضعیت فعلی آن چیزی نیست که حسن روحانی وعده‌اش را داده بود. استراتژی سیاست‌های منطقه‌ای وی این بود که «روابط دوستانه و نزدیک با همه همسایگان» در اولویت قرار بگیرد و از «درشت سخن راندن در مقابل دشمن» خودداری شود. حالا اما آیت‌الله خامنه‌ای از حکام عربستان با تعابیری نظیر « شجره خبیثه ملعونه آل‌سعود» یاد می‌کند و دولت هم راهی نمی‌بیند جز این که خود را با این سیاست‌ هماهنگ سازد. ظریف در هماهنگی با این خط مشی جدید٬ یک جنگ رسانه‌ای را آغاز کرد و در یادداشتی برای روزنامه «نیویورک‌تایمز»٬ عربستان را متهم به حمایت از گروه‌های تروریستی کرد و جهان را به مقابله با وهابیت دعوت کرد.

 

در خدمت اتاق جنگ سپاه

تغییر گفتمان در سیاست‌های منطقه‌ای واضح و غیرقابل انکار است. روابط با عربستان از یک دوستی محتاطانه تبدیل به دشمنی تمام عیار شده و تمام کشورهای حامی‌اش هم در صف دشمنی قرار گرفته‌است. در این وضعیت پرداختن به نزاع اسراییل و فلسطین دیگر آن اهمیت سابق را ندارد و صف‌بندی مقابل ریاض باعث شده که شانس آشتی و صلح در منطقه دستکم در کوتاه مدت بسیار اندک به نظر برسد.

در این شرایط٬ وزیرامور خارجه در معادلات منطقه‌ای عملا تبدیل به کارگزار و مجری سیاست‌های نظامی سپاه شده است. او بعد از اجرای برجام برای نشان دادن حسن نیت به برخی کشورهای منطقه از جمله کویت، قطر و عراق و لبنان سفر کرد اما حالا یکسال بعد از برجام دیگر کمتر صحبتی درباره بهبود مناسبات منطقه‌ای می‌شود. فعلا در آتش جنگ‌ سوریه و عراق و یمن انگار وظیفه وزیر امورخارجه این است که یک روابط عمومی خوب و موثر برای اتاق جنگ سپاه قدس باشد و به تئوری‌های نظامی آنها رنگ و لعاب دیپلماتیک بدهد. لباس نظامی سردار سلیمانی و عکس‌هایش در میدان‌های نبرد در سوریه و عراق این روزها بهتر و بیشتر از کت و شلوارهای خاص و دگمه سردست‌های اختصاصی‌ ظریف مورد توجه قرار می‌گیرد.

 

 

233