- خیلی مواقع اصولگرایان منفعل عمل کردند و اگر کسی طور دیگر رفتار می کرد دیده می شد. شاید اگر آن انفعال نبود من هم الان موقعیت دیگری داشتم و خیلی های دیگر. اما من با این هدف وارد نشده بودم که دیده شوم. بلکه احساس می کردم روش آقای احمدی نژاد به ضرر کشور است. هیچ منافاتی هم بین حمایت رهبری از او و انتقاد از دولتهای نهم و دهم نمی دیدم. استدلال اصولگرایان این بود که چون رهبری حمایت کرده اند باید همه ساکت باشیم. این اشتباه بود و دیدیم وقتی آقای احمدی نژّاد خانه نشین شد تازه اینها ورود کردند. می گفتند چون در مقابل ولایت ایستاد باید در مقابلا او بیایستیم. گویی همه کارهای قبلی او و قانون شکنی هایش درست بوده است.

-بارها گفته ام که برداشت اکثر اصولگرایان از اصل ولایت فقیه اشتباه است.

-آنچه نقد است همین جریان مجلس دهم است. این که به این نتیجه برسم که وجودم برای مجلس آینده ضروری است. فعلا فکر می کنم ضروری است به خاطر اینکه هنوز مسایلی مانده که هنوز نیاز به افرادی مثل من است تا آن مسایل دنبال شود. فرض کنید کشور به حالت عادی برگردد و تندروی ها تمام شود و حالتی که بعد از سال 88 ایجاد شده پایان پذیرد و قانون اساسی و حقوق شهروندی مردم درست رعایت شود. اگر احساس کنم مسایلی که امثال بنده مطرح می کنیم وجود ندارد، حضورم در مجلس شاید خیلی ضروری نیست. همه چیز بستگی به آینده دارد.

- اگر مصمم به ورود به انتخابات شود به طور قطع وارد این فضا می شوم و برنامه جدی خواهم داشت.

-مردم همیشه افرادی را که ثابت قدم و دارای اصول و مبانی ثابتی هستند دوست دارند. اگر احساس کنند فردی از روی عقیده حرف می زند و به خاطر منافع فردی نیست مردم همیشه آن را می پسندند. هر مجلس باشد من به وظیفه خود عمل می کنم. ممکن است در یک مجلس اصلاح طلب من همان مواضع فرهنگی خود را مطرح کنم و باعث دلگیری برخی مجلسی ها شوم.

-می دانم گروه های اصلاح طلب یا تیپ به اصطلاح متجدد و امروزی، مواضع فرهنگی من را چندان قبول ندارند. اما همانها هم می گویند چون این حرفها از روی صداقت است می پذیرند. من در یک کامنتی دیدم که خانمی گفته بود اگر چه برخی از نظرات فرهنگی آقای مطهری را قبول ندارم ولی به خاطر مواضع سیاسی و حریت و شجاعتش اگر به من بگوید چادر سر کنم این کار را می کنم. مردم می دانند که نظرات فرهنگی من تند و افراطی نیست. مثلا درباره فیلم های سینمایی و حجاب معتقد به سختگیری نیستم.

-دعوا سر لحاف ملاست. مثلا کسی که اصولگرا شده به خاطر این است که نزدیک به برخی شخصیتها و گروه های اصولگرا بوده است یا دوستانش اصولگرا بوده اند و او هم اینطور شده همینطور در بخش اصلاح طلبان.

-شخصا ادعای اصولگرایی نکردم. اصلا این دسته بندی را قبول ندارم. شاید چون در دوران اصلاحات انتقاداتی داشتم به صورت اصولگرا مشهور شده ام. بیشتر لقبی بوده که برای من برگزیده اند.من خودم را هم اصولگرا می دانم و هم اصلاح طلب. تعصبی به این تعبیرها ندارم.