میچل پلیتنیک
همه چیز در خلال دیدار باراک اوباما از بیت المقدس و رام الله جائیکه او اسرائیلی ها وفلسطینی ها را مخاطب قرار داد، آنگونه که به نظر می رسید نبود. در ظاهر اینگونه بود که اوباما قسم می خورد که به اسرائیل وفادار می ماند و خود را به حمایت بدون قید و شرط از هرآنچه که اسرائیل انجام بدهد متعهد می کند. اما نگاهی نزدیکتر به آنچه گفته شد و گفته نشد و موقعیت های پیرامونی پیش آمده در این سفر، همگی نشان می دهند که اوباما در واقع مسیری را می پیمود که به کم شدن نقش آمریکا در مناقشه اسرائیل-فلسطین ختم می شود.
تناقضات آشکار و زیاد از همان ابتدا قابل دیدن و تشخیص بود. اوباما برای خطاب قرار دادن نخست وزیر اسرائیل از اسم کوچک و لقب مشهور او بی بی استفاده می کرد و با این کار انگار می خواست بگوید: " اوه، ایپک عزیز، بله ما بهترین دوستان یکدیگر هستیم، پس نگران روابط ما نباش! هرگونه اصطکاک میان ما متعلق به گذشته بوده است! "
با این همه اوباما یک تصمیم چالش برانگیز گرفت تا سخنرانی کلیدی خود در سفرش به اسرائیل را نه در کنست، بلکه برای مخاطبانی از دانشگاه های معروف ارائه دهد. دانشجویان زیادی برای این سخنرانی دعوت شدند الا از دانشگاه آریل که تنها دانشگاه اسرائیلی واقع در شهرک های کرانه باختری است.
اینکه اوباما سخنرانی خود را خطاب به کنست ارائه نکرد حاوی پیامی بود که ابته در خلال سخنرانی نیز آن را مورد اشاره قرار داد. هیچ دلیلی ندارد که اوباما در یک اتاق که دشمنی زیادی با او وجود دارد سخنرانی کند. به جای آن اوباما ترجیح داد با مخاطبان جوان بیت المقدس سخن بگوید: " اجازه دهید به عنوان یک سیاستمدار به شما بگویم- می توانم به شما این را قول بدهم، رهبران سیاسی هرگز ریسک نمی کنند مگر آنکه مردم آنها را وادار به این کار کنند. شما باید تغییری را که خواهان آن هستید به زور پدید آورید. شما باید تغییر را مدیریت کنید و در را بازکنید. " این جملات نیز برای بی بی حاوی پیام بود.
اما مهمتر از آنچه گفته شد، آن چیزی بود که گفته نشد. اوباما همه چیز را طبق دیپلماسی از پیش طراحی شده خود پیش برد. او نمونه تازه ای از دنیس راس، آنتونی زینی و یا جرج میچل فرستاده شده به خاورمیانه نیست اما در واقع هیچ چیزتازه ای نیز وجود نداشت، نه طرح های تشویقی و نه اعتماد ساز، جز یک مشت تعارفات همیشگی بی مصرف مبنی بر رابطه غیرقابل خدشه اسرائیل و آمریکا. بیشتر شبیه این بود که اوباما تنها و درست چیزهایی را به اسرائیل می گوید که آیپک دوست دارد و خریدار آن است.
درست درحالیکه رئیس جمهور آمریکا سیگنال روشنی را مبنی بر اینکه امید چندانی به توانایی دولت فعلی اسرائیل برای رتق و فتق امور مربوط به صلح ندارد، در همان زمان به اسرائیل ها درباره افزایش خطر هشدار داد. اوباما گفت: " با توجه به خستگی و فرسایشی که در باره این درگیری (اسرائیل – فلسطین) در میان جامعه جهانی بوجود آمده، اسرائیل باید از این انزوایی که در آن غرق شده بیرون بیاید. و با توجه به گسترش فناوری، تنها راه محافظت از مردم اسرائیل در دراز مدت، فقط از راه نبود جنگ است. زیرا هیچ دیواری به اندازه کافی بلند نیست هیچ گنبد آهنینی به اندازه کافی قدرتمند و یا کامل نیست که بتواند در برابر هر دشمنی بایستد. "
توجه کنید که این اسرائیل است که نیازمند معکوس کردن این روند است و نیاز به تذکر نیست که آمریکا هیچ علاقه ای ندارد که برای کمک به محقق شدن این امر به نیابت از اسرائیل دست به اقدامی بزند. موضوع روشن است: دردسرهای اسرائیل به خاطر خودش و به خاطر سیاست های اشتباهی است که اتخاد کرده و آمریکا نمی تواند آن را تغییر دهد. اینکه ایا این رویکرد تازه آمریکا به پایان حمایت های او از اسرائیل در سازمان ملل و سایر عرصه های بین المللی می انجامد موضوعی است که زمان پاسخ آن را خواهد داد.
اوباما همچنین واداشت تا مقامات فلسطینی نیز این موضوع را بفهمند که از جای دیگری انتظار داشته باشند و توقعی از آمریکا نداشته باشند. او اقدام حماس در شلیک موشکی به سدیروت را به جای اینکه در اسرائیل محکوم کند در سخنرانی اش در رام الله محکوم کرد و با یان کار شمار زیادی از مخاطبان فلسطینی خود را از دست داد. او حتی با زبانی ملایم هم اشاره ای به شهرک سازی ها نکرد و حتی قول اندک فشاری به اسرائیل در این زمینه را هم نداد، با این کار عملا محمود عباس را نادیده گرفت، مردی را که به نظر می رسید قرار است در این سفر از او حمایت کند. در خلال صحبت هایش برغم بیان همدردی اش برای درگیری های و گرفتاری های روزانه فلسطینی ها، اوباما هرگز به مسئولیت های اسرائیل برای پایان دادن به اشغالگری اشاره نکرد چه رسد به اینکه اسرائیل را وادار به رعایت حقوق بشر و احترام گذاشتن به قوانین بین المللی کند.
این کار او حاوی پیام روشنی بود: از ایالات متحده آمریکا انتظار نداشته باشید که همه چیز را سرو سامان بدهد. اگر عباس به خوبی گوش می داد باید می فهمید که بین المللی کردن موضوع فلسطین، درست همانگونه که او سال گذشته انجام داد تنها راهی است که اوباما برای او باقی گذاشته است.
سرانجام اینکه اگرچه اوباما می داند آمریکا وقت و انرژی زیادی را روی این موضوع گذاشته است اما این را نیز می داند که این موضوع روز به روز کمتر برای آمریکا حیاتی می شود و هر چقدر پیش می رود ارزش خود را از دست می دهد. بنابراین او به اسرائیل می رود قلوب و اذهان برخی را گرم می کند و از جمله به لابی ایپک اطمینان ها و دلگرمی های لازم درباره حمایت از اسرائیل را می دهد اما دل اوباما جای دیگری است و آنگونه که سردبیر هاآرتص می نویسد او بیشتر از اسرائیل متوجه ایران است. در این بین اسرائیل روز به روز توانایی خود برای رویارویی یک تنه با ایران را از دست می دهد و در عین حال وابستگی برتری نظامی اش به ایران روز به روز افزایش می یابد.
اما فرایند صلح چه می شود؟ اوباما مایل است که اسرائیل خود صلح را ممکن کند اما اگر اینگونه نشود، او پیام روشنی را به اسرائیل داده است: اگر بخواهید به شما کمک می کنیم اما تا زمانیکه مطمئن نشده اید که منافع شما در تغییر وضعیت کنونی است ما منافع بزرگتری داریم که به آن بپردازیم.
منبع: لوبلاگ
ترجمه: رضا مهربانی