به گزارش پارس به نقل ازخبرگزاری مهر فاصله زمانی زیادی تا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باقی مانده اما از هم اکنون نامزدهای اصلی هر دو حزب جمهوری خواه و دموکرات برای معرفی هرچه بهتر افکار و عقاید خود به عرصه جنگ تبلیغاتی قدم گذاشته اند تا افکار عمومی جامعه را با خود همراه کنند. با توجه به اینکه انتخابات در مراحل ابتدایی است گمانه زنی درباره رویکرد احزاب بر پایه احتمال استوار است و اعلام نظر قطعی امری بعید به نظر می رسد. شایعاتی که کمپین انتخاباتی «هیلاری کلینتون» مطرح ترین نامزد حزب دموکرات را تحت الشعاع قرار داده و در مقابل سیل عظیم مدعیان جمهوری خواهی که رویای تکیه زدن بر مسند قدرت کاخ سفید را در سر می پرورانند، موضوع گفتگوی خبرگزاری مهر با دکتر «فواد ایزدی» عضو هیئت علمی دانشکده مطالعات جهان و دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است.

ایزدی فارغ التحصیل دانشگاه ایالتی «لوئیزیانا» در رشته ارتباطات جمعی با تمرکز بر ارتباطات سیاسی بین المللی است و تا کنون آثار و مقالات زیادی در این حوزه ارائه داده است. از تالیفات وی می توان به «دیپلماسی عمومی آمریکا در قبال ایران» و «منبع شناسی تروریسم و صلح» اشاره کرد. وی همچنین عضو ائتلاف ارتباطات دموکراتیک و اتحادیه مطالعات بین المللی است.

*به نظر شما چرا تعداد نامزدهای جمهوری خواه در این دور از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا زیاد است؟ اساسا رویکرد جمهوری خواهان برای معرفی نامزدهای متعدد در مرحله مقدماتی انتخابات ریاست جمهوری بر اساس چه منطقی است؟

پاسخ گویی به این سؤال مقدمه ای را مبنی بر آشنایی با سیستم انتخاباتی آمریکا می طلبد. چون سیستم سیاسی آمریکا دو حزبی است و در عمل حزب سوم امکان حضور موفق را در زمین بازی سیاسی ندارد. اتفاقی که رخ می دهد این است که در درون این دو حزب جناح های متعددی شکل می گیرد. دو حزبی بودن به این معنی نیست که همه مردم در درون هر یک از این دو حزب هماهنگ می شوند و این دو انسجام مطلقی پیدا می کنند. در عمل چون نظرات و منابع مالی و همچنین انگیزه‌های رقابتی متعددی وجود دارد (به هر حال جمعیت آمریکا بیش از ۳۰۰ میلیون نفر است و در حوزه های مالی هم منابعی وجود دارد که امکان حضور کاندیداهای متعدد را ایجاد می کند) این امر منجر به جناح بندی در درون هر دو حزب می شود. در رابطه با کثرت کاندیداهای جمهوریخواه باید گفت که جناح های متعددی در درون حزب وجود دارد و هر کدام از آنها برای خود یک نماینده دارند. انتخابات در آمریکا هزینه گزافی دارد (تخمین می زنند که حداقل ۱۰ میلیارد دلار هزینه انتخابات ۲۰۱۶ باشد) و جالب آنکه تنها ۱۰۰ تا ۱۱۰ خانواده ثروتنمد آمریکایی هستند که ۹۹ درصد از بار مالی انتخابات را تقبل می کنند. بنابراین شما سیستمی را در آمریکا مشاهده می کنید که کمتر از یک درصد از جمعیت کشور ۹۹ درصد هزینه انتخابات را می دهند و ۹۹ درصد از جمعیت (مردم عادی جامعه) هم یک درصد باقی مانده از هزینه را پوشش می دهند.

به این ترتیب، به خاطر علاقه خانواده های میلیاردر آمریکایی به حضور در عرصه سیاسی، نوعی یارگیری اتفاق می افتد. مثلا شما شاهد هستید که «دونالد ترامپ» به عنوان کاندیدای صدرنشین حزب جمهوری خواه که از قضا خودش هم یک میلیاردر است سعی کرده تا برخی از چهره های شاخص کمپین «جب بوش» اصلی ترین رقیب خود در عرصه انتخابات درون حزبی را به سمت تیم خود جذب کند. در آمریکا بهترین سرمایه گذاری پول دادن به سیاستمدار است و هر کس به مقدار پولی که می دهد وارد عرصه سیاست می شود به عنوان مثال خیلی از سفرای آمریکا در زمره همان هایی هستند که به رساندن یک فرد به سمت ریاست جمهوری کمک کرده اند. پس عملکرد سیستم به نزدیکی دو عنصر پول و قدرت بستگی دارد.

به این ترتیب است که ما شاهد به صحنه آمدن ۱۷ یا ۱۸ کاندیدای ریاست جمهوری در حزب جمهوری خواه می شویم که همه آنها از پشتوانه مالی خوبی برخوردار هستند. اما یکی از دلایل اینکه در حزب دموکرات تعداد کاندیداها کمتر است حضور بلند مدت خانواده کلینتون در عرصه سیاست است. در عمل «بیل کلینتون» و همسرش «هیلاری» به نوعی حزب دموکرات را مدیریت کرده اند. از دهه ۹۰ به بعد (حدود ۲۰ سال) است که کلینتون ها در حزب دموکرات تاثیرگذار بوده اند و رقبای خود را مدیریت کرده اند و تا اینجای کار هم مخالفت جدی با «هیلاری» به عنوان مطرح ترین کاندیدای ریاست جمهوری از حزب دموکرات پیش نیامده است. بزرگترین مشکل خانم کلینتون حاشیه هایی است که خودش مسبب آنها بوده است (استفاده از رایانامه شخصی برای ارسال ایمیل های کاری در دوره تصدی پست وزارت امور خارجه و البته عدم تامین امنیت سفارت آمریکا در حادثه بنغازی). یکی از دلایلی هم که ما اخیرا زمزمه های کاندیدا شدن «جو بایدن» معاون ریاست جمهوری را در انتخابات ۲۰۱۶ می شنویم این است که مبادا هیلاری به دلیل حاشیه های به وجود آمده با افت بی سابقه محبوبیت مواجه شده و از توان به چالش کشیدن رقیب جمهوری خواه برخوردار نباشد. اما، در مجموع در سیستم انتخاباتی آمریکا پول حرف اول را می زند. طبق پژوهش اساتید علوم سیاسی آمریکا در ۹۴ درصد از موارد، فرد برنده نسبت به رقیب خود موفق به جذب منابع مالی بیشتری شده است. اگر یک نامزد انتخاباتی نسبت به رقیب خود پول کمتری جذب کند امکان موفقیتش به ۶ درصد تنزل پیدا می کند. 

*آیا کثرت نامزدهای حزب جمهوری خواه و جدال آنها برای صعود به مرحله نهایی موجب ایجاد شکاف درون حزبی و شکست اتحاد جمهوری خواهان نمی شود؟ آیا آنها راهکاری را برای ممانعت از این شکست اتخاذ کرده اند؟

البته، سیستم به این صورت هست که کاندیداهای دو حزب سیاسی به ویژه جمهوری خواهان به شدت به یکدیگر ضربه می زنند و آنقدر با یکدیگر مجادله می کنند تا سرانجام یکی پیروز میدان شود. درگیری بین آنها بسیار جدی است و آنها هزینه هنگفتی را صرف رقابت های درون حزبی می کنند.

وقتی پای دعوا به میان بیاید دیگر محدودیتی نمی توان برای جدال به وجود آمده بین رقبا قائل شد. محیط آمریکا محیط پر تنش و پر دعوایی است. طی سه سال گذشته ما تقریبا ۸۶۲ مورد خشونت مسلحانه را در ایالات متحده آمریکا شاهد بوده ایم (که البته دامنه عملیات و تعداد قربانیان در آنها متفاوت بوده است). شما نمی توانید تنش های موجود در جامعه آمریکا را با ایران مقایسه کنید. خشونت آمریکایی حتی در «راگبی» یا همان فوتبال سنتی آنها هم نمود پیدا می کند. اما چنانچه گاهی شاهد اتخاذ مواضع نرمتر از سوی یک کاندیدا باشیم، بهتر است در توضیح آن به دنبال دلایل سیاسی بگردیم. در واقع چون مردم هم بعد از مدتی از دعواهای شخصی و جناحی خسته می شوند، کاندیدای مورد نظر بنا به صلاحدید مشاورانش برای جذب افکار عمومی اظهارات مثبتی را نسبت به دیگر رقبا ابراز می کند اما قطعا اظهارات وی از یک دغدغه سیاسی ریشه می گیرد.

*بعد از کاهش تعداد آرای هیلاری کلینتون در نظرسنجی های اخیر برخی رسانه ها این گمانه را مطرح کردند که «جو بایدن» معاون اوباما، ممکن است به عنوان نامزد جدید دموکراتها مطرح شود. آیا چنین امکانی وجود دارد؟ اساسا چرا جایگاه هیلاری کلینتون تزلزل پیدا کرد و از محبوبیت اولیه او کاسته شد؟

در پاسخ به این سؤال دو نکته را نباید فراموش کرد. نخست آنکه بدنه اصلی حزب دموکرات همراه و حامی خانم کلینتون است. دیگر آنکه بایدن چهره شناخته شده ای در سیستم سیاسی آمریکا است. اولین باری که بایدن برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری اقدام کرد سال ۱۹۸۸ میلادی بود و الان ۶ سال است که معاون رئیس جمهور است. البته درصد محبوبیتش در نظرسنجی ها پایین است اما کاندیدای اصلی حزب دموکرات همچنان کلینتون است و اگر افراد دیگر هم به این عرصه ورود پیدا نکرده اند از امکان برنده شدن خود نامطمئن هستند. برخی کاندیداهای احتمالی محتاط هستند و تا شرایط را مساعد نبینند وارد گود رقابت نمی شوند. یکی از دلایل کم بودن کاندیداهای دموکرات هم همین است. البته برخی از کاندیداهای کمتر شناخته شده هم هستند که از عدم پیروزی خود در انتخابات مطمئن هستند (مثل «برنی ساندرز» که افکار سوسیالیستی دارد) اما با این هدف وارد عرصه می شوند که تریبونی برای ابراز عقاید خود پیدا کنند. اما روی هم رفته اگر مشکلات و حاشیه های کمپین هیلاری بیشتر شود ما علاوه بر حضور بایدن شاید شاهد ورود دیگر کاندیداهای دموکرات به عرصه رقابت نیز باشیم. هنوز این احساس گسترده نشده که کلینتون نمی تواند انتخابات را ببرد. با این حال حواشی زیادی پیرامون خانواده کلینتون هست. آنها از ابتدای حضور در صحنه سیاسی حاشیه داشتند به ویژه در مباحث اخلاقی و دلیل موفقیتشان هم سرکوب این حاشیه ها بوده است. علاوه بر این، کلینتون ها حاشیه مباحث مالی دارند و همچنین حاشیه اعتماد (مردم آمریکا معمولا هیلاری را به عدم صداقت متهم می کنند). ضمنا پرونده بنغازی و کشته شدن سفیر آمریکا در لیبی همچنان باز است.

*آیا ممکن است که هیلاری با اتیکت دموکرات جکسونی و در عوض بایدن با اتیکت دموکرات جفرسونی به میدان بیایند تا به این ترتیب آراء طرفداران حزب جمهوری خواه را هم به نفع خود تغییر دهند؟

در نهایت حزب دموکرات بیش از یک کاندیدای اصلی نخواهد داشت. بایدن با تصور اینکه معاون رئیس جمهور باقی بماند به میدان نخواهد آمد بلکه اگر وارد گود شود با فرض برد و کسب کرسی ریاست جمهوری قدم به میدان می گذارد. اما هنوز این احساس در درون حزب دموکرات گسترده نشده که هیلاری از پس رقابت ریاست جمهوری بر نخواهد آمد اگر زمانی این حس ایجاد شود که حاشیه های کمپین هیلاری قابل مدیریت نیست، کاندیداهای دیگر هم وارد میدان می شوند.

در مورد حزب جمهوری خواه هم وضع به همین گونه است و بعید است آنها کاندیدای منتخب خود را عوض کنند. اگرچه رای گیری دور مقدماتی یکی از عوامل تعیین کننده در انتخابات است اما تصمیم اصلی را چه در جبهه جمهوری خواهان و چه در جبهه دموکرات ها  کنوانسیون های حزبی می گیرند و تا وقتی که رهبران حزب نظر خود را تغییر ندهند کاندیدای منتخب از گود خارج نخواهد شد.

*تا چه حد می توان به نظرسنجی هایی که پیرامون بحث ریاست جمهوری منتشر می شود اعتماد کرد؟ مثلا در انتخابات سال ۲۰۰۶ نظرسنجی منتشر شد مبنی بر اینکه هیلاری کلینتون فینالیست است اما بعدها معادله به نفع ریاست جهوری اوباما تغییر کرد.

نظرسنجی هایی که در آمریکا انجام می شود معمولا دقیق است که از آن میان می توان به نظرسنجی «گالوپ» اشاره کرد. در رابطه با سؤال شما باید بگویم درست است که اوباما در ابتدای نظرسنجی ها موقعیت خوبی نداشت اما به تدریج جایگاه خود را بهبود بخشید و نظرسنجی ها هم این تغییر تدریجی را نشان داد. فی الحال به لحاظ توجه عمومی به بحث ریاست جمهوری در ابتدای کار هستیم و مرور زمان تصویر واضح تری را از سرنوشت احتمالی انتخابات به تصویر می کشد.

گفته می شود که ۲۴ درصد از زنان حزب جمهوری خواه در صورتی که هیلاری فینالیست باشد از وی حمایت می کنند پس چرا جمهوری خواهان تا به حال کاندیدای زن معرفی نکرده اند؟ اصلا به لحاظ فرهنگی (مثلا در دنیای هالیوود) برای حضور رئیس جمهور زن زمینه سازی شده است؟

فاکتور خانم بودن کاندیدا ممکن است کمک کند ولی اصل ماجرا نیست. ما نمی توانیم زنان را مثل سیاه پوستان و یا لاتین تبارها در شمار اقلیت های جمعیتی به حساب بیاوریم. آنها به طور مساوی در همه ایالت های آمریکا حضور دارند. در بحث سیاسی این تفکر که شما کاندیدای زن را وارد میدان کنید مثل هر جای دیگر دنیا گاهی جواب می دهد و گاهی هم خیر. کاندیدا باید قابلیت های ضروری دیگری را هم داشته باشد.

در پاسخ به بخش دوم سؤال شما یاید بگویم که هالیود دست دموکرات هاست و اکثر آنها یهودی هستند. این دسته از یهودیان به لحاظ طیف فکری لیبرال مسلک هستند و به همین دلیل تمایل چندانی به جمهوری خواهان تندرو ندارند. اصلا یکی از منابع درآمدی حزب دموکرات از همین چهره های ثروتمند یهودی تامین می شود و ما در اکثر فیلم های هالیود، پس زمینه حضور بیشتر زنان را می بینیم.