به گزارش پارس، طلیعه ای که دلالت بر یک نوزایی گفتمانی و روش شناسانه برای تسهیل در نیل به اهداف کلان انقلاب اسلامی دارد. در سال های پس از انقلاب، به علت حجم بالای توطئه های خارجی و داخلی و جنگ تحمیلی، نیروهای انقلابی صرفاً دلمشغول نبردهای سرنوشت ساز و مجاهدت هایی در میدان نبرد مستقیم با دشمن بودند و طبعاً فرصتی برای تدبر و تعمق در مقولات کلان و شیوه های حکومت داری بر اساس تعالیم اسلام و فهم نسبت این شیوه ها با تحولات دوران جدید نبود. ‏ پس از پایان جنگ، با شروع دوران سازندگی، این مقولات در ذهن متصدیان امر و نبردهای انقلابی تبدیل به « مسئله» شد.  

حل این مسئله می توانست با استفاده از همان فرهنگ و روحیه دوران دفاع مقدس سامان یابد و با استفاده از فضای مؤثری که در دوران دفاع مقدس برای رشد ارزش های انقلابی فراهم شده بود، بستر حاکمیتی یک تحول عظیم در حوزه اقتصاد و مدیریت پدید آید، لیکن متأسفانه برای مدیریت این دوران جدید، به الگوهایی پناه برده شد که نه تنها قرابت ذاتی ای با   اقتصاد ملی نداشته، بلکه به علت وارداتی   بودن و عدم بررسی دقیق برای کاربست آنان در حوزه اجتماعی، شاهد شکل گیری بحران هایی بودیم که تأثیرات عمیقی را بر ساختار اقتصاد کشور نهاد. غفلت از مفهوم « مدیریت جهادی» درسال های پس از جنگ، فرصت هایی را از دسترس جامعه و نظام اسلامی دور کرد که اثرات آن سال هاست که به چشم می خورد. این امر البته به معنای نادیده گرفتن دستاوردهای ارزشمند دولت وقت و نظام در بازسازی ویرانه های به جای مانده از جنگ نیست بلکه صرفاً آسیب شناسی ای کلان از روندهایی است که در حوزه اقتصاد هیچ گاه جواب نداده است. ‏ در حوزه فرهنگ نیز همین غفلت، رخ عیان کرد که امتداد آن تا امروز هم ادامه دارد. در سال هایی برخی در این مملکت در پی توسعه شتابان و بدون پشتوانه فرهنگی بودند و بی توجه به بستر فرهنگی ای که برای توسعه و پیشرفت مد نظر است، قصد اعمال الگوهایی از پیش تعیین شده را برای کشور داشتند که باتوجه به بیگانگی ای که شرح آن رفت، مطلقاً شکست خورد. در چند سال گذشته اما، ما با پدیده ای شگفت انگیز مواجه بودیم که توأمان با اعمال سیاست هایی غلط در حوزه اقتصاد و فرهنگ، وضعیت خاصی را به بار آورد. ‏

اقتصاد را نه با میل شخصی می توان اداره کرد نه با تصمیم های خلق الساعه   و فرهنگ را نه می توان به مسلخ « نگاه پروژه ای» برد و نه به آن به مثابه بستری برای تنعم و بهره برداری های خاص نگریست، اما متأسفانه هر دوی این مقولات تلخ در سال های گذشته رخ عیان کرد و نتیجه آن متضرر شدن کشور در همه ابعاد بود. با مد نظر قرار دادن این آسیب شناسی است که می توان ضرورت نامگذاری امسال را درک کرد. فی الواقع رهبر حکیم انقلاب اسلامی عطف به وجود آسیب هایی که در حوزه اقتصاد ملی و فرهنگ کشور وجود دارد، خواستار رفع آنها با « عزم ملی و مدیریت جهادی» شده اند. ابعاد این نابسامانی ها متأسفانه گسترده است و رفع آنها « عزم ملی» می طلبد. این عزم ملی اما نه فقط در سخن و نظر، بلکه باید در عرصه عمل جامه تحقق به خود بپوشد و این تحقق با « مدیریت جهادی» ممکن است. مدیریت جهادی عرصه ای را می گشاید که طی آن می توان به تحقق بهبود شرایط فعلی امید داشت. بدیهی است که رفع هر نابسامانی ای مستلزم یک « نقشه جامع» است. مدل اجرایی این نقشه جامع را برای اقتصاد و فرهنگ، می توان مدیریت جهادی دانست. تلفیق « علم و عمل» همان چیزی است که در دوران دفاع مقدس به احسن وجه، خود را نشان داد و برکات خود را عیان کرد. ‏

همه می دانیم در آن دوران، بسیج و سپاه پاسد اران چگونه اد اره می شد. الگوی مد یریتی نابی که بسیج و سپاه د ر د وران جنگ   داشتند پاسخی به این سئوال است که آیا مد یریت متمرکز راه حل است یا مد یریت غیر متمرکز؟ و آیا موفقیت آن د ر گرو مد یریت متمرکز بود ه یا نامتمرکز؟ در دوران جنگ، ما کاملاً از مد یریت کهکشانی بهره گرفتیم تا مد یریت زنجیره ای. یعنی بر خلاف مد یریت کشوری که کماکان از مد یریت مرکز پیرامونی و زنجیره ای بهره و یا به عبارتی رنج می برد، د ر د فاع مقد س از مد یریت کهکشانی استفاد ه می کرد یم و این باعث شد که یک هویت ملی ریشه د اری احیا شود و یک د ولت - ملت سازی نوظهور و متناسب با انقلاب اسلامی شکل بگیرد ‏ ‎ . ‎ نمونه بارز این امر، مدیریت سلایق سیاسی در دوران دفاع مقدس بود. همه می دانیم در آن دوره سلایق سیاسی متفاوتی وجود داشت اما در برابر دشمنان، همه مجاهدان راه حقیقت، سلایق خود را کنار گذاشتند و صرفاً به مقابله با دشمن می اندیشیدند. ‏ این امر می تواند درسی برای امروز ما نیز باشد و همه ما   اعم از دولتمردان، قوای مختلف و همکاران محترم بنده در شورای شهر بدانیم که تکلیف عقیدتی ما در این برهه حساس کنار نهادن اختلافات مصداقی سیاسی و اشتراک مساعی در جهت تحقق سیاست های نظام و حقوق مردم است. ‏

امروز در این عرصه پر خطر پیش رو، آنچه که حیات معنوی و مبانی زیست دینی در پرتو نظام اسلامی را تبیین و تضمین می کند، عمل به همین متد و روش است. روشی که طی آن کار فرهنگی و فعالیت اقتصادی به مثابه یک « جهاد فی سبیل الله» دیده شود و فضایی فراتر از مقولات مرسوم اداری برای آن ترسیم شود. این چنین می توان به شکل گیری اقتصاد و فرهنگی در تراز انقلاب اسلامی ایران امید بست. ‏   از طرف دیگر نگرانی بنده و بسیاری از همفکران فرهنگی و سیاسی این است که فضای قابل انتقاد در فعالیت های فرهنگی و اقتصادی امروز کشور، دستخوش شعارزدگی ناشی از کج سلیقگی و سوء برداشت شود. کسانی بدون هیچ اقدام علمی و صرفاً به صورت ظاهری طی سال های گذشته منویات رهبری را در جامعه با رویکرد تبلیغاتی برای سرپوش گذاشتن به ضعف ها و کاستی های خود از طریق همین بنرها و ایجاد ستادهای غیر ضرور و بدون نگاه کارشناسی دنبال کرده و نه تنها از دغدغه های معظم له نکاسته اند، بلکه ضمن ایجاد بار منفی مسئولیت اجتماعی بر شانه متولیان واقعی همانند ایجاد ساختارهای موازی و غیر تخصصی وارد حوزه نرم و پر اهمیت فرهنگ شده و با انواع نگاه های مهندسی همانند علوم تجربی و ریاضی تلاش کرده اند که جامعه را خط کشی کنند و با اقدامات خود سرمایه های اجتماعی همچون اعتماد، نشاط، مشارکت و مسئولیت اجتماعی را به شدت پایین بیاورند. ‏ در یک جمله می خواهم عرض کنم با همان فرهنگ حاکم بر جامعه و جبهه ها که برگرفته از آموزه های دینی، ملی و انقلابی ملت عزیز ایران بود و با همان عزم ملی که نماد عینی آن مشارکت آحاد جامعه از زن و مرد، روستایی و شهری، پیر و جوان در دوران دفاع مقدس بود و با همان مدیریت جهادی که نماد آن مدیریت فرماندهان جنگ بود، به عنوان شاخص های روشن و قابل عرضه می توان کلیت مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی امروز و فردای ایران اسلامی را حل نمود. ‏ باید گفت که مردم عزیز ما همان مردم سال های جهاد هستند و این مسئولین و مدیران ما هستند که باید حال و هوای آن روزها را در خود زنده کنند و به آن روزها بازگردند. ‏