در مواجه با استقبال جهانی از نامه اخیر ولی امر مسلمین جهان در رابطه با لزوم تعمق راهبردی در منابع اصیل اسلامی که جوانان اروپایی و آمریکای شمالی را خطاب خود قرار داده بود، عجیب نبود که رییس جمهور آمریکا نیز که خود را همواره رهبر بلامنازع جهان غرب می داند1 ، بخواهد یادداشتی نگاشته و در آن نه تنها جوانان بلکه تمام بشریت را مخاطب خود قرار دهد و به زعمش راه حل غلبه بر چالش های ایدئولوژیک این روزها را به همگان عرضه دارد.

اوباما در یادداشت خود در روزنامه لس آنجلس تایمز خطاب به جهان می نویسد: به اعتقاد من راه حل غلبه بر منازعات بین المللی در باب خشونت دینی و تروریسم ایدئولوژیک این است که راه پلورالیزم و تکثیر ارزش های جهانشمول آمریکایی را همه دولت ها و ملت ها در پیش گیرند!

البته نگارنده به تاسی از بیانات مقام معظم رهبری ، راه حل جلوگیری از خشونت فزاینده دینی در جهان امروز را بازگشت به ارزش های اصیل دینی می داند که تنها با مطالعه عمیق در منابع اصیل اسلامی حاصل می شود 2. از سویی دیگر همگان بر این مدعا باور دارند که اگر نبود حمایت های افسارگسیخته و منفعت طلبانه قدرت های استکباری از تروریست های اجاره ای و گسترش این بلا از سوی آنان به سرتا سر نقاط جهان از خاورمیانه عربی - اسلامی گرفته تا اروپای مسیحی – یهودی ، بدون شک تروریزم تکفیری آنچنان که باید و شاید چندان حضور قوی و موثری در پهنه معادلات سیاسی نظامی جهان نمی توانست داشته باشد!

حال بماند سخن از سرچشمه های شرارت تروریست ها که همگی زاییده فرهنگ تهاجمی و آشوب طلبانه آمریکایی در پهنه گیتی است که رویای آن در صحنه جنگ افغانستان ، عراق و لیبی را امروز جدای از سوریه به آتش خصم خود سوزانده و به آتش می کشد!

اما هدف از نگارش این نوشتار تاملی منتقدانه و علمی و نه احساسی بر موضوعات مطرح شده در یادداشت اوباماست که شاید زمینه تردید و تایید را در برخی افراد داخلی و به خصوص جوانان بوجود آورده باشد.

منابع معتبر علمی ، مفهوم – واژه پلورالیسم3 را با تمام نحله های آن بطور مشترک به این صورت تعریف می کنند : پلورالیزم یا همان تکثرگرایی به شمولیت ارزش های گوناگون و بعضا متضاد فکری و سیاستی در پهنه گفتمانی واحد می پردازد که هدف از آن نه دستیابی به وحدت نظری بلکه جلوگیری از تقابل فکری و تضادهای احتمالی منتج از آن است4 . ماری آفر پژوهشگر فلسفه علم در این باره می نویسد : پلورالیزم زاییده خشونت فزاینده و پراکنده ای بود که جنگ جهانی مولد آن بود . لذا برای دستیابی به صلح جهانی ، اندکی هماهنگی فکری با حفظ مواضع و ارزش ها میان مکاتب مختلف بیش از هر زمان دیگری ضروری به نظر می رسید 5.

بنابراین اگر در مقام تعریف به مفهوم پردازی های علمی وفادار باشیم ، مکتب اسلامی نیز قائل به این نگاه بوده و به آن باور دارد. نگرش صلح طلبی اسلامی و به خصوص شیعی در طول تاریخ نشان داده که در مواجه با اندیشه های متضاد به فرهنگ گفتگو پایبندی بیشتری دارد تا با تخاصم و جدل تهاجمی6 . باراک اوباما اما موضعی دیگر دارد . او پلورالیزم را نه یک هدف و فرهنگ ، آن هم با رعایت تمام مختصات و خصوصیات گفتمانی آن ، بلکه ابزاری برای انتقال و اشاعه فرهنگ مبتذل و ستیزه جویانه آمریکایی و به زعم خود مترقی و متمدنانه در جهان می داند7 .

این دیدگاه از همین ابتدا چالش های بی شماری را از حیث نظری و عملی ایجاد می کند . به خصوص آنجا که علم و گفتمان به عنوان  قدرت سیاسی و مترادف با توسعه طلبی فرهنگی و سیاسی در نظر گرفته می شود و تحت انحصار آن در می آید. درست همین جاست که برخی متفکران غربی نیز همچون فوکو نیز از این رویکرد گفتمان علمی به مثابه قدرت سیاسی به شدت ابراز نگرانی کرده و نسبت به آن هشدار می دهد8.

بواقع تحلیل محتوای این یادداشت نیز به خوبی این تضاد ساختاری و انحراف علمی از مفاهیم تخصصی حوزه علم و فرهنگ را نشان می دهد که بواسطه هیاهوی رسانه ای غرب از نگاه های تیز بین برخی شاید به دور مانده باشد.

مساله انتقادی دیگر به یک تفسیر دو گانه مربوط می شود که اوباما تلاش و اصرار به انکار آن دارد . اگر منظور وی از ضرورت کاربست فرهنگ پلورالیستی ، تکثیر ارزش ها و پذیرش هماهنگ آن ها باشد آنگاه بلافاصله یک نکته به میان می آید و آن مساله دمکراسی فرهنگی9 است که آمریکا خود را همواره مدعی آن می داند.

دمکراسی فرهنگی اشاره به این باور جهانشمول دارد که هر یک از فرهنگ های جهانی و مدعی گزاره هایی در اختیار دارند که باید تحت هر شرایطی به آن ها احترام گذاشت و نه باور داشت 10. این رویکرد روی دیگری از شعار آمریکایی آزادی بیان است که طی این سال ها گوش فلک را هم کر کرده است . اگر این دیدگاه از سوی اوباما پذیرفته شده است پس اینجا در تقابل با پلورالیزم مد نظر او قرار می گیرد. چرا که از حیث اجرا ، شعار آزادی بیان آنها در عمل تبدیل به توهین و عدم احترام به دیگر مذاهب و فرهنگ ها شده است 11(یعنی چیزی مغایر با ارزش ها و ماهیت بنیادین فرهنگ تکثرگرایی) نمی توان انتظار داشت که ارزش ها تکثیر شوند اما احترام و دموکراسی فرهنگی نه!

اگر گسترش ارزش هایی مانند آزادی بیان ملازم با دمکراسی فرهنگی نباشد قطعا نه تنها نتیجه ای نخواهد داشت بلکه بستری عملیاتی برای گسترش تروریسم فرهنگی خواهد شد. سخن در این مجال بسیار است اما باتوجه به اتخاذ رویکرد علمی از سوی این نوشتار می توان این نتیجه را دریافت که هدف اصلی از انتشار یادداشت اوباما و تبلیغ جهانی آن در رسانه های همسو با غرب فقط این است که از فرصت بوجود آمده برای اجرای یک ژست بین المللی استفاده شود.

این در حالی است که ریشه های تروریسم فرهنگی را باید در همان ارزش های منحوس آمریکایی جست که نمود عینی آن کشتار صدها هزار نفر در انفجار بمب اتمی آمریکا هیروشیما و ناکازاکی در مجمع الجزایر ژاپن بود!
و سخن های بسیار هنوز باقی است...

منابع و پی نوشت ها:
1.نطق سالیانه اوباما در کنگره که در رادیو صدای ملی آمریکا نیز بصورت زنده منتشر شد – 2014
2.اشاره به محتوای متن نامه اخیر مقام معظم رهبری خطاب به جوانان اروپایی در جریان حوادث تروریستی فرانسه
3. تکثرگرایی فرهنگی و مذهبی
4.اریک بایر – کتاب معناشناسی پلورالیزم – آوریل 2012
5. جنگ جهانی دوم و پیامدهای نظری آن –مارس 1998
6.سارا غلامرضایی – فرهنگ گفتگو در اسلام – نشر آفاق – مرداد 1389
7.سخنان اوباما در دیدار با دالایی لاما رهبر بوداییان تبت – اکتبر 2010
8.جهانی شدن ، پسامدرنیسم و شرق شناسی – برایان اس ترنر – بنیاد النهج – 1390
9. دموکراسی فرهنگی اشاره به اهمیت متقابل و متناظر نظام اندیشگی گفتمان ها دارد .
10.حسین علیخانی – مقاله فرهنگ شناسی عصر جدید – دانشگاه مفید قم – مرداد 1391
11. بطور نمونه برگزاری جلسه کفرگویی در دانمارک با توهین نشریه شارلی ابدو به ساحت مقدس پیامبر اکرم

منبع: جهان