پايگاه خبري تحليلي «پارس»- حسين قاسمي- 1-عیسی سحرخیز مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت ارشاد در دوران اصلاحات بود.در زمان وزارت ارشاد سید محمد خاتمی نیز از مدیران ومسئولین خبرگزاری ایرنا بود.چند سال نیز رئیس دفتر خبرگزاری ایرنا در سازمان ملل بود.

سحرخیز در روزهای اخیر در مصاحبه ای با یک سایت ضد انقلاب نکاتی را مطرح نموده است که قابل توجه است.او در بخشی از این گفتگو به نظر بخشی از اصلاح طلبان به تغییر بنیانی درقانون اساسی و قبول نداشتن قانون اساسی اشاره می کند و اظهار می دارد:

«هم در حوزه عمومی و هم در حوزه خصوصی اصلاح‌طلبان، نقد قانون اساسی مطرح بود. اگر خاطرتان باشد در آن زمان مجله‌ای به مدیرمسوولی بنده منتشر می‌شد به نام «آفتاب». آن مجله را اگر نگاه کنید خواهید دید که همه این بحث‌ها مطرح می‌شده است. بحث‌هایی مانند خروج از حاکمیت مطرح می‌شود. این مباحث داخلی اصلاح‌طلبان بود. از لحاظ تئوریک هم روی آن‌ها کار می‌شد. دیدگاه‌ها هم بسیار متفاوت بود. اصلا تعبیر «جبهه» اصلاحات به همین دلیل بود. بسیاری به تغییر بنیانی باور داشتند و‌‌ همان وقت هم می‌گفتند. بعضی قانون اساسی را اصلا قبول نداشتند. در‌‌ همان “مجله آفتاب” امثال آقای کدیور ولایت فقیه را رد می‌کردند. مباحث مربوط به رهبری و نقد جایگاه آن در آن زمان مطرح میشد.»

وی سپس به بحث و نگاه کنونی بخشی از اصلاح طلبان به امام خمینی ره می پردازد ومیگوید:
«خیلی‌ از اصلاح‌طلبان هم بر خلاف اول انقلاب دیگر علاقه‌ای به آقای خمینی ندارند...ما در اول انقلاب اشتباه کردیم که با خوش‌بینی بسیار و اولیه به آیت‌الله خمینی، به ولایت فقیه هم باور داشتیم. به این امید که اگر اجزای سیستم اشتباهی می‌کنند فردی باشد که با قدرت جلوی آن اشتباهات را بگیرد. غافل از اینکه هر فردی در جایگاه قدرت و ثروت قرار بگیرد خودش هم زیر سوال می‌رود.»
 shahrameisa (2)
در ادامه در برابرپرسش خبرنگار که ازوجود  اختلافات میان اصلاح طلبان و جنبش سبز در برخی قضایا مانند همکاری وتعامل بارهبری و... میپرسد، به صراحت استراتژی  تعامل اصلاح طلبان با رهبری نظام را فقط تاکتیکی می داند و بسیاری از دوستان اصلاح طلب خود را معتقد به لزوم تغییر قانون اساسی می داند که این را در محافل خصوصی و دوستانه خودشان ذکر می کنند ولی در بیرون تقیه می کنند:
خبرنگار: اصلاح‌طلبان و سبز‌ها هم‌اکنون با هم مشکلات اساسی دارند. مثلا درباره چگونگی تعامل با رهبری، مساله حصر موسوی، کروبی و رهنورد، و نیز چگونگی تعامل با دولت روحانی با هم اختلاف نظرهای جدی دارند. اصلاح‌طلبان در هر سه این حوزه‌ها موضع انفعالی‌تر دارند. مثلا قائل به همکاری با رهبری هستند یا در قبال مساله حصر، سکوت را توصیه می‌کنند. سبز‌ها ولی چنین اعتقادی ندارند. شما خودتان را در کدام جایگاه قرار می‌دهید؟

عیسی سحرخیز: «ببینید از سال ۸۴ به بعد ما خودمان را در طیف اصلاح‌طلبان پیشرو و پیگیر قرار می‌دادیم و بعد از آن بحث تحول‌خواهی را مطرح کردیم و بعد هم جنبش سبز. من اصلاحات را بخشی از جنبش سبز می‌دانم. یعنی یک دایره‌ای در درون دایره‌ای بزرگ‌تر که اکثریتش در داخل دایره جنبش سبز قرار می‌گیرد. بر این اساس من این تفاوت را قبول ندارم و فکر می‌کنم کسانی که خود را سبز می‌دانند باید از دولت روحانی حمایت کنند. اما حمایت منتقدانه و نه منفعلانه. طبیعی است که در برابر جریان تمامیت‌خواه و اقتدارگرا باید پشت روحانی ایستاد و از او حمایت کرد. درباره تعامل با رهبری باید گفت که این یک تاکتیک است و نه استراتژی و راهبرد. اما بسیاری معتقدند باید این قانون اساسی عوض شود و قدرت فردی حذف شود. بعضی با تفکر اسلامی تقیه می‌کنند و در محافل عمومی از اعتقادشان به تغییر قانون اساسی نمی‌گویند.»

shahrameisa (3)

2-هرچند که معتقدم عیسی سحر خیز از نظر قد و وزن سیاسی حتی قابل قیاس با فردی چون تقی شهرام نیز نیست ولی همانگونه که تقی شهرام به هردلیل واقعیت انحراف والتقاط حاکم بر سازمان منافقین را در دهه 50 را بدون شرم و بسیار واضع در بیانیه تغییر موضع علنی کرد و رسما سازمان مجاهدین خلق را مارکسیسم اعلام نمود و واقعیت سازمان را افشا کرد، سحرخیز نیز به عنوان یکی از لیدرهای اصلاح طلبان، واقعیت های درونی بخشی از سران و محافل اصلاح طلبان را علنی کرد.

البته همانگونه که بسیاری ماهیت التقاطی و نفاق سازمان مجاهدین خلق را در سالهای پیش از بیانیه تغییر مواضع تقی شهرام می دانستند و ان را بیان می نمودند و هشدار می دادند،ماهیت ضد امام ره ونظام وساختارشکنانه بخشی ازاحزاب و محافل  اصلاح طلب نیز سالهاست توسط بسیاری ازدلسوزان نظام وانقلاب بیان شده بود.

سحرخیز اخبار و نظرات درون پستوهای تندروها و احزاب منحله اصلاح طلبان را فقط در پشت بام فریاد زده است.دلیلش هرچه باشد جای ان در این مطلب نیست؛چه به قصد خودنمایی باشد چه اینکه اوماموریت داشته این بحث را جهت تست واماده سازی  افکار عمومی جهت اقدامات بعدی دوستان خود نشت دهد.

درهرحال همانگونه که تغییر مواضع سازمان مجاهدین خلق در دهه 50 یک شبه انجام نشد و روندی بود که محصول التقاط فکری سازمان از ابتدا بود، سخنان ونظرات اصلاح طلبان درباره امام ره و نظام نیز محصول تفکر التقاطی حداقل دودهه اخیر انهاست.هزاران مستند محکم و غیرقابل انکاردر این زمینه وجود دارد.

مگرعبد الحسین هراتی از نزدیکان مجمع تشخیص مصلحت درنامه ای به موسوی و کروبی در سال 1389 به صراحت ننوشت:
«از اینکه شما و مهندس موسوی عزیز پیوسته در سخنان خود از" امام " یاد می کنید، من و بسیاری دیگر در رنج بوده ایم اما پیوسته خود را اینگونه توجیه می کرده ایم که شرایط مبارزه در ایران چنین اقتضایی دارد و لذا خون جگر می خوردیم و سکوت اختیار کرده بودیم, ....
دهه شصت تونل وحشت تاریخ معاصر ایران بود. دهه ای که همه خشونتها و جنایتها و تحجر ها و بدعتهای غیر انسانی و ضد توحیدی و شرک آلود آن به نام " امام خمینی" در تاریخ ما ثبت و ضبط شده است و کسی را یارای پاک کردن آن از این تاریخ نیست».

shahrameisa (1)

مگر اقازاده قلدر و فتنه گر در جلسه محرمانه اش با بیژن فرهودی خبرنگار ضد انقلاب صدای امریکا رسما نگفت:
فرهودی- حتما به عنوان یکی از اعضای وابسته به این نظام، به ولایت فقیه معتقد هستی؟
اقازاده - نه، التزامی به ولایت فقیه ندارم، پدرم هم مخالف است. به گفته پدرم این موضوع دارای اشکال است. او در یک سخنرانی به این نکته اشاره کرده...

مگر در دوران اصلاحات اکبرگنجی رسما نگفت:
«جريان اصلاح طلبي خميني را به موزه تاريخ مي‌برد!»