پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، گزارشی از بررسی درآمدهای نفتی و وضعیت معیشت و رفاه مردم در رژیم پهلوی را منتشر کرد.

تطهیرناشدنی 

بررسی درآمدهای نفتی و وضعیت معیشت و رفاه مردم در رژیم پهلوی

 محمدرضا پهلوی و خاندان سلطنتی جزو نخستین کسانی بودند که از درآمد سرشار نفت بهره می‌گرفتند. شرکت ملی نفت ایران محرمانه و به طور منظم بخشی از درآمد نفت را به حساب شاه واریز می‌کرد که بنابر گزارش‌ها این مبلغ در سال 55 دست‌کم یک میلیارد دلار بوده است. رژیم پهلوی در فساد، رشوه‌خواری و شره و آز مال اندوزی غرق بود. در راس این سلسله مراتب فساد، اشرف پهلوی و اسدالله علم بودند بعد نوبت امیران ارتش و نخبگان می‌رسید که هر یک برای خود نیمچه درباری داشتند و اعوان و انصار را دور خود جمع می‌کردند و بخشی از همه مقاطعه‌کاری‌های پرسود را به خود اختصاص می‌دادند. بنابر خوش‌بینانه‌ترین برآوردها، در فاصله سال های 52 تا 55 مقام‌های دولتی حداقل یک میلیارد دلار کمیسیون گرفته‌اند.

 

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ رژیم پهلوی با سیطره بر منابع نفتی به یک قدرت اقتصادی منطقه‌ای تبدیل شده بود زیرا با فروش نفت، درآمدهای زیادی را به دست می‌آورد و کلیه کارهای عمرانی و آبادنی کشور در گرو درآمدهای نفتی بود و در زمان رونق نفت، وضعیت عمومی جامعه ایرانی به نسبت خوب بود و در زمان رکود قیمت نفت، به دولت فشار می‌آمد که به تبع آن با فشار بر مردم و مالیات‌های سنگین سعی در جبران آن بر‌می‌‌آمدند. اما سوال مهم این است که آیا مردم و پایگاه اجتماعی دولت در زمان رونق اقتصاد نفتی نیز از آن بهره‌مند بودند و وضعیت معیشتی، رفاهی، بهداشتی و آموزشی آنها بهبود می‌یافت یا این که عده محدود از دربار و اطرافیان رژیم پهلوی از عایدات آن بهره‌مند می‌شدند؟ در این نوشتار کوتاه سعی خواهیم داشت تا به بررسی تاثیر درآمدهای نفتی بر وضعیت عمومی مردم در رژیم پهلوی بپردازیم.

 

                                                                      *** درآمدهای نفتی در رژیم پهلوی ***

 

به تعبیر منوچهر فرمانفرمائیان در کتاب "نفت و سیاست در ایران (از تهران تا کاراکاس)"، نفت که چرخ‌های صنعت و قدرت و بسیاری از مظاهر تمدنی کنونی از نیروی احتراق آن کسب انرژی کرده و به حرکت در می‌آید، نقش بسیار عظیم و رل بی‌سابقه ای در سازمان‌های اقتصادی و دستگاه‌های بازرگانی و صنعتی و فنی جهان دارد و می توان گفت این ماده سیال و سوزان نه تنها قادر است بزرگترین دستگاه های مکانیکی و عظیم ترین وسایل نقلیه امروزی را اعم از بحری، بری یا هوایی به کار اندازد، بلکه می تواند با جاذبه اسرارآمیز و نفوذ حیرت‌انگیز خود سازمان های حکومتی و دستگاه های مملکتی را زیر و رو کرده و چه بسا اساس دولت ها و استقلال ملت ها را متزلزل سازد و همچنان که در ایجاد تحولات صنعتی، بزرگترین نقش ها را بازی می کند، در پیدایش انقلاب‌ها با عظمت و فراهم آوردن تغییرات با اهمیت و نقش های با ابهت و زد و خوردهای خونین و کشمکش های عظیم و دسته بندی های سیاسی و پارلمانی و جنجال های نژادی هم سهم بزرگی دارد؛ تا جایی که در بسیاری از مناطق جهان سرنوشت نفت با تقدیر ملت‌ها و جوامعی که مالک آن هستند به هم پیوسته و توام است.[1]

 

 این پیوند و پیوستگی نفت و سرنوشت مردمان، در تاریخ سیاسی و اقتصادی ایران به خوبی قابل رویت است و این که برای نفت، ایران و ایرانی متحمل چه سختی ها، مشقات و مشکلاتی شده است و این در حالی بود که این ثروت طبیعی می توانست سرنوشت مردمان را سوی رفاه، معیشت و امکانات بهتری سوق دهد اما ناکارآمدی شاهان از زمان صفویه تا زمان پهلوی دوم، منجر به این شد که مردم ایران با سختی هایی مواجه شوند که در کنار آن، عده ای محدود به سرمایه های هنگفتی دست یابند. نمود بارز این مسئله، خاندان پهلوی هستند که بر منابع نفتی و سرمایه های ملت ایران چنگ انداختند و با این گشایش های نفتی، دیوارهای کاخ های خود را برافراشته تر نمودند و سرمایه عمومی را به یغما بردند.

 

در فاصله سال های 1339 و1342 اقتصاد ایران تحت تاثیر تضادهای سیاسی و جنگ های قدرتی قرار داشت که خود در ایجاد و تشدید آنها سهیم بود. رونق پیشین، تورم و کسری تراز پرداخت ها، دولت را وادار به انقباض اعتبارات، افزایش تعرفه های واردات، کاهش هزینه های عمومی و گدایی از نهادهای بین المللی و کشورهای دیگر کرده بود. این سیاست ها بر بخش خصوصی نیز تاثیر گذاشته بود و به ورشکستگی تعدادی از شرکت ها و بانک ها انجامید. افزون بر این، ناامنی سیاسی و چشم انداز وخیم اقتصادی پس انداز و سرمایه گذاری داخلی را کاهش داد. چه بسا کنترل شدید پولی بیشترین تاثیر را در آن شرایط به جای گذارد و نرخ های بهره غیررسمی در بازار آزاد به 30 درصد رسید و بهای اراضی شهری که در آن دوران تقریباً تنها دارایی قابل احتکار بود به میزان 500 درصد کاهش یافت.

 

اقتصاد دچار کسادی شده بود ولی عواید نفت در پی صادرات فزاینده به سرعت افزایش یافت و کمک های آمریکا در کوتاه مدت همچون مسکن عمل می کرد. در دوره 1339 تا1341 عواید نفتی 10 درصد بود. در سال 1339 با اینکه عواید نفت و اعتبارات خارجی به 41200 میلیون ریال رسید، سرمایه‌گذاری دولتی تنها بالغ بر 18400 میلیون ریال می‌شد[2] که نشان از بی توجهی به مردم و شرایط عمومی جامعه داشت.

 

از زمان شروع فعالیت کنسرسیوم (1333) در ایران تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال1357، در مجموع 25/1 میلیارد بشکه نفت خام تولید شده است. تولید نفت بیش از 6 میلیون بشکه در روز فقط در سال1353 محقق شد که این امر به منظور افزایش سود شرکت ها و کارتل های نفتی و تامین سوخت ارزان برای کشورهای صنعتی بوده و پیامدهایی از جمله مغایرت با اصل تولید صیانتی و افت فشار مخازن به دلیل عدم اجرای به موقع تزریق را به دنبال داشت. درآمدهای نفتی ایران تا قبل از سال 1352 همواره کمتر از 5 میلیارد دلار در سال بوده است. در سال 1353 به علت افزایش ناگهانی قیمت نفت و افزایش تولید نفت خام ایران درآمدهای ارزی کشور به بیش از 23 میلیارد دلار و در سال1357 به 26 میلیارد دلار رسید که بالاترین درآمد ارزی از ابتدای تولید تا سال 1357 بوده است.

 

                                                                          ***درآمد نفتی و فساد خاندان پهلوی***

 

در رژیم پهلوی برنامه ریزی توسعه بیشتر برای راضی نگه داشتن حامیان و اعطای مناسب اداری، امتیازات قراردادها و پروژه ها به آن ها بود اما در این عرصه دولت نتوانست بر بسیاری از کاستی های استراتژی اقتصادی که شامل فساد و عدم کارایی فاحش است نیز غلبه کند. ایجاد روحیه و اخلاق رانتی در جامعه، در نظر گرفتن دولت به عنوان سرچشمه منافع خصوصی، بی ثباتی قوانین بودجه و مبهم بودن آنها، صدور پروانه کسب مجوز، باندبازی و ناپایداری تصمیمات سیاسی و اقتصادی که سیاست مداران را به ایجاد ائتلاف‌های دل‌خواهانه و شبکه‌های حامی-پیرو وا می‌داشت، همگی ناشی از وضعیت دولت در اجرا و نظارت بر استراتژهای اقتصادی بود.

به همین دلیل بود که "ژان پیردیگار" بیان می کند که هدف پنجمین و آخرین برنامه عمرانی(1977-1973) در رژیم پهلوی عبارت بود از پرداختن به مساله متعادل ساختن مجدد شرایط جغرافیایی کشور و بی عدالتی های اجتماعی. اما هنوز مرکب آن خشک نشده بود که به خاطر افزایش درآمد نفت و در نتیجه چهار برابر شدن قیمت آن از سوی کشورهای اوپک، درهم ریخت و از نو طرح ریزی شد.

 

نکته جالب توجه این است که این گشایش اقتصادی به نفع درباریان، پیروان محمدرضا پهلوی و خانواده‌های سلطنتی بود و مردم روستایی و نقاط دور دست ایران هیچ گونه بهره ای از این روند افزایش قیمت نفت نداشتند.

 

در مقطعی کوتاه که رشد اقتصادی ایران و تولید ناخالص داخلی افزایش یافت، بر زندگی برخی از اقشار مرفه جامعه و شهرنشینان تاثیر گذاشت و سفره های عوام نیز همچنان خالی بود و رفاه عمومی به نسبت درآمدهای نفتی رشد زیادی نداشت. همانگونه که "یرواند آبراهیمیان" در کتاب "ایران بین دو انقلاب" ذکر می کند: «توسعه اجتماعی-اقتصادی، بیشتر به واسطه درآمدهای روزافزون نفت عملی شد. میزان درآمد نفت که در سال 1342، 555 میلیون دلار بود در سال 1347 به 958 میلیون دلار، در سال 1350 به 1/2 میلیارد دلار، در سال 1353 به 5 میلیارد دلار و پس از چهار برابر شدن قیمت نفت در بازارهای جهانی، در سال 1355 به حدود 20 میلیارد دلار رسید. در سال های بین 53-1343 کل درآمدهای نفتی به 13 میلیارد دلار و از سال1353 تا 1356 به 38 میلیارد دلار رسید. گرچه پول های هنگفتی در نتیجه اسراف کاری های سلطنتی، بناکردن قصرها، مصارف اداری، فساد بیش از حد، ایجاد تاسیسات هسته ای و خرید سلاح های بسیار پیچیده ای که حتی برای بیشتر کشورهای عضو ناتو گران قیمت بود به هدر می رفت.»

 

با توجه به چند برابر شدن قیمت نفت، تجارت خارجی نقش تعیین کننده ای در کل اقتصاد ایران پیدا کرد چرا که از یکسو امکان صدور میلیون‌ها بشکه نفت و ورود میلیاردها دلار کالای مصرفی و مواد اولیه را فراهم ساخت و از سوی دیگر به موازات واردات کالاهای مصرفی، وادات کالاهای واسطه ای و سرمایه ای نیز افزایش پیدا کرد. از کل واردات کالا در سال 1356 حدود 54/1 درصد کالاهای واسطه ای و27/5 درصد کالاهای سرمایه ای و18/4 درصد کالاهای مصرفی بوده است.

 

عمده ترین کالاهای وارداتی ایران در آخرین سال حیات رژیم پهلوی عبارت بود از ماشین آلات و دستگاه های مکانیکی، آهن و فولاد، وسایل الکترونیکی و الکتریکی، مواد شیمیایی، مواد غذایی و فرآورده های گوشتی. هرچه به پایان عمر سیاسی رژیم پهلوی نزدیک می شویم شاهد افزایش شدید واردات مواد غذایی و اختصاص بودجه هنگفت به امور نظامی هستیم که اولی بیانگر وابسته شدن هرچه بیشتر کشاورزی و دومی میلیتاریزه شدن جامعه است.

 

باوجودی که در دهه 50 ارزش کالاهای صادراتی همچون واردات افزایش یافت، ولی در مقایسه با آن به لحاظ ارزش، رشد ناچیز و از لحاظ کیفیت در سطح پایینی قرار داشته است. علی رغم ادعاهای رژیم پهلوی در دست‌یابی به تمدن بزرگ و توسعه یافتگی صنعتی، وابستگی همه جانبه سیاسی و صنعتی ایران به جهان خارج روز به روز بیشتر می شد[7] و در عین حال، وضعیت معیشتی و رفاهی عده ای محدود در شهرهای بزرگ نظیر تهران، اصفهان، تبریز و... بهبود یافت و خیلی از مناطق روستایی و شهری ایران در محرومیت و به تعبیری دیگر، در فقر و فلاکت به سر می بردند که با امکانات محدود و دستمزدهای ناچیز به رتق و فتق امور می پرداختند و در این میان، خانواده سلطنتی و وابستگان آنها در ناز و نعمت روزگار می گذراندند زیرا فساد مالی و اقتصادی خاندان پهلوی در سال های انتهایی این رژیم دیکتاتوری هویدا بود و به تعبیر "ویلیام برانگین" در مقاله ای که با عنوان "Pahlavi Fortune: A Staggering Sum” در مجله واشنگتن پست به چاپ رسانده است مبلغی نزدیک 2 میلیارد دلار در اواخر رژیم پهلوی  از درآمدهای نفتی به حساب بانکی نزدیکان محمدرضا پهلوی در بانک های غربی منتقل شده است.

 

فسادهایی از این دست به وفور یافت می شود که مانع بزرگی برای رسیدن درآمدهای نفتی به نیازمندان واقعی آن یعنی مردم کم درآمد، روستا نشینان، کارگران روزمزد، بازنشستگان و.. می شد. حکمرانی فاسد و مدیریت سفیهانه خاندان پهلوی مهمترین عامل حیف و میل نفت در ایران بودند. چنین موضوعی در تاریخ معاصر ایران در کتاب "مقاومت شکننده" نمود یافته است و نویسنده این کتاب یعنی "جان فوران" این بی‌عدالتی در توزیع درآمدهای نفتی و فساد نفتی رژیم پهلوی را این گونه ترسیم می کند: «سهم نفت و گاز در طرح های توسعه ایران از 50 درصد در دهه1330 به 63 درصد در1341-1351 و هشتاد درصد بعد از 1353 افزایش یافت. در1357-1356 نفت 38 درصد تولید ناخالص ملی، 77درصد درآمد دولت و 87 درصد ارز خارجی کشور را تامین می کرد. ایران به مفهوم واقعی کلمه به درآمد نفت وابسته بود و اقتصاد نیز تا حد زیادی به دولت وابسته می شد. شاه، خاندان سلطنت و دربار جزو نخستین کسانی بودند که از این درآمد سرشار بهره می گرفتند. مرز میان دولت و شاه کمرنگ و کمرنگ تر می شد، این روندی بود که از عصر صفویه آغاز شد. شرکت ملی نفت ایران محرمانه و به طور منظم بخشی از درآمد نفت را به حساب شاه واریز می کرد. بنابر گزارش ها این مبلغ در سال1355 دست کم یک میلیارد دلار بوده است...نظام در فساد، رشوه خواری و شره و آز مال اندوزی غرق بود. در راس این سلسله مراتب فساد شاه، خواهرش اشرف و وزیر دربارش امیر اسدالله علم بودند بعد نویت امیران ارتش و نخبگان می رسید که هر یک برای خود نیمچه درباری داشتند و اعوان و انصار را دور خود جمع می کردند و بخشی از همه مقاطعه کاری های پرسود را به خود اختصاص می دادند. بنابر خوش بینانه ترین برآوردها، در فاصله سال های 1352 تا1355 مقام های دولتی حداقل یک میلیارد دلار کمیسیون گرفته اند. این توزیع مازاد اقتصادی و تخصیص آن به بلندپایگان جامعه ایرانی بخشی از سالوده مادی قدرت شاه را تشکسل می داد و وفاداری این افراد و وابستگانشان به دولت و شخص شاه را تقویت می نمود.»

 

این موضوعات نشان می دهد که افزایش تصاعدی تولید نفت و صدور آن به زیان منافع ملی بوده است. در صورت بکارگیری صحیح عایدات حاصل از نفت، اصولاً امنیت ملی هم باید به همین میزان تحکیم می گردید لیکن توزیع حساب نشده این عایدات در اواخر دهه50 شمسی رژیم سیاسی ایران را در مقابل آسیب پذیری ها و تهدیدات، فوق العاده ضعیف کرده بود. وقوع انقلاب اسلامی ایران مصداق بارز و نمونه روشن ناتوانی پاسخگویی رژیم پهلوی در تامین تقاضاهای جامعه بود. رژیم شاه با وجود برخورداری از منابع فراوان مالی، نیروهای امنیتی، نظامی چشمگیر و متحدین استوار در تامین امنیت خود ناتوان بود زیرا برخورداری دولت پهلوی از عایدات بی حدود نفت رژیم را به اندازه ای فربه نمود که صداهای دیگر به عنوان دشمن تلقی و در نتیجه سرکوب شدند. 

از طرف دیگر، دوران سرخوشی نفتی رژیم ضمن آماده سازی آن برای سرکوب نواهای ناساز از نظر حاکمیت، هزینه مقابله را افزایش داد و نهایتاً تقاضاهای انباشته شده جامعه منجر به تظاهرات جمعی مردم ایران شد. تولید نفت ایران به اندازه10/5 میلیارد بشکه در 5 سال آخر حکومت پهلوی نه تنها به بهبود وضعیت مردم کمکی نکرد بلکه دربار پهلوی را به نان و نوا رساند.[10] به گزارش بانک مرکزی در اواخر رژیم پهلوی، 175 نفز از دولتمردان، نزدیک به 13 میلیارد دلار ارز را از کشور خارج کردند به گونه‌ای که مردم فکر می‌کردند در زمانی که میلیون ها نفر در فقر و تنگدستی به سر می بردند، چکونه امکان داشت عده ای اندک چنین پول هایی را به خارج منتقل کنند.

                                                      ***درآمدهای نفتی و وضعیت مردم در دوران پهلوی***

 

با توجه به درآمدهای سرسام‌آور نفتی در دوران پهلوی اول و دوم، وضعیت معیشتی مردم چندان مناسب نبوده و امکانات رفاهی در حوزه های آموزشی، بهداشتی، معیشتی و... بسیار نامناسب بود و مردم روستا، حاشیه نشینان، کارگران روزمزد و... از امکانات عمومی بهره زیادی نداشته اند و فقط عده محدودی از اطرافیان خاندان پهلوی از نعمت نفت برخوردار بودند. این موضوع در حالی است که با توجه به افزایش جمعیت بعد از انقلاب اسلامی و کاهش صادرات نفتی با وجود تحریم های چندجانبه استکبار جهانی علیه جمهوری اسلامی ایران، اما وضعیت رفاهی و معیشتی مردم بسیار بهتر است و عدالت اجتماعی به نسبت خوبی تحقق یافته است.

 

پس از کودتای 28 مرداد، برداشته شدن تحریم خرید نفت ایران از سوی شرکت‌های آمریکایی و انگلیسی و استرداد یازده تن طلای مورد مطالبه ایران از سوی شوروی، اقتصاد ایران را از رکود خارج کرد. در سال 1334 برنامه هفت ساله دوم که در سازمان برنامه و بودجه، و با مشاوره متخصصان خارجی تدوین شده بود، به اجرا درآمد و این در حالی بود که نفت منبع اصلی درآمد و سرمایه گذاری کشور به شمار می آمد. اما در حالی که بیشتر مردم در بخش کشاورزی شاغل بودند، به این بخش چندان توجهی نشد. از دیگر سوی، فساد مدیران و افزایش بی رویه صادرات، بخش عظیمی از سرمایه های موجود را هدر می داد، به گونه ای که میزان کل هزینه های واقعی برنامه دوم از میزان کمک های خارجی کمتر بود؛ گویی اصلاً درآمد نفت درکار نبوده است.

 

فساد و سوء مدیریت، آفت اصلی اقتصاد ایران در این دوره بود که در نهایت در اواخر دهه30 موجبات بحران را فراهم آورد. مهمترین مشکل، اولویت دادن به رشد و نادیده گرفتن توزیع بود که به گسترش نابرابری دامن زد. تنها بخش هایی از جامعه از رشد اقتصادی بهره مند شدند و بیشتر جامعه تنها نظاره گر صعود رویایی ثروتمندان بودند. همچنین در طول این سال ها از 1330 تا اواخر دهه 50 بی توجهی دولت به مسائل رفاهی و معیشتی روستا و روستانشینی و تمرکز سرمایه گذاری در برخی از شهرها دامنه فقر در مناطق روستایی و شهری کم جمعیت را گسترش داده بود و این امر مهاجرت روستائیان به شهر و ایجاد حلبی آبادها در کنار شهرها را در پی داشت. افزون بر این، در شهرها نیز فاصله طبقاتی زیادی به چشم می خورد. معمولاً در اغلب شهرهای بزرگ، مناطق شهری به شمال ثروتمندنشین و جنوب فقیرنشین تقسیم می شدند.

 

فساد گسترده در میان مدیران و مسئولان برجسته رژیم پهلوی که تمامی فضای مدیریتی کشور را آلوده ساخته بود سبب می شد که هزینه طرح های اقتصادی بسیار فراتر از برآورد اولیه باشد و همین امر باعث می شد بیت المالی که باید برای رفاه مردم به کار گرفته شود به جیب درباریان برود و سرمایه گذاری در صنعت کاهش یابد[12] و اگر صنعت کشور فعال نشود، فرصت شغلی برای نیروی کار ایجاد نمی شود و بر دامنه بی کاری، فقر عمومی، فساد اخلاقی، کاهش امکانات بهداشتی، فقدان رفاه عمومی و... می افزاید. نکته‌ای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که رشد درآمدهای نفتی در اواخر دوره پهلوی را نباید به معنای رشد اقتصادی در نظر گرفت؛ زیرا این رشد درآمدهای نفتی نه تنها وضعیت معیشتی مردم را بهبود نبخشید بلکه در همین زمان، دامنه افراد بی خانمان، فقیران، بی مسکنان و... زیاد بوده است.

 

عباسعلی عمید زنجانی در کتاب "انقلاب اسلامی ایران" در این خصوص به خوبی تشریح می‌کند که نکته بسیار مهمی که در این تحلیل‌ها ناگفته مانده و تحلیل‌گرانی که از پیشرفت اقتصادی ایران در سایه افزایش بهای نفت سخن گفته‌اند نیز به آن اشاره نکرده اند، این است که پیشرفت اقتصادی که در تحلیل مفروض انگاشته می شود، کجا، چگونه و در چه زمینه ای بود؟ افزایش بهای نفت، هرچند منابع مالی سرشاری را برای رژیم پهلوی به بار آورد ولی این درآمدها صرف کمک به نظام مالی و پولی و انحصارهای بلوک غرب، و خرید سهام شرکت های ورشکسته ی اروپا و آمریکا، و خرید دیوانه وار فرآورده های تسلیحاتی شد و تنها ته مانده آن، برای خرید گندم آمریکا، برنج تایلند و... هزینه شد. در این راستا، نداشتن برنامه‌ریزی مشخص اقتصادی، اجرای سیاست ریخت و پاش و ولخرجی های شاهانه در امور مبتذلی چون جشن های تاج گذاری و ودوهزار و پانصدساله، توزیع ناعادلانه درآمدهای ملی و در یک کلام، فساد، اسراف و ظلم اقتصادی و فقر اکثریت از دستاوردهای اقدامات اقتصادی رژیم پهلوی بود.

 

براین اساس؛«رونق حاصل از درآمد نفتی، با پیشی گرفتن سیاست ولخرجی و ریخت و پاش، به تورم، شکاف عمیق بین درآمدهای شهری و روستایی، مهاجرت بی رویه و رکود کشاورزی در روستاها، بیکاری پنهان در شهرها، نابرابری درآمدها در مناطق شهری و فاصله بیش تر طبقاتی تبدیل شد به گونه ای که براساس یک محاسبه، تا اواسط دهه 1970، تنها دو درصد جمعیت شهرنشین، چهل درصد هزینه ها را به خود اختصاص دادند. در این دوره، شهرنشینان فقیر از کمبود مسکن رنج می‌بردند و مجبور بودند هفتاد درصد درآمد خود را به اجاره مسکن اختصاص دهند. جمعیت برخی از شهرها طی یک دهه، چند برابر شد. فساد گسترده اعضای خانواده سلطنتی بر وخامت اوضاع اقتصادی افزود. بخش بزرگی از خدمات و دستگاه‌های دولتی بدون برنامه‌ریزی و به صورت کاذب، گسترش یافت. در زمینه توزیع مالی نیز از هم گسیختگی‌های قابل ملاحظه‌ای به چشم می‌خورد؛ نظام بانکداری نیز ثروتمندان را ثروتمندتر و فقیران را فقیرتر می‌کرد و طبقه کم درآمد بیشترین سنگینی ناشی از تورم، بی‌برنامه‌گی، فساد مالی و اقتصاد بیمار را تحمل می کردند.»

 

از این رو، وضع عقب ماندگی و سطح زندگی خیلی از روستاها و شهرهای ایران نامناسب بود و علی‌رغم ادغام ایران در اقتصاد بین‌المللی، محمدرضا پهلوی نتوانسته بود تدابیری برای درمان نابرابری های اجتماعی، جمعیتی، معیشتی و... بیندیشد. رژیم پهلوی به منظور در حاشیه راندن بعضی از استان‌هایی که به زبان فارسی سخن نمی‌گفتند بخصوص مناطق کردنشین غرب کشور، هیچ اقدامی برای پیشرفت آنها نمی‌کرد. این سیاست با جلوگیری از پیشرفت مناطق پرجمعیت، نخبگان این استان‌های محروم از دانشگاه و کارخانه را تبدیل به نیروی کار غیرمتخصص می‌کرد و به سوی شهرهای بزرگ فلات مرکزی می راند. به منظور پایان دادن به این سیاست ابلهانه و بی نتیجه، در 1977 طرح ایجاد محور غربی توسعه بین تبریز و اهواز پیشنهاد شد. تناقض فرهنگی و تفاوت سطح زندگی بین شهرها و روستاها که در سالهای 1950 تا 1970شدت یافته بود، همچنان تا سال‌های بعد باقی ماند[14] و نرخ بی سوادی، فقر و فقدان سطح زندگی مناسب همچنان افزایش یافت.

 

 در خصوص آموزش و پرورش در اواخر دوره پهلوی باید اذعان داشت که با توجه به درآمدهای هنگفت نفتی، اقدامات انجام گرفته برای بهبود آموزش و پرورش در بودجه عمومی دولت، نسبت به درآمد ملی در مقایسه با بسیاری از کشورهای در حال توسعه نشان‌دهنده عدم توجه به امر آموزش و پرورش است. فقط 3/1 درصد بودجه مربوط به آموزش و پرورش می شد و با توجه به نیاز روستائیان به امکانات آموزشی بخصوص کادر آموزشی، در سال تحصیلی1357-1356 تعدادشان در مناطق روستایی نسبت به سال قبل از آن حدود 11 درصد کاهش یافت. در برنامه عمرانی پنجم نیز سرمایه گذاری ثابت مربوط به آموزش و پرورش از 43 میلیون و 748 هزار ریال در سال1356 به 24 میلیون و 814 هزار ریال در سال1357 کاهش یافت. به هر حال، تخصیص منابع مالی برای آموزش در سال1357 با توجه به افزایش شدید قیمت ها و نیاز به سرمایه گذاری بیشتر، نسبت به سال قبل 43/3 درصد کاهش یافت. وضعیت آموزش عشایر و روستاها هم به مراتب بدتر از شهرها بود و به عبارتی دیگر، عدالت آموزشی اصلاً رعایت نمی شد. هرمقدار سطح آموزش نازل تر می شود به تبع آن، از سطح معیشت و رفاهی جامعه کاسته می‌شود و مردم روستایی به همین دلیل، مجبور می شدند به کارهای یدی روی آورند و بسیاری از استعدادها و نخبگان سرکوب می شدند.

 

در خصوص بهداشت عمومی در رژیم پهلوی باید داذعان داشت که هرچند برخی تجهیزات و بناهای پزشکی با درآمدهای نفتی در کشور احداث شد ولی کشور با فقدان پزشک ماهر و کافی در روستاها و شهرهای خارج از تهران روبه رو بود و میزان بیمارستان‌ها نسبت به پراکندگی جمعیت اندک و ناچیز بود. همانگونه که در کتاب "تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران" ذکر شده است؛ «توزیع نامتناسب و ناعادلانه خدمات درمانی که از مشکلات عمده خدمات درمانی بود، همانند گذشته اصلاح نشد. در سال 1352 حدود 47 درصد از پزشکان و 57 درصد از دندانپزشکان کشور در محدوده تهران ساکن بودند. در حالی که در تهران برای 880 نفر یک پزشک وجود داشت و این رقم برای فرمانداری کل ایلام و استان زنجان به ترتیب14900 نفر و 12500 نفر در مقابل یک پزشک بود. در سال1356 در کل کشور در مقابل هر2400 نفر یک پزشک و در مقابل16400 نفر یک دندانپزشک و در مقابل هر620000 نفر یک تخت بیمارستان وجود داشت.»

 

در دوران پهلوی قدرت خرید مردم بسیار پایین بوده است. به طور مثال درآمد کارمند عادی ماهانه 500 تا 1200 تومان بود (البته حقوق 1000 تومانی در سال های حدود 1348 برای افراد بسیار کمی بود) و بر اساس آمار بانک جهانی، 46 درصد مردم ایران در سال 1356 زیر خط فقر بودند و ضریب جینی در ایران قبل از انقلاب بیش از 45 بوده است.

 

بی گمان سطح زندگی با گسترش حلبی آبادها، افزایش آلودگی هوا و افزایش ترافیک آزار دهنده خیابان ها، کیفیت زندگی بیشتر خانواده ها نیز پایین آمد. از سال1345 تا 1355، درصد خانواده های شهری که در یک اتاق زندگی می کردند از 36 به 43 درصد رسید. در آستانه انقلاب، 42 درصد از خانواده های تهرانی مسکن مناسبی نداشتند و تهران با بیش از 4 میلیون جمعیت، علی رغم درآمدهای زیاد نفتی هنوز سیستم فاضلاب، مترو و حمل و نقل عمومی مناسبی نداشت.

 

قشر پائین و طبقه کارگز به ویژه کارگران ساختمانی، دستفروش ها، کارکنان کارخانه های کوچک و کارگران موقت که مشمول طرح های بیمه و برنامه های مشارکت در سود نبودند، از مزایای برنامه‌های رفاه اجتماعی بهره‌مند نمی‌شدند. به بیان دیگر، درآمدهای بیش از حد نفت به فقر این توده‌های میلیونی که بیشترشان از روستاها به شهرها رانده شده بودند پایان نداد بلکه شکل آن را مدرن کرد. 

همه مردم در زمان افزایش درآمدهای نفتی، بهره‌ای یکسان نبردند و طبقات ثروتمند بیشتر از طبقات متوسط و پائین و مناطق مرکزی بیش تر از استان های پیرامونی از این رشد بهره بردند. بررسی های دهه 40 نشان می دهد نابرابری های درآمدی بسیار زیاد است و در سال1352، 55/5 درصد از کل هزینه ها به 20 درصد ثروتمندترین ها، 3/7 درصد از کل هزینه ها به فقیرترین ها و 26 درصد کل هزینه ها به 40 درصد متوسط کشور تعلق گرفت. آمار سال های 1352 تا 1355 میزان بالایی از فسادهای مالی و رشوه خواری ها را نشان می دهد که در کنار نابرابری های منطقه ای، وضعیت معیشتی مردم را بدتر از سابق می کرد.

 

در یک جمع بندی می توان بیان داشت که وضعیت معیشتی و درآمدی مردم عادی با وجود درآمدهای هنگفت نفتی چندان تغییری نکرد و به علت فسادهای مالی و اقتصادی، باندبازی و رشوه خواری های اقتصادی، سوء استفاده خاندان پهلوی، بهره گیری شبکه های حامی-پیرو از درآمدهای نفتی و در یک کلام، مدیریت فاسد رژیم پهلوی، مردم عادی نتوانستند از درآمدهای نفتی بهره‌ای ببرند و اندک رشد اقتصادی هم که براساس وفور ثروت نفتی اتفاق افتاد، در شهرهای بزرگ و بخصوص تهران بود و مردم روستاها و حاشیه‌نشین‌های شهرهای بزرگ با مشکلات معیشتی، کمبود و فقدان درآمد، نبود امکانات مناسب بهداشتی و آموزشی، نداشتن مسکن مناسب، نبود بیمه‌های اجتماعی و رفاه حداقلی و... روبه‌رو بودند که نشان از بی لیاقتی خاندان پهلوی در استفاده صحیح از درآمدهای نفتی دارد.