پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- عليرضا رضاخواه- ايدئولوژي جايگاه پسيني را در تعريف سياست داشته و آن را جهت دهي مي کند. بسياري از انديشمندان معتقدند اين منافع ملي است که نقش هدايتگري در سياست خارجي را بر عهده دارد، غافل از اين که منافع ملي هم توسط ايده ها و ارزش ها و در دامن فرهنگ تعريف مي شود. از همين رو است که بسياري از تحليل گران براي کشف قاعده مندي سياست خارجي آمريکا به بررسي ريشه هاي ايدئولوژيک اين رژيم سياسي پرداخته اند. ادبيات ميثاقي، استثناگرايي، آينده محتوم، پيوريتنيسم و... انگاره هاي اصلي تشکيل دهنده ايدئولوژي سياسي در آمريکا مي باشند. ايدئولوژي سياسي که مي توان آن را در ترمينولوژي "روياي آمريکايي" مفصل بندي کرد. سياست خارجي به عنوان سهم دار بخش عمده اي از صحنه سياسي اين کشور نيز از اين امر مستثنا نيست. چه مداخله گرايي با رويکرد جکسونيسم، چه بين الملل گرايي با رويکرد ويلسونيسم و چه انزواگرايي با رويکرد هاميلتونيسم در سياست خارجي آمريکا همه محصول تفکرات ايدئولوژيک هستند.

از برون دادهاي سياست خارجي ايدئولوژيک مي توان به ساده انگاري(Oversimplification)، تعميم بخشي(Generalization)، خود محق بيني(Self-righteousness)، به کارگيري معيارهاي دوگانه در تفسير تحولات (Double standard) و دو گانه سازي(Dualization) اشاره کرد. يک نمونه از اين نوع رفتار را در قبال تحولات بين المللي مي توان در مصاحبه اخير هنري کيسينجر اسطوره سياست خارجي آمريکا در رابطه با ايران مشاهده کرد. کيسينجر در تلاشي جديد براي ترويج گفتمان "ايران هراسي" نسبت به بازگشت امپراتوري ايران و آن چه او کمربند شيعه در منطقه خاورميانه مي خواند هشدار مي دهد. او با کمک از استعاره هاي آشنا تلاش مي کند تا موضوعات پيچيده بين المللي را تا اندازه يک کمربند در خاورميانه ساده کند تا بتواند ايدئولوژي زيربنايي سياست خارجي آمريکا را بالا نگاه دارد. هنري کيسينجر در گفت وگوي خود با شبکه راديويي «ان پي آر» مي گويد: «يک نوع کمربند شيعي از تهران تا بغداد و بيروت کشيده شده و اين کمربند فرصتي را در اختيار ايران قرار مي دهد که امپراتوري ايران باستان را، اين بار با برچسب شيعه، بازسازي کند.»

کيسينجر از همان استعاره اي بهره گرفته است که ، زبيگنيو برژينسکي، مشاور امنيت ملي جيمي کارتر، در اواخر دهه ۱۹۷۰براي تبيين سياست هاي واشنگتن در مقابل مسکو به آن متوسل شده بود. وي در اظهار نظري معروف از «کمربند سبز» اسلام سخن گفت که قرار بود به گفته او از خاورميانه در مقابل تهديد اتحاد شوروي دفاع کند. البته بايد تصريح کرد که پيش از اين اصطلاحاتي چون "کمربند آفتاب" و يا "کمربند انجيلي" براي ترسيم خط کشي هاي سياسي جغرافيايي داخل ايالات متحده آمريکا استفاده مي شد. اصطلاحاتي ساده که به راحتي ميان خود و ديگري خط کشي مي کند تا مرزهاي سياسي را مشخص تر کند. لذا گريزي از غيريت سازي نيست. آمريکايي ها هميشه نياز به دشمن دارند، آنها خود را در آينه مخالفان شان معني مي کنند. واقعيتي که ساموئل هانتينگتون بارها آن را مورد تاکيد قرار داده است. البته اين دشمن بايستي قد و اندازه آمريکا هم باشد. شايد به همين دليل است که کيسينجر مي گويد: "ايران مشکلي بزرگ تر از داعش است".