شب گذشته با یکی از هم وطنان تا بن دندان سلطنت طلب بحثی سیاسی داشتم.

ایشان به سنت مالوف و غر زدن معمول می فرمودند:

اساساً دفاع از عرب های فلسطینی چه ربطی به ایران داره که مردم ایران که خودشان به هزار درد و مصیبت گرفتارند حالا باید بلاگردان «عرب های مفت خور» بشن!؟

عرض کردم:
اولا دفاع از مظلوم از مسلمات اسلام است و از اسلام گذشته هم از مسلمات اخلاقی و نوع دوستانه است. اما سوای این مسئله مشکل شما کلاً در دفاع غیر ضرور از اعراب محتاج کمک توسط ایران است؟

اگر این است چرا زمان قدر قدرتی اعلی حضرت تان ایشان را بواسطه دخالت بی جا در ماجرای ظفار ملامت و گوشزد نکردید که اساساً ظفار چه ربطی به ما دارد!؟

ایشان در پاسخ فرمود:
اعلی حضرت اگر در ظفار دخالت کردند ابتدا شکم مردم خودشان را سیر و مردم را در رفاه و آسایش و رضایت قرار داده بودند و بعد از آن بود که به تقاضای کمک همسایگان ایران هم پاسخ مثبت و موثر دادند!

در پاسخ خدمت شان معروض داشتم:
اگر این طور است که شما می فرمائید و اعلی حضرت بعد از آنکه مملکت را غرق سعادت و سلامت و خوشی و خرمی برای قاطبه شهروندان کردند آنگاه اقدام به حمایت از همسایگان فرمودند در این صورت آن مردم غرق در لذت و سعادت و خوشی و خرمی و نیک روزی و بهروزی و تنعم و تمول اساساً چه مرضی داشتند تا از سر سیری تنها 4 سال بعد از ماجرای ظفار دست به یک انقلاب بنیان برافکن علیه همه ساز و کار و بالا و پائین و خدم و حشم و دودمان و سلطنت اعلی حضرت تان زدند پرونده سلطنت را برای ابد در ایران مختومه فرمودند!؟

البته معظم اله (!) پاسخی نداشتند جز تکرار همان هذیان های خود فریبانه و ملال آور و همیشگی «دائی جان ناپـولوئــونی» ایرج پزشکزاد مبنی بر آنکه:
کار کاره انگلیسی ها بود!!!

یاد ملاقات 16 سال پیش ام با خبرنگار هفته نامه انگلیسی «گاردین» در تهران افتادم که می گفت:
ایرانی ها تنها ملتی هستند که هنوز پایان امپراطوری ما انگلیسی ها را باور نکرده اند!