پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محمد احمدی- سخنان روز گذشته ی آقای هاشمی رفسنجانی و اتهامات واهی و غیر واقعی و از همه مهمتر خلاف قانون نسبت به شورای نگهبان نشان داد هاشمی بیش از سه دهه ی گذشته عصبانی است. عصبانیتی که حتی قادر نبود در سوال هایی که از نهادی مثل شورای نگهبان می پرسد، حق را نگاه کند و حرف خلاف واقع نزند. انگار هاشمی عصبانیتش رنگی دیگر داشت. در همین راستا می توان چند نکته را در نظر گرفت:

1.پس از دستگیری مهدی هاشمی و مجرم شناخته شدن وی به عنوان مفسد اقتصادی و امنیتی و شریک در اقدام علیه جمهوریت سال 88، دستگیری قبل تر فائزه هاشمی و رد صلاحیت فرزند دیگرش و از همه مهمتر سخنان همسرش در روز انتخابات ریاست جمهوری دور دهم؛ همه و همه نشان می دهد خانواده ی هاشمی خود را سهام دار انقلاب و از همه مهمتر صاحب انقلاب می دانند و در این زمینه با هیچ ملتی شریک نیستند! در واقع بعد از یک دهه دوری هاشمی از صندوق رای و نه شنیدن های مختلف، این خانواده هاشمی بودند که وی را تبدیل به اپوزوسیون نهادهای قانونی کردند. موضوعی که می تواند از منظر تشابه رفتاری به رفتار منتظری بعد از عزل از مقام قائم مقامی ولایت فقیه مقایسه نمود. در واقع فرزندان هاشمی وی را به سمتی هل دادند که بایستی سرنوشتی کمتر از منتظری برای او ندید. 

2.هاشمی رفسنجانی بارها خود را پس از حوادث مختلف در برابر رای مردم قرار داد که هر دفعه با «نه» مردم مواجه شد، از مجلس ششم گرفته تا ریاست جمهوری دور نهم! هر یک از این انتخابات نشان داد هاشمی رفسنجانی پایگاه اجتماعی ادعا شده خود را ندارد و برخلاف ادعاهای اطرافیانش قدرت آنچنانی نسبت به خروج از صندوق رای و پیروزی از آن ندارد. هاشمی رفسنجانی در مکانیزمی قرار گرفت که پس از رد صلاحیتش در انتخابات ریاست جمهوری دور یازدهم مدعی برتر بودن در صورت تایید صلاحیت کاندیداتوری ریاست جمهوری و از همه مهمتر ایجاد کننده ی موج شرکت مردم در انتخابات شد. هاشمی احساس نمی کرد در انتخابات مجلس خبرگان با رفتارهای خود پس از 88 تاییدصلاحیت شود اما تایید صلاحیت وی که نشان از غیر سیاسی بودن نوع تایید صلاحیت شورای نگهبان است، وی راب رآشفته نمود. 

کابوس صندوق رای دوباره به سراغ هاشمی آمد و  هاشمی نیاز دارد این کابوس را رفع کند. اولویت اصلی در برابر این کابوس رد صلاحیت و ریختن آرایش به کاندید مورد تایید وی است تا علاوه بر آنکه یارگیری انتخاباتی و سیاسی کند، خود را نیز در برابر رای قرار ندهد. عصبانیت هاشمی از این کابوس به نام قرار گرفتن در برابر رای مردم است. موضوعی که می تواند تمام ادعاهای کارگزاران و طرفداران هاشمی در سطح نخبگان را نابود نموده و اساس سیاست ورزی به ظاهر مردمی هاشمی را از بین ببرد. 

از سوی دیگر راهبردی که سخنان هاشمی نشان می دهد دو قطبی سازی فضای پیش روی انتخاباتی و جذب ارای خاکستری جامعه است. موضوعی که صرفا در رفتار پوپولیستی هاشمی می توان دید و تصور کرد. سخنان دیروز هاشمی وقتی تیتر یک رسانه های خارج نشین و معارض انقلاب اسلامی شد حکایت از آن دارد وی به دنبال ریختن آرای افرادی است که به دعوت رهبری در انتخابات شرکت می کنند اما شاید از جناح خاصی حمایت ننمایند و صرفا برای امنیت ملی و یا حفظ عزت اجتماعی در صحنه ی انتخابات حاضر می شوند. آنالیز رفتار عصبانیت هاشمی حکایت از این نوع جذب آرا دارد. در واقع هاشمی بر آن است با استفاده از عصبانیت خود ابتدای امر کاغذ رد صلاحیت خود را از نهادهای نظارتی بگیرد و در صورت عم دستیابی به این سطح با جذب آرای خاکستری خود را از سرنوشتی همچون مجلس ششم و ریاست جمهوری دور نهم رها کند! 

حداقل نکته ای که از این عصبانیت می توان فهمید فوبیای هاشمی یا اطرافیانش از انتخابات و مکانیسم صندوق رای است. 

3. جریان اصلاح طلب پس از انتخابات 88 نتوانست نقش خود را جمهوریت و فتنه ای که رخ داد مشخص کند و در واقع موجب تعارض با بخشی از نهادهای قانونی شد. سخنان دیروز هاشمی موجب شد حتی اصلاح طلبانی که هاشمی را با قداست یاد میکنند موضع گیری کنند و نسبت به کلام او واکنش نشان دهند. کلامی که بیشتر به مورثی بودن نه جمهوری بودن انقلاب بر میگردد. اصلاح طلبان حداقل برای حفظ گفتمان دمکراتیک خود مجبورا نسبت به جملات واکنش نشان دهند و این واکنش یعنی واکنش نسبت به دفاع از شورای نگهبان. در واقع هاشمی می خواهد با واکنش مواجه شود تا بتوانند تغییرات رخ داده در تایید صلاحیت اصلاح طلبان را به پای خود بنویسد و با اینکار جریان اصلاح طلب را مصادره به مطلوب نموده و در ذیل بیرق کارگزاران قرار دهد.  موضوعی که می تواند به رهبری اصلاح طلبان توسط هاشمی از هر سلیقه ای منجر شود.