پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محمدسعيد احديان- چرا رژيم صهيونيستي با اينکه تجربه شکست در جنگ 33 روزه و 22 روزه را داشت، بار ديگر تصميم گرفت جنگي با همان ويژگي ها را راه بيندازد؟ روشن است که اگر نظاميان و سياسيون اين رژيم نتيجه اي خلاف آنچه الان بدست آمده است را پيش بيني مي کردند، تصميم به چنين جنگي نمي گرفتند با اين وصف اشتباه آن ها در محاسباتشان چه بود که چنين اشتباهي مرتکب شدند؟ 

اجازه بدهيد علي رغم همه سختي ها و احتمالا نقص ها، درباره دلايل تصميم حمله رژيم صهيونيستي به غزه گمانه هايي را مطرح کنيم. به نظر مي رسد مي توان چهار عامل را در اين امر دخيل دانست:

اول اينکه با بازگشت بازماندگان مبارک در مصر، اختلافات ايجادشده بين حماس با سوريه و مشکلات مختلف در لبنان، صهيونيست ها، حماس را بي پشتوانه منطقه اي مي ديدند. 

دوم اينکه با تجربه دو جنگ قبلي نقايص «گنبد آهنين» را برطرف کرده بودند و در نتيجه آسيب پذيري خود را کمتر از قبل تصور مي کردند. 

سوم اينکه از بين بردن تونل هاي زيرزميني با حمله هاي زميني محدود مي توانست تاثير زيادي برامنيت شهرک هاي صهيونيستي البته به صورت موقت بگذارد.

در يک تحليل ساده مي توان فهميد که سه دليل ذکر شده براي آغاز جنگ توسط رژيم صهيونيستي آن هم با اين وسعت کافي به نظر نمي رسد چرا که هنگامي که اين رژيم شروع به بمباراني معادل قدرت تخريب 6بمب اتمي مي کند، صدها کودک و زن را با فجيع ترين شکل شهيد مي کند و خود را به شدت در معرض انتقاد افکارجهاني قرار مي دهد و همچنين ناامني را براي مردم کشورش به جان مي خرد، اين امر نمي تواند فقط به اين دليل باشد که در بهترين حالت تونل هاي زيرزميني مقاومت را براي مدتي و تا ساخت مجدد آن ها از بين ببرد. 

پس بايد دليل ديگري را در محاسبات رژيم صهيونيستي براي درگير کردن در چنين جنگ تجربه شده اي دنبال کرد لذا به نظر مي رسد چهارمين عامل که به تاثيرگذاري تحريم هاي ناشي از محاصره کامل غزه در طول حدود 6 سال(5نوامبر 2008) برمي گردد، از ديدگاه محاسبات صهيونيست ها مهمترين دليل براي حمله به غزه محسوب مي شود. براين اساس تغييري که شرايط جديد در غزه با پيش از جنگ 22 روزه کرده بود توجه به اين نکته است که مردم غزه حدود72ماه از همه جهت و در دورتادور مرز خود به صورتي کاملا فيزيکي در محاصره اي کامل بوده اند به گونه اي که امکان ورود کمترين اقلام اوليه معيشتي به صورتي بسيار سخت و از مبادي غيررسمي فراهم مي شد. اگرچه به صورت محدود در مواقعي به خصوص بعد از روي کار آمدن مرسي کمک هايي مختصر ارسال شد. اين شرايط که تشابهي عجيب با ماجراي «شعب ابي طالب» در صدر اسلام دارد به احتمال زياد در محاسبات صهيونيست ها به معني خالي کردن پشت مقاومت توسط مردم در صورت جنگ تحليل شده است و آن ها فکر مي کردند با حمله اي گسترده مي توانند با فشار مردمي که ديگر از مشکلات زندگي خسته شده اند و «درباغ سبز» کرانه باختري به رويشان گشوده شده است، مقاومت را مجبور به پذيرش خلع سلاح کنند. 

اگر مروري به جنگ 33 روزه و جنگ 22 روزه بکنيم مي بينيم که در آن مقابله ها نيز مساله اصلي اين بود که اراده کدام طرف زودتر به پايان مي رسد اراده ساکنان مناطق اشغالي يا مردم لبنان و فلسطين. 

خوب به ياد دارم که در دو هفته اول جنگ 22 روزه در لبنان به دليل اقتدار ظاهري ارتش اسرائيل که تاآن روز شکستي مهم را به خود نديده بود، کارشناسان شکست حزب ا... لبنان را قطعي مي دانستند. آن زمان در دو، سه روز آغازين جنگ در يادداشتي باعنوان «جالوت يا داوود؟» تحليلي ارائه کردم که در اين معادله نابرابر آنچه تعيين کننده برنده نهايي جنگ است، تداوم پشتيباني مردم لبنان از حزب ا... است و به همين دليل چون لطف الهي را شامل مردم مومن لبنان مي دانستم پيش بيني کردم رژيم صهيونيستي به دليل اين که خيلي زود حمايت افکارعمومي داخلي را به دليل نگاه هاي به شدت مادي گرايانه جامعه يهودي از دست مي دهد و در صحنه نبرد زميني نيز نمي تواند لبنان را فتح کند، در اين جنگ پيروز خواهد شد که اينگونه نيز شد. 

اين اتفاق در جنگ 22 روزه نيز تکرار شد اما نکته جديد اينجا بود که اسرائيلي ها با تقويت سيستم دفاعي گنبد آهنين خود، ضربه پذيري خود را کمتر کرده بودند و اميدوار بودند از اين طريق از يک طرف به مدت پشتيباني افکارعمومي داخلي شان بيفزايند و از طرف ديگر با بالا بردن حجم حمله، با توجه به اينکه مردم غزه، تحريم هاي سنگيني را گذرانده و در بحران معيشتي بودند، مي توانند در «جنگ اراده ها» پيروز شوند البته محاسبات آن ها براي بخش اول تحليل خود درست بود يعني آن ها توانستند با کم خطاتر شدن سيستم گنبد آهنين زمان خود را به 51 روز و شايد حتي در صورت لزوم بيشتر از اين ها افزايش دهند اما گذشت زمان نشان داد که بخش دوم محاسباتشان نادرست بود و مردم غزه هرچه جلوتر رفت حمايت و پشتيباني شان از مقاومت، بيشتر و جدي تر شد و صهيونيست ها فهميدند حتي اگر 51 روز بيشتر و بيشتر شود، خللي در اراده مردم غزه ايجاد نمي شود و آن ها فقط بايد هزينه داخلي بيشتري بپردازند. 

مشکل آن ها در تحليل اين است که در نظام محاسباتي شان عناصري به نام «ايمان» يا «امدادالهي» وجود ندارد. آن ها اميدوار به شعب ابي طالبي بودند که براي مردم مسلمان غزه ايجاد کرده بودند در حالي که نمي توانستند درک کنند که شعب ابي طالب ها هميشه دربرابر ايمان انسان هايي که مصداق «رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه»(*) هستند، به فرصت هايي براي پيروزي هاي بزرگ و پيش برنده تبديل شده اند. در نظام محاسباتي غربي نمي توان فهميد که چگونه خداوند به دل هاي مومنان برگزيده خود «سکينه و آرامش» مي دهد و در دل دشمنانشان «ترس و نگراني» مي اندازد. (رجوع شود به آيه 4 سوره فتح، آيات سوره آل عمران مربوط به جنگ هاي بدر و احد و آيات متعدد ديگر در اين زمينه) اين اشتباه محاسباتي باعث شد اين شعب ابي طالب هم به پيروزي بزرگي تبديل شود و با شکست محاصره غزه، سرنوشتي مشابه شکست شعب ابي طالب در صدر اسلام پيدا کند.

حالا ديگر مردم غزه مي توانند حداقل معيشت، ارزاق عمومي و بهداشتي و...خود را تامين کنند و براي ادامه مبارزه جاني دوباره بگيرند و اين حاصل نشد مگر به مدد استقامت مومنانه مردم، براي دفاع از آرمان هاي الهي شان چرا که خداوند ضمانت کرده است، کساني که خدا را محور زندگي خود قرار مي دهند و در آن راه استقامت به خرج مي دهند(ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا)(**)، خداوند فرشتگانش را بر آن ها نازل مي کند و اطمينان مي دهد که هيچ نترسيد و نگران نباشيد (تتنزل عليهم الملائکه الا تخافوا و لا تحزنوا)(**).

پس خوش به سعادت کساني که مي گويند خدا همه چيز ما است و در آن راه استقامت مي کنند و خوشا به حال مردمي که تاريخ از آن ها به عزت سخن گويد.

*سوره احزاب آيه 23

** سوره فصلت آيه 30