به گزارش پارس حسین شریعتمداری در سرمقاله امروز کیهان نوشت:اگرچه پیش از این نیز با ارائه اسناد و شواهد غیرقابل خدشه به این نکته پرداخته‌ایم ولی امروزه با قاطعیت بیشتر و بدون کمترین تردید- تاکید می‌شود بدون کمترین تردید- می‌توان گفت که چالش هسته‌ای کشورمان با 5+1 هرگز به نتیجه نمی‌رسد و دستیابی به توافقی که پایان بخش این چالش 12 ساله باشد، نه فقط‌دور از انتظار، بلکه به یقین ناممکن است. می‌پرسید چرا؟! پاسخ آن است که چالش هسته‌ای و ابراز نگرانی آمریکا و متحدانش از احتمال حرکت ایران به سوی تولید سلاح هسته‌ای - DIVERSION- که طی 12 سال گذشته بر آن تکیه کرده‌اند در حد و اندازه یک «بهانه» و «پوشش» برای مقابله با اقتدار پرشتاب ایران اسلامی است. از این روی مذاکرات هسته‌ای و ادامه آن اگر به منظور پایان دادن به چالش و رسیدن به توافق مطلوب باشد، آب در هاون کوبیدن و بازی در میدان فریب حریف است ولی این مذاکرات تنها به دو علت و فقط این دو علت می‌تواند توجیه‌پذیر باشد. اول؛ اثبات غیرقابل اعتماد بودن آمریکا و متحدانش که این مقصود در مقیاس گسترده‌ای به دست آمده است و دوم؛ نشان دادن «دست پُر» و برتری اسناد فنی و حقوقی ایران اسلامی که از صلح‌آمیز بودن برنامه‌ هسته‌ای کشورمان حکایت می‌کند. این منظور متأسفانه به علت خودداری تیم مذاکره‌کننده ایران از انتشار متن مذاکرات هنوز به نیمه راه نیز نرسیده است و مسئولان محترم در این زمینه، عرصه را به حریف واگذار کرده‌اند و توضیح درباره متن مذاکرات را به شیپور فریب رسانه‌های آمریکایی و صهیونیستی سپرده‌اند!
و اما، درباره این واقعیت غیرقابل تردید که حریف مذاکرات هسته‌ای را با اهداف غیرهسته‌ای دنبال می‌کند و در حد و اندازه «پاشنه آشیل» به آن نیاز دارد، گفتنی‌هایی هست؛
1- چند ماه قبل، شبکه تلویزیونی CNN طی گزارش مستندی اعلام کرد که در‌حال حاضر دستکم 17 هزار بمب هسته‌ای در جهان موجود است و تاکید کرد که این رقم، غیر از کلاهک‌های هسته‌ای آماده شلیکی است که تخمین تعداد آن به آسانی ممکن نیست. در گزارش CNN آمده بود که بیشترین تعداد بمب‌های هسته‌ای در اختیار آمریکاست و روسیه، انگلیس، چین و فرانسه در رده‌های بعدی قرار دارند. اکنون باید پرسید آیا خنده‌دار نیست که وجود هزاران بمب هسته‌ای در اختیار آمریکا- با‌توجه به اینکه آمریکا تنها کشور استفاده کننده از بمب اتمی است- نگران‌کننده نباشد ولی احتمال دسترسی ایران به یک بمب هسته‌ای تا پایان سال 2014- به ادعای حریف- باعث نگرانی جامعه جهانی! شده باشد؟! همین دیروز آقای هانس بلیکس مدیر کل اسبق آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در مصاحبه با شبکه تلویزیونی «راشاتودی» ضمن ارائه یک گزارش مستند و البته مختصر، نتیجه گرفت که «نگرانی غرب از برنامه هسته‌ای ایران ساختگی است و هدف اصلی آنها جلوگیری از قوی‌تر شدن ایران است.»
2- طی 12 سال و چند ماه که از آغاز چالش هسته‌ای می‌گذرد، طرف مقابل هرگاه به پایان چالش نزدیک شده است به صراحت و نه حتی به تلویح و اشاره، از تن دادن به توافق سر باز زده است. چرا؟! در بندهای بعدی به این نکته اشاره‌ای گذرا خواهیم داشت و اینجا فقط به یک نمونه از طفره رفتن‌های آشکار حریف اشاره می‌کنیم؛
از اجلاس اکتبر 2003 تهران -1382- تمامی فعالیت‌های هسته‌ای کشورمان را به صورت داوطلبانه، تعلیق کردیم و مذاکرات با تروئیکای اروپایی- انگلیس، فرانسه و آلمان- را برای رسیدن به توافق آغاز کردیم. نهایتا بعد از چند دوره مذاکرات به اجلاس پاریس - نوامبر 1383/2004- رسیدیم و قرار شد ایران ظرف 3 ماه «تضمین‌های عینی - OBJECTIVE  GUARANTIES» خود را مبنی بر اینکه در پی تولید سلاح هسته‌ای نیست ارائه دهد و طرف مقابل نیز 
«تضمین‌های‌محکم- FIRM  GUARANTIES» بدهد که پرونده ایران به حالت عادی درآید. اما، یک ماه بعد - دسامبر 2004 - در نشست کارگروه هسته‌ای طرفین در لندن، طرف مقابل با صراحت اعلام کرد «قابل قبول‌ترین تضمین برای ما آن است که ایران فعالیت هسته‌ای خود را به طور کامل متوقف کند»!  پس از آن بود که فعالیت‌های هسته‌ای تعلیق شده خود را به تدریج از سر گرفتیم و این دور جدید را با راه‌اندازی دوباره ‌UCF اصفهان آغاز کردیم. اما طرف مقابل برخلاف نص صریح بند C از ماده 13 اساسنامه آژانس، پرونده هسته‌ای کشورمان را به شورای امنیت سازمان ملل ارسال کرد و ادامه ماجرا که شرح آن به درازا می‌کشد و پیش‌از‌این به آن پرداخته‌ایم.
3- شاید این برداشت تعجب‌آور باشد ولی شواهد فراوانی بر صحت آن دلالت دارد و آن، اینکه، برچیدن کامل تأسیسات هسته‌ای کشورمان نیز مطلوب و ایده‌آل آمریکا نیست! چرا که حریف به چالش هسته‌ای برای توجیه تحریم‌ها نیاز مبرم دارد. بنابراین تولید بمب هسته‌ای هم در صورتی که بهانه دیگری برای تحریم‌ها وجود داشته باشد، نمی‌تواند نگرانی آمریکا و متحدانش را در پی داشته باشد. برای حریف «تحریم‌ها» اصل است و نه فعالیت هسته‌ای. اوایل دسامبر 2012 ـ آذر ماه 1391 - در محافل سیاسی و رسانه‌ای غرب این احتمال مطرح شده بود که ممکن است ایران برای اعتمادسازی، غنی‌سازی 20 درصدی اورانیوم را متوقف کند و غرب در قبال آن برخی از تحریم‌ها را لغو کند. در پی این احتمال، دیوید فروم، یکی از نظریه‌پردازان نزدیک به کاخ‌سفید طی مقاله‌ای در سایت CNN نوشت « اگر پرونده هسته‌ای ایران به نقطه پایان برسد، غرب برای حفظ پرستیژ بین‌المللی خود چاره‌ای جز لغو برخی از تحریم‌ها ندارد و حال آن که تحریم‌ها با دو هدف پلکانی تعریف شده‌اند. اول تغییر رفتار سیاسی ایران - BEHAVIOR - و دوم تغییر ساختار - STRUCTURE - (تغییر نظام).» پیش از او، جرج فریدمن، مسئول مرکز راهبردی «استراتفور» -معروف به باشگاه کهنه‌کاران CIA - گفته بود «مشکل ما با ایران بر سر فعالیت هسته‌ای این کشور نیست، بلکه مشکل آن است که ایران نشان داده است نه فقط بدون حمایت آمریکا، بلکه در حال درگیری با آمریکا نیز می‌توان بزرگترین قدرت تکنولوژیک و نظامی منطقه بود. این پدیده ایران را به یک الگو برای کشورهای اسلامی تبدیل کرده است و بهار عربی (انقلاب‌های اسلامی منطقه) را در پی داشته است.» صرفنظر از هویت فریدمن، آیا واقعیت غیر از این است؟
4- برچیدن تاسیسات هسته‌ای ایران از آن جهت که می‌تواند پایان چالش هسته‌ای باشد، مطلوب آمریکا نیست، زیرا به ادامه چالش نیاز دارد - و به آن اشاره می‌کنیم- اما، از این لحاظ که می‌تواند نشانه شکست جمهوری اسلامی ایران در مقابل آمریکا باشد، مطلوب آمریکاست. چرا؟! آمریکا می‌تواند این -خدای نخواسته- شکست احتمالی را با این مضمون به نهضت‌ها و ملت‌های اسلامی پمپاژ کند که اگر ایستادگی جمهوری اسلامی ایران الگوی شما برای «مقاومت» است، این مقاومت در مقابل فشار و تهدیدهای آمریکا تاب نیاورده و ایران نهایتا ناچار به تسلیم شد! آیا آمریکا در دنیای برانگیخته کنونی که منطقه را به ویترین شکست‌های پی در پی آن تبدیل کرده است به این احتمال- در‌صورت وقوع که به یقین اتفاق نخواهد افتاد- نیاز مبرم ندارد؟!
5- همین جا باید گفت که آمریکا به ادامه چالش هسته‌ای از زاویه یاد شده در بند قبلی نیز احتیاج دارد. چرا که در پی اثبات «کدخدایی» خود در جهان است. «ژولیوس‌سزار» امپراتور رم باستان می‌گفت: برای اثبات اقتدار خود باید نشان بدهیم که «همه راه‌ها به رم ختم می‌شود»! و هیچ رخدادی نمی‌تواند بدون دخالت مستقیم امپراتوری رم اتفاق بیفتد! آمریکا از ادامه مذاکرات در پی القای این تصویر از ایران اسلامی - بخوانید توهم- به جهان در حال انقلاب است.
در این باره به سخن حکیمانه حضرت آقا در دیدار با سفرا و نمایندگان ایران در خارج کشور- 93/5/22 - بسنده می‌کنیم؛ ایشان ضمن آن که فرمودند از ادامه مذاکرات هسته‌ای منع نمی‌کنند و آن را یک تجربه ذی‌قیمت برای همه می‌دانند، تاکید کردند «نشست و برخاست و حرف زدن با آمریکایی‌ها مطلقا تاثیری در کم کردن دشمنی آنها ندارد و بدون فایده است... این کار ما را در افکار عمومی ملت‌ها و دولت‌ها به تذبذب (عدم ثبات) متهم می‌کند و غربی‌ها با تبلیغات عظیم خودشان، جمهوری اسلامی را دچار انفعال و دوگانگی جلوه می‌دهند.»
6- گفتنی و البته گلایه کردنی است که متاسفانه تیم مذاکره‌کننده کشورمان با تمرکز روی مذاکره دوجانبه با آمریکا تحت عنوان غلط‌انداز «مذاکرات سه‌جانبه» به دلیل حضور خانم کاترین اشتون، بی آن که بخواهد و یا متوجه باشد، به طرح فریب یاد شده از سوی آمریکا‌یی‌ها دامن زده است. وقتی تیم محترم هسته‌ای بیشترین نشست‌های خود را با وزیر خارجه آمریکا برگزار می‌کند، به طور طبیعی این توهم را نشر می‌دهد که از میان 6 کشور 5+1 فقط آمریکاست که تصمیم‌ساز و سیاست‌پرداز است! و این ترجمان دیگری از پذیرش کدخدایی آمریکاست!
حضور خانم اشتون تنها در حد و اندازه زینت‌المجالس! قابل ارزیابی است. ایشان نماینده اتحادیه اروپاست و اگر قرار بود با حضور وی نیازی به حضور نمایندگان 5کشور دیگر نباشد، کشورهای یاد شده نمایندگان جداگانه‌ای برای شرکت در مذاکرات نمی‌فرستادند. بنابراین خانم اشتون نه فقط نماینده سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان نیست، بلکه بدیهی است از سوی دو کشور روسیه و چین هم نمایندگی ندارد و ... بگذریم!
7- با توجه به آنچه گذشت، مذاکرات ایران اسلامی با 5+1 و پیش از آن با تروئیکای اروپایی - فرانسه، انگلیس و آلمان- فقط تابلو و پوشش هسته‌ای دارد بی‌آن که کمترین ارتباطی با فعالیت هسته‌ای کشورمان داشته باشد. آنچه آمریکا و متحدانش از مذاکرات دنبال می‌کنند همانگونه که خود بارها اعتراف کرده و در عمل به صراحت نشان داده‌اند فشار بر جمهوری اسلامی ایران برای پیشگیری از اقتدار آن و دستیابی به دو هدف پلکانی تعریف شده، تغییر رفتار و نهایتا تغییر ساختار نظام اسلامی ایران است.
از این روی انتظار رسیدن به «توافق» مطلوب، غیر از انتظار «آب» از «سراب» نمی‌تواند هیچ مفهوم دیگری داشته باشد. چه رسد به آن که آینده و گشایش اقتصادی کشور و بهبود معیشت مردم را به نتیجه مذاکرات گره بزنیم و در مقابل وعده‌های نسیه حریف امتیازات «نقد» بدهیم! و مخصوصا از بازگشت به ظرفیت‌های بر زمین مانده خود که اقتصاد مقاومتی تضمین‌کننده آن است غافل باشیم.
این نکته نیز گفتنی و تاکید کردنی است که اگرچه نسبت به چگونگی برخورد تیم هسته‌ای کشورمان با حریف و منش آنان در مذاکرات، انتقادهای بعضا جدی وجود دارد ولی تردیدی نیست که آنان فرزندان اسلام و انقلابند و بی‌انصافی است که عدم توافق مطلوب در مذاکرات به حساب آنها نوشته شود، زیرا، همانگونه که اشاره شد علت عدم توافق را بایستی در هویت باج‌خواهانه حریف و ماهیت غیرهسته‌ای مذاکرات جستجو کرد. 
و در این‌باره باز هم گفتنی‌هایی هست.