حسن روحانی وقتی در انتخابات به پیروزی رسید که اصلاح طلبان دولت او را «رحم اجاره ای» خود توصیف کردند. رحمی که قرار است دولتی اصلاح طلب را از درون آبستن شود. اما ماه عسل اصلاح طلبان و دولت روحانی تا هفتم اسفند 94 به طول انجامید و حوادث به وجود آمده در جریان انتخابات هیئت رئیسه مجلس نشان داد که دولت چندان به مطالبات بدنه اجتماعی حامی اصلاح طلبان وفادار نیست و اگرچه چهره های سیاسی اصلاح طلب این روزها در ظاهر اصرار دارند که روحانی نامزد آنها برای انتخابات 96 است، اما معلوم نیست سبد رأی آنها نیز همین تصور را داشته باشد.

واقعیت این است که دولت روحانی در سه سال گذشته تلاش کرده تا دل همه طبقات اجتماعی را به دست آورد. رئیس جمهور، برجام را هدیه ای برای کارآفرینان و تولیدکنندگان دانسته و در عین حال با قطع یارانه افرادی که ثروتمند نامیده می شود، کوشش کرده تا دل طبقات محروم را نیز بدست آورد. در سه سال گذشته، دولت نرخ سود را به نفع کاهش سود تسهیلات بانکی پایین آورده اما این تسهیلات بیش از آنکه به طبقات متوسط و محروم اختصاص یابد، به جیب کارکنان بانکها و برخی مدیران رفته است. حسن روحانی همچنین در حوزه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی سعی کرده تا برخی مطالبات طبقات حامی جریان اصلاحات را نمایندگی کند اما نگاهی به واکنش ها در شبکه های اجتماعی نشان می دهد که این همراهی با طبقات متوسط جدید، چندان آنها را راضی نکرده و کم نیستند آنهایی که حمایت از مطالبات این طبقه را نمایشی، شعاری و غیرعملی می نامند.

به این ترتیب دولت روحانی درحالی وارد آخرین سال کاری خود شده که نه طبقات اجتماعی حامی جریان اصولگرا، این دولت را نزدیک به خود می بینند و نه اصلاح طلبان حاضرند مانند سال 92 دست یاری به سوی روحانی و جریان موسوم به «اعتدال» دراز کنند. دولت روحانی در سه سال گذشته به سبب فراهم آوردن رکود اقتصادی، نه دولت محبوب دهک های ثروتمند جامعه بوده و نه به خاطر کاهش قدرت خرید مردم و ناتوانی در تحقق وعده ها ، سیاست هایش پسند طبقات محروم را در پی داشته است. این البته به آن معنی نیست که همه سیاست های دولت یکسره اشتباه بوده و ناخرسندی عمومی را در پی داشته، بلکه مراد این است که تعرض در سیاست های اقتصادی و تلاش برای به دست آوردن دل همه طبقات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، عملا باعث شده که دولت روحانی دولتی بدون پایگاه اجتماعی مشخص لقب گیرد و عملا به یک واقعیت سیال و شناور سیاسی تبدل شود که همه جریانات به دنبال امتیازگیری از آن هستند.

این وضعیت بی طبقه که در آن اعضای کابینه خود را مقید به وفاداری به هیچ طیفی از طیف های موجود در جامعه نمی بینند، باعث شده تا نگرانی از خودسری ها و اقدامات شخصی نخبگان به دور از مصالح عمومی افزایش یابد. نگرانی جدی که پس از افشای فیش های نجومی پاره ای از مدیران دولتی تشدید شد و حالا افکارعمومی بیم تکرار این دست استفاده های ابزاری نخبگان درون دولت از امتیازات دولتی را دارد. شاید اگر دولت روحانی مقید به پیگیری منافع یک جریان خاص سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بود، امروز می شد با شاقول رضایتمندی همان طیف، اقبال دولت در انتخاب مجدد را سنجید، اما بی طبقه بودن دولت، باعث شده تا سنجش رضایتمندی در سطح نخبگان متوقف شده و به این ترتیب، بیم استفاده شخصی از دولت افزایش یابد. موضوعی که می تواند پاشنه آشیل روحانی در انتخابات اردیبهشت 96 باشد.

* علی رضایی