بنحاس عینباری کارشناس صهیونیست مرکز مطالعات عمومی جروزالم در مقاله ای به بررسی طرح و برنامه‌های رژیم صهیونیستی و آمریکا و اردن در جنوب سوریه پرداخته و می‌نویسد که تحولات مهمی در عرصه سوریه به وقوع پیوسته که نشان می‌دهد شخصیت‌هایی از عناصر شورشی جنوب سوریه  که در استانبول مستقر هستند ، سندی را با نام منشور حوران منتشر کردند که در آن به دنبال موضوع تجمیع مناطق درعا و جبل العرب و القنیطره و سامان‌دهی آن در یک چارچوب هستند که تحت عنوان روشی فدرالیته برای ساکنان این منطقه در آینده شناخته شود .

عینباری می‌افزاید که انتشار این منشور باعث بروز بحران بین سوریه و اردن شده است. سوریه امان را به حضور در پشت پرده این پروژه متهم کرده و اعلام کرده که هدف اردن از این اقدام ایجاد حائلی بین اراضی این کشور با سوریه است که تحت پوشش و کنترل نیروهای شورشی قرار بگیرد. این مقام صهیونیستی با اشاره به اینکه منشور حوران می‌تواند تأثیرات زیادی در خدمت منافع اسرائیل داشته باشد ، می افزاید که اسرائیلی ها مداوای زخمی های ساکنان اراضی حوران را انجام می دادند و قطعا این سند و تأسیس رژیمی در این منطقه در مرزهای جولان به نحوی که باعث دور شدن حزب الله از آن شود، به نفع اسرائیل است.

مواضع آمریکایی‌ها در رابطه با این منشور

بعد از اینکه دونالد ترامپ در ژانویه سال ۲۰۱۷ به  ریاست جمهوری آمریکا رسید، نیکولاس هیراس تحلیلگر آمریکایی از مرکز امنیت جدید آمریکا که از تحلیلگران برجسته دانشکده دفاع ملی آمریکا است، در تحلیلی سیاسی با عنوان "ترامپ باید در جبهه جنوبی برای شورشیان سنی سرمایه‌گذاری کند" تأکید کرد که افزایش بهره‌برداری از جبهه جنوبی سوریه به دولت ترامپ فرصت تمرین تسلط بر برخی مناطق مهم سوریه را خواهد داد و از آنجا که جنگ داخلی در این کشور ممکن است فوراً به پایان نرسد و هنوز نیروهای کافی در اختیار ارتش سوریه و متحدانش برای بازپس‌گیری مناطق تحت سلطه گروه‌های مختلف فراهم نشده، سال ۲۰۱۷ شاهد تحولات بی‌سابقه در اوضاع مخالفان خواهد بود و همین موضوع باعث می‌شود دولت ترامپ بتواند این تحول را به عنوان دستاوردی جهت اهداف مطلوب خود سامان‌دهی کند.

بررسی مذکور از دولت ترامپ می‌خواهد تا اقدامات زیر را در برنامه کاری خود قرار دهد:

تجهیز گروه‌های معارض در این مناطق و تشکیل پایگاهی قوی ضد تروریسم!

تقویت ائتلاف گروه‌های مسلح سوریه با نام جبهه جنوبی که از حمایت و همکاری بهتر شرکای واشنگتن در خاورمیانه (یعنی اسرائیل و اردن ) برخوردار بوده و باعث افزایش سرمایه گذاری برای این پروژه در سال ۲۰۱۷ شود.

این بحث تأکید دارد چیزی که باعث ارزش جبهه جنوبی برای آمریکا و شریک این کشور یعنی اسرائیل می‌شود، می‌تواند این موضوع باشد که این عرصه فرصتی را به دولت ترامپ می‌دهد تا تمامی مطالبات خود که از مخالفان خواستار اجرای آن است را محقق کند. مهم‌ترین این مطالبات عبارتند از:

مبارزه با فعالیت‌های مستقیم ایران بر ضد اسرائیل.

تجهیز پادشاهی اردن به سپر حمایتی در طول مرزهای شمالی در مقابل اسلام گرایان افراطی.

تشکیل اهرم فشار شدید بر ضد دولت بشار اسد در هنگام ضرورت. این اقدام با تسلط گروه‌های مخالف ائتلاف در جبهه جنوبی شکل گرفته و این تسلط در منطقه ای ایجاد می‌شود که شبیه تنگه استراتژیک در فاصله ۷۰ کیلومتری دمشق است.

این پژوهش می‌افزاید که جبهه جنوبی شامل بزرگترین سامان‌دهی گروه‌های مخالف مسلح است وخصوصاً این ائتلاف در طی سال ۲۰۱۶ به کانونی برای تلاش شرکای منطقه‌ای آمریکا نظیر اردن و امارات متحده عربی و عربستان و اسرائیل تبدیل شده است تا آنها بتوانند در مناطق استراتژیک جنوب سوریه تسلط داشته باشند و بتوانند ثبات این مناطق در چارچوب حمایت از امنیت متحدان خود و ایجاد منطقه‌ای امن جهت اسکان دادن به آوارگان سوری به ویژه آوارگانی که در اردن هستند، را فراهم کند. دولت ترامپ انگیزه بالای خود برای فعالیت با شرکای منطقه‌ای خود در خاورمیانه و با واسطه آن‌ها را نشان داده است، چرا که فعالیت در جبهه جنوبی فواید زیادی برای آنها دارد و هزینه‌هایی که در این جبهه انجام می گیرد ، به سرباری تنها برای آمریکا تبدیل نمی شود. علت آن هم این است که اردن نیز که حامی اصلی طرح جبهه جنوبی سوریه است، همکاری گسترده‌ای را با واشنگتن برای ایجاد این منطقه در سال ۲۰۱۴ داشت و اسرائیل نیز به شکل بی‌سابقه‌ای به حمایت‌های خود از ساکنان بومی منطقه تحت سلطه جبهه جنوبی افزایش داده است. اسرائیل و اردن متعهد هستند که ثبات این جبهه را تحت حاکمیت بومی مرتبط بدون حضور دولت بشار اسد و نفوذ قوی ایران و عناصر افراطی نظیر داعش و القاعده و اخوان المسلمین تأمین کنند.

بنا بر این گزارش صهیونیستی به این‌ ترتیب ائتلاف جبهه جنوبی سوریه برای آینده کسانی که به دنبال سامان‌دهی این کشور هستند ، مهم خواهد بود چرا که این ائتلاف می‌تواند به‌عنوان نمونه‌ای مقبول و ملی و شریک در ثبات کشور باشد.

تحلیل ها و پیامدهای توطئه غربی علیه سوریه

تمامی اطلاعات و اظهارات عملی و فعالیت‌های نظامی و سیاسی اسرائیل ، عناصر مسلح و ساکنان منطقه طی سال‌های گذشته و نتایجی که از این فعالیت‌ها و مواضع برداشت می‌شود، شامل موارد زیر است:

سرکردگان رژیم صهیونیستی در این منطقه اهمیت بالایی به برنامه کاری روزانه خود می‌دهند تا هدف واضحی را محقق سازند که همان اعمال تسلط و مدیریت این منطقه به شکل مشترک با اردن است. آنها این اقدام را به این بهانه انجام دهند که به دنبال دورکردن مبارزان حزب‌الله و هر کدام از عناصر گروه‌های متحد با ارتش سوریه هستند و نمی‌خواهند گروه‌های وابسته به داعش که می‌توانند اردن را هدف قرار دهند، در این مناطق مستقر شوند. این‌ها مطالبی است که تعدادی از مسئولان نظامی رژیم صهیونیستی که این طرح را دنبال می‌کنند ، از جمله سرتیپ هرتصی هالوی رئیس اطلاعات نظامی اسرائیل آن را مطرح کرده و گفته است که بدترین نتیجه‌ای که از تحولات سوریه ممکن است به دست بیاید ، این است که محور حامی بشار اسد در پایان جنگ داخلی این کشور پیروز باشد.

این سخن مضمون مواضعی است که ژنرال عاموس یادلین رئیس سابق سرویس‌ اطلاعات نظامی اسرائیل و مدیر آکادمی پژوهش‌های امنیت داخلی رژیم صهیونیستی در سال گذشته مطرح کرده و خواستار افزایش نقش تأثیرگذار اسرائیل برای شکست دادن سرسخت‌ترین دشمنان اسرائیل یعنی ایران و سوریه و متحدان این دو کشور در لبنان شد.

علاوه بر اینها هدف استراتژیک بلندمدتی که از این طرح اسرائیلی آمریکایی – که اردن مأمور اجرای آن شده – مدنظر است، تشکیل دو رژیم سیاسی جدا از هم از لحاظ مذهبی برای اهل سنت و جماعت و پیروان مکتب دروزی است. رژیم‌هایی که برای هر کدام از این طوایف شبیه به دولت باشد. این دو رژیم سیاسی به نمونه‌ای برای حاکمیت سیاسی تبدیل خواهند شد که آمریکا و اسرائیل می‌خواهند آن را در سایر اراضی سوریه نیز ایجاد کرده و آن را راه حل نهایی آینده سیاسی و جغرافیایی کشور ملی گرای سوریه قرار دهند. البته به نظر می‌رسد این دو طایفه سوری متوجه این فریب‌کاری ها و طرح شرارت بار هستند و امکان ندارد فریب این اقدامات را بخورند.

در همین رابطه "نیر بومس" پروفسور و دیپلمات صهیونیستی و هماهنگ‌کننده مناسبات اسرائیل با گروه‌های مستقر در جبهه جنوبی در مرکز مطالعات استراتژیک دایان چند ماه پیش در گزارشی که آنهم در مرکز مطالعات مداد منتشر شد، نوشت که رژیم صهیونیستی باید قانون اساسی را برای رژیمی تدوین کند که می‌خواهد آن را در مناطق جنوبی سوریه مستقر کند. این مطلب قبل از اعلام تشکیل منشور حوران به نگارش در آمده بود.

سرکردگان اسرائیل و آمریکا با پشتیبانی اردن هاشمی به دنبال مشارکت مستقیم و تبادل در این طرح و اجرای عملیات پایان هستند. اردن بویژه به بهانه رها شدن از مصیبت های یک میلیون آواره سوری در خاک خود و انتقال آنها به منطقه جنوبی سوریه وارد این طرح شده است و مشارکت خود را اینگونه توجیه می کند. به این ترتیب منطقه جنوبی سوریه به منطقه ای حفاظت شده تبدیل می شود که مورد حمایت و پشتیبانی طرف‌های سه‌جانبه یعنی اسرائیل و آمریکا و اردن قرار خواهند داشت.

به همین علت بود که شاه اردن بعد از آخرین دیداری که با دونالد ترامپ داشت، گفت بشار اسد باید از عرصه سوریه خارج شود. این در حالی بود که وی در سالهای گذشته چنین مواضعی را در پیش نگرفته بود. این موضوع نشان می‌دهد که پادشاه اردن نیز به دنبال ورود در این طرح است که مراحل اجرایی آن در نهایت شامل تجزیه سوریه و عراق و لبنان و حتی اردن نیز خواهد شد.

ایالات متحده آمریکا در شرایطی که بهار عربی به این کشور و متحدانش در منطقه نظیر عربستان و قطر و امارات تحمیل کرده ، بهترین اوضاع را در این می بیند تا بتواند از آن در چارچوب تجزیه رژیم‌های سیاسی لائیک و ملی گرا در منطقه نظیر سوریه، عراق، یمن، لبنان و ایران بر اساس رویکردهای مذهبی و دینی و در چارچوب منافع اسرائیل بهره برداری کند.

بسترهای تجزیه کشورهای عربی با سایکس پیکو

آمریکا که بار دیگر سعی دارد خود را با عنوان بزرگ‌ترین قطب دنیا معرفی کند ، معتقد است که تحقق این طرح نیازمند چندین سال زمان است و ایجاد هزینه و تقسیم کردن جهان عرب مانند سرعتی که در سالهای بعد از جنگ جهانی اول به موجب توافق سایکس پیکو و بین انگلیس و فرانسه در سال ۱۹۱۶ صورت گرفت، سریع نخواهد بود. در آن زمان اوضاع داخلی جهان عرب و اوضاع بین‌المللی شرایطی داشته که به انگلیس و فرانسه سهولت گسترده‌ای در تحمیل مطالبات خود به کشورهای دیگر می‌داد. عوامل این موضوع عبارتند از:

فرماندهی کشورهای عربی بر عهده شاهزاده فیصل بن حسین بن علی الهاشمی بود که فرماندهی ارشد ارتش ائتلاف متحد عربی را برعهده داشت و با انگلیس و فرانسه متحد شده بودند. وی کسی بود که تمامی تصمیمات صورت گرفته شده از سوی این دو دولت یا تسهیلات ارائه شده به جنبش صهیونیست‌ها از اراضی شام ( که تبدیل به ۴ رژیم سیاسی متفاوت شد) را پذیرفت. این رژیم‌ها عبارت بودند از فلسطین که مرزهای آن از رود اردن تا دریای مدیترانه را به عنوان دولت یهود مطرح کرد. دولتی نیز با نام اردن شرقی از اراضی شام مجاور با مرزهای عراق تأسیس‌ شده و به امیر عبدالله داده شد. دولت لبنان و سوریه نیز در مرزهای کنونی خود ایجاد شد. انگلیس همچنین ملک فیصل را برای پاداش موافقت با طرح تجزیه کشورهای عربی به عنوان پادشاه عراق منصوب کرد. وی تنها مرجعیت عالی کشورهای عربی در سطوح سیاسی در مناطقی بود که بر اساس طرح سایکس پیکو برخلاف اراده ملت‌های عربی طی دو سال بعد از پایان جنگ جهانی اول تجزیه شد.

جهان در آن دوره تحت سلطه نظام جهانی بود که دو قدرت استعماری انگلیس و فرانسه به صورت بلامنازع آن را مدیریت می‌کردند. این سیستم مورد پذیرش و توافق آمریکایی‌ها قرار داشت و محافل بین‌المللی نیز مشروعیت استعمار فرانسه و انگلیس را در میان تمامی کشورهایی که تجزیه در آنها صورت گرفته بود، به رسمیت می‌شناختند.

ملت‌های عربی در آن مدت در ابتدای مرحله توسعه ملی و قومی قرار داشتند که بعد از پنج قرن حاکمیت عثمانی‌ها برای آنها ایجاد شده بود شخصیت‌های سیاسی ملی‌گرا و احزاب آنها در مبارزه با انگلیس و فرانسه و جنبش صهیونیسم جهت استقلال گرفتن با قدرت داخلی محدود خود نوپا بودند و تنها ملت‌های عربی در سوریه و لبنان بودند که توانستند از حاکمیت فرانسه استقلال خود را بگیرند. در همین باره سازمان‌های صهیونیستی نیز در کنار بریتانیا اراضی فلسطین را اشغال کردند و همچنان عراق و مصر تحت دایره نفوذ و سلطه انگلیس باقی ماند.

شرایط جهانی کنونی برای اجرای تجزیه سوریه

ملاحظه می‌کنید که در شرایط کنونی طرح آمریکایی صهیونیستی با هدف تجزیه و تقسیم مجدد منطقه به رژیم‌های سیاسی بر اساس رویکردهای دینی و مذهبی و مردمی در دوره معاصر با مجموعه‌ای از عوامل و نیروهای بازدارنده مواجه است که از جمله آنها عبارتند از:

توسعه صورت گرفته شده در جنبش‌های آزادی‌خواهانه ملی در کشورهای سوریه و عراق و لبنان و یمن و مصر و الجزایر و تونس بعد از استقلال از نفوذ فرانسه و انگلیس و رژیم‌های پادشاهی متحد با آن ها و تجربه جنگ‌های سوریه و مصر بر ضد اسرائیل بعد از تجاوز ژولای ۱۹۶۷ و تعهد این کشور به وحدت و سلامت اراضی تحت حاکمیت دولت ملی‌گرا و دستاوردهایی که دولت‌های ملی گرای آن ها محقق کرده است.

اوضاع بین‌المللی که سیستم تک‌قطبی آمریکا بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی با آن مواجه است ، با چالش‌هایی روبروست که منافع قدرت‌های جهانی نظیر روسیه و چین به شکل خاص ومنافع دولت‌های بزرگ دیگر در سطوح منطقه‌ای برای آنها ایجاد کرده است. منافع این طرف‌ها با منافع نظام جهانی آمریکا مبتنی بر استراتژی تجزیه دولت‌های ملی‌گرا و قومیت‌گرایی در منطقه  در تناقض است.  شکی نیست که دولت‌های بزرگی نظیر روسیه و چین به شکل ویژه‌ای معتقدند که طرح جهانی آمریکا با هدف تجزیه این دولت ها نیز دنبال می شود و تلاش خواهد داشت منافع آمریکا و غرب را به آنها نیز تحمیل کرده و رژیم‌های سیاسی مستقل را در این کشورها ایجاد کند.

به این ترتیب هرگونه موفقیت آمریکا و غرب و رژیم صهیونیستی در تجزیه دولت‌های منطقه مقدمه‌ای برای فعالیت در جهت تجزیه هویت ملی دولت‌های بزرگ نظیر روسیه و چین قلمداد می‌شود که شهروندان آنها از قومیت‌ها و ادیان و مذاهب متنوع هستند. براساس این دیدگاه، طرح مذکور برای رها شدن از قدرت نظامی و اقتصادی و سیاسی و تاریخی این دو کشور و پایان دادن به نقش آنها در نظم جدید جهانی انجام می‌شود. به این ترتیب طبیعی است که این دو قدرت بزرگ با سیستم یک‌جانبه جهانی آمریکا و طرح آن برای تغییر رژیم‌های ملی‌گرا به دولت‌های بالقوه در منطقه خاورمیانه جهت تجزیه آنها به رژیم‌های مبتنی بر رویکردهای قومی و مذهبی و دینی منفصل از هم مخالفت کنند.

به این ترتیب دولت‌های خاورمیانه‌ای که در معرض هدف نظم جدید جهانی آمریکا قرار دارند، در سطوح بین‌المللی قدرت‌های بزرگ را می‌بینند که حاضر به ارائه حمایت و تأیید آنها در مبارزه با سیاست‌های آمریکا مبتنی بر تغییر با اهرم خشونت و زور در این دولت ها و تحمیل رژیم های هماهنگ با آمریکا در این کشورها هستند. تحولاتی که شرایط کنونی جهان نشان می‌دهد حاکی از موفقیت روسیه و چین و دولت‌های دارای وزنه منطقه‌ای نظیر ایران در تحمیل مشارکت بین‌المللی خود در عراق و ایجاد راهکارهای مسالمت‌آمیز بحران‌ها و منازعات داخلی منطقه است، این در حالی است که آمریکایی‌ها همواره به دنبال ارائه راهکارهای یک‌جانبه و ویژه خود هستند.

موانع طرح صهیونیستی آمریکایی برای تجزیه جنوب سوریه

دولت آمریکا می‌داند که این طرح نمی‌تواند با سرعتی که تجزیه اولیه کشورهای عربی بر اساس توافق سایکس پیکو صورت گرفت ، دنبال شود و لزوماً سال‌های زیادی طول خواهد کشید و این طرح مبتنی بر سیاست مرحله به مرحله خواهد بود تا در نهایت به مرحله نهایی برسد که در آن رژیم‌های جداگانه بر اساس رویکردهای مردم‌شناختی و مذهبی و دینی برای هر گروه در منطقه تشکیل شود. نظارت و حمایت آمریکا در روند تشکیل جنبش نیروهای دموکراتیک سوریه به رهبری کردهای این کشور و ارائه حمایت‌های تسلیحاتی و انسانی آمریکا به آنها و سپس اعلام حاکمیت خود مختار برای آنها در شمال شرق سوریه و پیوند دادن مجموعه‌های فرهنگی و دینی دیگر به آنها مرحله اولیه این طرح است که در پی آن مراحل دیگر نیز اجرا خواهد شد. این طرح جدا از سیستم حاکمیت خود مختار مشترک با دیگران برای تاسیس رژیم منحصر به کردها در منطقه است. این همان کاری است که جنبش کرد بارزانی نیز در عراق آن را دنبال می‌کند و دیگر رویکرد فدرالی با دولت مرکزی این کشور را قبول ندارد و به دنبال تشکیل دولت مستقل و مجزا است.

به همین علت است که ناظران اسرائیلی و آمریکایی از گروه‌های جبهه جنوبی و کسانی که منشور حوران را در اعلامیه مرحله اول خود دنبال می کنند، خواسته اند تا حاکمیتی خود مختار به عنوان منطقه امن در نزدیکی مرزهای اردن و جولان اشغالی و روستاهای تحت سکونت دروزی ها تشکیل دهند تا آوارگان سوری نیز که در حال حاضر در اردن اقامت دارند به این منطقه منتقل شوند و در نهایت این طرح به مرحله پایانی خود رسیده و تبدیل به دو رژیم سیاسی مستقل بر اساس تجزیه مذهبی شوند.

با این وجود شرایط تاریخی و ملی گرایی مردم سوریه در منطقه جنوب سوریه عواملی را ایجاد کرده و خواهد کرد که قادر به بازدارندگی و از بین بردن این طرح هستند. مهم‌ترین این عوامل عبارتند از:

پیوندهای ملی و خانوادگی و اقتصادی و اجتماعی بین مردم جنوب سوریه و سایر مردم مستقر در دمشق پایتخت سوریه و حومه جنوبی آن.

توجیه‌ناپذیری عدم پذیرش سازش‌ها و معامله ها بین افکار عمومی روستاهای جنوب آن با دولت و ارتش سوریه.

بخش زیادی از بدنه مردم سوریه از خطرات تعامل با نقش مستقیم و علنی اسرائیل و ناتوانی در توجیه این نقش و هزینه‌های بالایی که همراهی کنندگان با این طرح ها در جامعه خود دارند، آگاه هستند و می دانند که در صورت پذیرش این طرح باید هزینه های آن را بپردازند.

عدم وجود دیدگاهی نسبت به دولت اردن به عنوان جایگزین ارزشمند اقتصادی کسانی که در این طرح حضور دارند. آنها نمی‌توانند اردن را به عنوان تضمین ‌کننده حمایت از خود در برابر تبعات و پیامدهای حضور در این طرح بپذیرند ، به ویژه در شرایطی که اردن مطالبات زیادی از آن‌ها دارد ، اما به علت شرایط مأموریتی و اقتصادی که دارد، چیز زیادی به آنها نمی‌دهد.

افکار عمومی جنوب سوریه احساس می‌کنند که اردن نسبت به سوریه ضعیف تر است. این ضعف را در دو موضوع می توان بررسی کرد:

الف: در بعد منطقه ای: ائتلاف سوریه و ایران و هم‌گرایی نسبی عراق با این ائتلاف و  نقش حزب‌الله لبنان در ائتلاف، باعث ایجاد قدرت نسبتاً باز دارنده در منطقه شده است. اما اردن هاشمی در صورت ایجاد هر نوع تغییر در اوضاع و شرایط کنونی مرزهای خود با سوریه باید در محاسبات خود بازبینی کند.

ب: در بعد داخلی: اردن در جبهه داخلی خود هیچ برگه برنده و اهرم قدرتی را در اختیار ندارد تا به این کشور و نیروهای نظامی آن به شکل مستقیم و علنی اجازه‌ ایفای نقش منطقه‌ای با همراهی کشورهایی نظیر آمریکا و انگلیس و اسرائیل را بر ضد سوریه تحت هر توجیهی بدهد. اگر اردن این کار را انجام دهد، نرمش منطقه ای جدیدی در مواضع این کشور به شمار می‌رود و تمام قواعد بازی در سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی تغییر می‌کند.

در اینجا خالی از لطف نیست که مطلبی از روزنامه "ازویستا" از تریبون های نزدیک به ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه نقل کنیم که حدود یک هفته پیش از نگرانی‌های جدی سوریه از مداخله نظامی آمریکا و انگلیس با مشارکت نظامی مستقیم اردن خبر داد که شامل عبور از مرزهای سوریه است و به بهانه دور کردن عناصر مبارز حزب‌الله و گروه‌های مورد حمایت ایران از این منطقه صورت می‌گیرد. این موضوع نشان می‌دهد که طرف‌های ائتلاف روسیه و ایران و سوریه سیگنال‌هایی از برنامه کاری آمریکا و اسرائیل و نقش انگلیس و اردن در منطقه جنوب سوریه دارند.