به گزارش پارس به نقل از دیپلماسی ایرانی «نگاه جدید باراک اوباما به تهران قبل از پایان دوران ریاست جمهوری اش به هیچ وجه ناگهانی نیست. به خصوص که اخیرا جان کری، وزیر امور خارجه امریکا هم به همتایانش گفته است که با محمد جواد ظریف، همتای ایرانی اش در تهران بنشینند و مذاکره کنند.»

این جملاتی است که یک دیپلمات عرب که اخیرا از بیروت دیدن کرده درباره مشاهداتش از وضعیت جاری منطقه به دیگر دیپلمات های لبنانی و عربی گفته است. او همچنین می گوید که همه صحبت از آغاز «مرحله جدیدی» می کنند. مرحله ای که می رود بعد از امضای توافق نهایی با ایران آغاز شود.

لبنانی ها از واقعیت های سیاسی و امنیتی منطقه به دور نیستند، به ویژه نسبت به آن چه در القلمون می گذرد، منطقه ای که تاثیر به سزایی در فرایندهای سیاسی منطقه آن هم با نزدیک شدن به مهلت پایان توافق نهایی با ایران می گذارد. توافقی که در نزدیک ترین حالت ماه ژوئن و در دیرترین حالت ماه سپتامبر به دست خواهد آمد.

بعد از امضای توافق نهایی، امریکا و ایران پشت میز مذاکرات منطقه ای می نشینند و باید فکری برای حل پرونده های سخت و پیچیده و در هم تنیده قدیم و جدید خاورمیانه کنند. میز مذاکره ای که دیگر بازیگران میدانی نیز به دنبال سهم خود هستند.

سناریوی پیش رو پیش بینی می شود از سپتامبر 2015 آغاز و تا فوریه 2016 ادامه داشته باشد. امریکایی ها و ایرانی ها در دیدارهای مختلفشان بر این نکته اتفاق نظر دارند که تفاهم هسته ای باب را برای رسیدن به راه حل در دیگر مسائل منطقه ای باز می کند.

باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا به رهبران عرب خلیج فارس در کمپ دیوید اطمینان داد تا الآن توافقی را با ایران خارج از چارچوب پرونده هسته ای منعقد نکرده است و قرار هم نیست آنها را فدای ایرانی ها کند. در مقابل ایرانی ها نیز بارها به هم پیمانان خود در منطقه به ویژه در لبنان و عراق گفته اند که ورود به پرونده های دیگر قبل از رسیدن به تفاهم هسته ای را رد کرده اند.

بنابراین دو طرف توافق دارند که فرصت به اندازه کافی دارند. در طول این فرصت (سیاسی و زمانی) نشانه های تفاهم منطقه ای ایران و امریکا در بسیاری از پرونده های داغ منطقه نمایان خواهد شد یا این که دو طرف در صورت لزوم توافق خواهند کرد که همه چیز را به حالت تعلیق در آورند تا رئیس جمهوری جدید در امریکا کار خود را آغاز کند تا او ادامه روی راه باراک اوباما باشد. کاملا روشن است که هر رئیس جمهوری که در امریکا به قدرت برسد ناگزیر است راهی که باراک اوباما تا کنون پیموده را ادامه دهد، شاید زمان از سرگیری مذاکرات یک صد روز بعد از آغاز به کار رئیس جمهوری جدید در کاخ سفید در حدود ماه آوریل باشد. به ویژه که نامزدهای ریاست جمهوری امریکا اعم از جمهوریخواه و دموکرات بر پایان دادن به پرونده ایران در دوران ریاست جمهوری خود تاکید دارند.

دیپلمات ها علی رغم اظهار نظرهای متناقض خود بر این نکته تاکید دارند که فرصت جدیدی پیش آمده که نیازمند حضور بازیگران دیگر پشت میز مذاکره است تا کار تمام شود. در این معادله جدید به خصوص جایگاه عربستان و ترکیه چیست؟ البته با یادآوری این نکته که اسرائیل نماینده خود امریکا است و منافعشان یکی است.

اوباما آن چه می خواست را در نشست کمپ دیوید به دست آورد و از آن آسوده خارج شد اما میهمانان عربش بیش از همیشه به این درک رسیدند که با تفاهمی که می رود میان ایران و امریکا به دست آید، ایران و امریکا را پشتیبان هم می کند و ایالات متحده دیگر قدرت تصمیم گیری سیاسی بدون حضور ایران در پرونده مختلف منطقه از یمن تا سوریه را نخواهد داشت. این نشان می دهد که دیگر دوران دخالت نظامی چه در سوریه چه در یمن سپری شده است. برای همین عربستان و ترکیه و قطر مجبورند در محاسبات خود تجدید نظر جدی و سریعی کنند تا بتوانند فرصت نشست پشت میز مذاکره را داشته باشند.

در عین حال توافق غیر مستقیمی میان امریکا و ایران حاصل شده که در آن اولویت به عراق و مبارز با داعش و همچنین پیشبرد روند سیاسی در عراق با مشارکت گروه های اصلی سنی این کشور داده شده است. تا به این جا سنگ اندازی های اعراب شورای همکاری خلیج فارس اثر نکرده است. جز این که دائما شکایت کنند که حیدر العبادی تا الآن قدرت را به طور کامل در دست نگرفته، کار او ساده نیست و نوری مالکی همچنان از پشت پرده بسیاری از تصمیم های اصلی را می گیرد!

در یمن، رسیدن به توافق میان ایران و امریکا می تواند سخت باشد. هر دو طرف توافق دارند که این کشور حیات خلوت و عمق حیاتی عربستان است، در نتیجه در هر نوع توافقی باید منافع عربستان نیز در نظر گرفته شود. تصمیم ایرانی ها روشن است، آنها بارها به متحدان حوثی خود گفته اند که باید راهکار سیاسی بر اساس آتش بس و آغاز گفت وگوهای سیاسی ارائه دهند، بگذارند کمک های انسانی صورت بگیرد و حکومت وحدت ملی تشکیل شود. حکومتی که احتمالا خالد البحاح، از اهالی حضرموت بیشترین شانس را برای ریاست آن خواهد داشت. او نقطه تقاطع عربستانی ها و حوثی ها است که بارها برای این سمت معرفی شده و مورد حمایت قاطع مصر نیز قرار دارد.

بر کسی پوشیده نیست که امریکایی ها با طوفان قاطع به گونه ای برخورد کردند که گویی در حقیقت پیامی عربی به خصوص از ناحیه عربستان برای تهران است تا بگوید که از خطوط قرمزش عبور کرده است، در عین حال این پیام را نیز به امریکا دارد که می تواند مستقل از متحد امریکایی اش تصمیم بگیرد. آنها همچنین به روس ها نیز این پیام را رساندند که باید از نفوذ خود در ایران استفاده کنند «چرا که یمن به مثابه مرگ و زندگی برای آنها است و اگر آتش آن خاموش نشود لهیب آتش آن دامن همه ما را خواهد گرفت.» آنها مشابه همین تقاضا را از فرانسه نیز دارند.

به رغم وجود مواضع مشترک میان ترکیه، عربستان و قطر در پرونده سوریه، که توانستند در میدان عمل از ادلب و جسر الشغور تا تدمر و حلب و بعضی مناطق اطراف حمص پیشروی داشته باشند، «طرح اردوغانیسم» در مصر و لیبی و تونس شکست های سختی خورده است، همه اینها سبب شده تا ترکیه نیز درک کند فارغ از موفقیت های میدانی اش در شمال سوریه مجبور است جایی پشت میز مذاکرات منطقه ای برای خود دست و پا کند.

مرحله جدید به زودی آغاز می شود و بازیگران اصلی آن مشخص هستند، ایران و امریکا می روند صفحه تازه ای از مناسبات را در تعاملات منطقه ای رقم بزنند، این دیگر به درک کشورهای عربی و ترکیه باز می گردد که ببینند چقدر می توانند واقعیت جدید را هضم کنند. اگر به دنبال گرفتن تکه خود از کیک منطقه هستند باید در محاسبات خود تجدید نظر کنند و واقعیات جدید را دریابند.