محمدسعید ذاکری طی یادداشتی نوشت:

اول: بی بی سی؛ شبکه ای با ویترین رسانه

بی بی سی یک رسانه معمولی نیست. سابقه این شبکه و فعالیت های آن نشان داده که "شبکه خبری"، تنها ویترینی است تا اهداف سازمان امنیتی انگلستان در ایران را در قالب نرم رسانه به پیش برد. از این روست که با رصد شبکه‌های مختلف و رسانه‌های متکثر فعلی، همچنانکه شبکه های امنیتی دنباله روی از شبکه امنیتی انگلیس داشته و دارند، مشخص می شود که خط خبریی که در رسانه وابسته به سازمان جاسوسی انگلیس دنبال می شود، بلافاصله از سوی سایر رسانه‌های غربی در مورد کشورمان مورد پیروی قرار می گیرد.

قدمت عملیات‌های امنیتی "بی بی سی" علیه کشورمان حداقل از زمان کودتای 28 مرداد تا امروز از شماره به در آمده است. شاید روزی فرا رسد که متتبعان تاریخی، براساس عملیات بی بی سی و بازخورد آن در داخل، کتاب ها نگاشته و براساس آن ارتباطات داخلی با این سامانه امنیتی را کشف کنند. سامانه ای که در عین برخورداری از ابزار های کاملا سخت امنیتی، رویکردی کاملا نرم و سبک را برای اهداف خشن خود برگزیده است.

حداقل طی ده- دوازده ساله اخیر می توان پرونده هایی قطور را ورق زد که بی بی سی یا عامل اصلی به راه اندازی آن در کشور بوده و یا حداقل عامل اصلی جنجال آفرینی بر روی آن بوده است. کیس هایی که نه تنها در ابعاد سیاسی که در ابعاد فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی اما با نقطه اشتراک امنیتی، در داخل کشور دنبال شده است.

 

دوم: کارویژه های عملیاتی بی بی سی

گزارش های لحظه به لحظه بی بی سی از کوی دانشگاه تهران در سال 78 در همان لحظه های اولیه شکل گیری حادثه در خوابگاه دانشجویان دانشگاه تهران، مانور عجیب بی بی سی در مسایلی همچون قتل های زنجیره ای، ترور مشکوک سعید حجاریان، حمله مشکوک به عبدالله نوری و مهاجرانی در حاشیه نمازجمعه تهران، پرونده نوارسازان، تحصن مجلس ششم و گزارش آنلاین این شبکه و مصاحبه اش با نمایندگان متحصن در صحن خانه ملت، از جمله صدها پروژه ای است که بی بی سی در دوران اصلاحات با قدرت آن ها را در داخل به پیش برد.

پس از دوران اصلاحات، اما با روی کار آمدن دولت محمود احمدی نژاد، رویکرد بی بی سی از حالت حمایت آمیز قبلی خود از برخی دولتی ها به رویکرد تقابل و تمسخر دولت وقت تغییر یافت. ضمن آنکه در این مدت بی بی سی رویکرد القای شکاف در میان سران نظام و حاکمیت دوگانه و چند گانه ای که در دوران اصلاحات  به پیش می برد را نیز ادامه داد. ساخت مستند هایی از زندگی رهبری انقلاب و سایر شخصیت های سیاسی و فرهنگی کشور نشان داد که این رسانه می خواهد خود را به عنوان مطرح ترین رسانه بیرونی تاثیر گذار بر تحولات سیاسی کشور معرفی کند.

اوج این اقدامات، در سال 88 و در جریان انتخابات ریاست جمهوری دهم و فتنه پس از آن رخ داد. زمانی که نه تنها گزارش ها، تحلیلی ها و اخبار بی بی سی به طور کاملاً عیان، به حمایت از رای آوری موسوی اهتمام ورزید که حتی رنگ دکور، آهنگ پس زمینه، لباس مجریان و آرایش آنان نیز به رنگ سبز گروید.

دمیدن در علت تائید انتخابات توسط شورای نگهبان، ایجاد شک در بدنه، شبهه کردن در علت تبریک رهبری به رئیس جمهور منتخب، پدید آوردن ماجرای ندا آقا سلطان، حمایت از نماز جمعه هاشمی رفسنجانی در 26 تیرماه  88، حمایت از کف خیابان ماندن مردم و دهها پروژه دیگر، در این مدت به خوبی نشان دهنده علاقه بی بی سی به برافروختن التهاب در جامعه در جهت اهداف امنیتی سازمان وابسته بود.

 

سوم: بی بی سی و رفسنجانی ها

از یاد نباید برد که مهدی هاشمی رفسنجانی در مصاحبه با نیک آهنگ کوثر وقتی وی علت عدم مصاحبه هاشمی پدر و یا مهدی با بی بی سی فارسی را جویا می شود به تقسیم کار میان خانواده هاشمی رفسنجانی اشاره کرده و اعلام می کند که وی مشغول انجام دادن وظایف محوله به خود است و اگر بخواهد مصاحبه کند، از این وظایف بازخواهد ماند.

گرچه مهدی هاشمی تا لحظه‌ای که به قصد بازگشت به ایران در سال 92 در فرودگاه لندن حضور یافته بود، مستقیما جلوی دوربین بی بی سی قرار نگرفته بود اما این شائبه در اذهان عمومی وجود داشت که خط عملی بی بی سی با رفتار وی و البته خواهرش فائزه هاشمی رفسنجانی از یک پارچگی و شباهت برخوردار است. چنانچه زمانی در رسانه ها مطرح شده بود که فائزه در جایی گفته که "همه خانواده با هم بی بی سی تماشا می کنند."

بی بی سی اما در طول حداقل دو دهه اخیر خود تمرکز ویژه ای بر « هاشمی رفسنجانی » داشته است. به طوری که در بسیاری از موارد اقدامات خانواده هاشمی رفسنجانی مورد ستایش و تائید این رسانه قرار داشته اند. نمود این ادعا در ماجرای فتنه 88 بروز یافت. وقتی اکبر هاشمی رفسنجانی نامه بدون سلام و السلام به رهبری نوشته، وقتی که عفت مرعشی مردم را به حضور در خیابان ها فراخواند یا فائزه هاشمی رفسنجانی در اغتشاشات فتنه حضور می یافت یا موضوع نقش آفرینی رسمی مهدی هاشمی رفسنجانی در فتنه و برخورد با وی جدی شد و موارد مشابه دیگر، بی بی سی به طور اعجاب‌انگیزی به حمایت از این خانواده همت گمارد. چنانکه برای اولین بار این بی بی سی بود که تیزر «حضور جنبش سبز در نمازجمعه سبز به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی» را در همه بخش های خبری و غیر خبری خود منتشر کرده و همه را به ضرورت شرکت در این آئین عبادی- سیاسی!؟ فرا می‌خواند.

همچنین تلاش بی بی سی برای ادامه یافتن ریاست هاشمی رفسنجانی در جایگاه مجلس خبرگان رهبری حتی پس از فتنه 88 و نیز رای آوری وی و لیست مورد حمایت او در انتخابات اخیر مجلس خبرگان قابل انکار نیست و البته اضافه کنید به آن، تائید دیدار اخیر فائزه هاشمی با بهائیان را.

 

چهارم: اعلام «پایان رفسنجانی» توسط بی بی سی

علی رغم همه این هماهنگی‌های خود خواسته یا نا خواسته، اما پشت صحنه ماجرا آن است که در نزد بی بی سی، هاشمی رفسنجانی دیگر آن اعتبار و اهمیت سابق را نداشته و جایگاه وی به صورت قابل ملاحظه ای تنزل کرده است. بی بی سی نه امروز و به خاطر رای نیاوردن هاشمی یا نزدیکان وی در ریاست خبرگان که سال هاست به مدد اطلاعات و برآوردهایی که شبکه امنیتی ام آی سیکس از ایران دارد، دریافته که وزن سیاسی هاشمی رفسنجانی رو به اضمحلال گذاشته و دیگر نباید بر روی وی شرط بندی کرد. برای بی بی سی، هاشمی رفسنجانی می تواند به عنوان یک پیرمرد منتقد حاکمیت، سوژه سازی کند، مساله ای رسانه ای بتراشد و افکار عمومی را برای مدتی حول خود مشغول سازد اما بی بی سی معتقد است که دیگر هاشمی رفسنجانی هرگز در مناسبات «قدرت» سیاسی در داخل نمی تواند نقش آفرین جدی داشته باشد و فضا را به مدد لابی های پس پرده اش به نفع جریان خود مدیریت نماید.

از همین بابت هم هست که این رسانه امنیتی اخیرا در یادداشتی با عنوان «چرا نباید هاشمی رفسنجانی را جدی گرفت؟» از پایان تاریخ مصرف هاشمی رفسنجانی خبر داده است.

نویسنده بی بی سی در این یادداشت نوشته:« ...سقوطش برای اولین بار در انتخابات ششمین دوره مجلس شورای اسلامی در بهمن‌ماه ۱۳۷۸علنی شد. »

بی بی سی که اعلام عمومی کرد که «قدرت هاشمی روز به روز کم می شود» نوشت:« هاشمی رفسنجانی تا پایان دوره ریاست جمهوری‌اش به گمان بسیاری تأثیرگذارترین چهره سیاسی ایران به شمار می‌آمد. نزدیکی او به آیت‌الله خمینی، رهبر انقلاب اسلامی و نقش محوری‌اش در شکل‌گیری ساختار سیاسی جمهوری اسلامی در دهه شصت و انتخاب آیت‌الله علی خامنه‌ای به عنوان ولی فقیه تحولی جدی در آینده سیاسی ایران ایجاد کرد. علاوه بر این برنامه اقتصادی پس از جنگ او عملاً چشم‌انداز و راهبرد برنامه توسعه ایران در چند دهه آینده ایران را روشن کرد.اما اکبر هاشمی رفسنجانی با وجود آنکه در هشتمین دهه زندگی خود به سر می‌برد کمتر سخنی از مرگش به میان می‌آید، ...(وی) پای ثابت بسیاری از انتخابات سه دهه اخیر بود. هر چند انتخابات دو دهه اخیر، برای او محصولی جز شکست در پی نداشته است.»

نویسنده بی بی سی در تحلیل خود، هاشمی را نقطه ثقل جریانات سیاسی و مرکز تعادل آنان معرفی کرده و تمایل هاشمی به سمت یک جناح (راست) را عامل دیگری برای سقوط وی دانسته است.

خوانش بخش هایی از این یادداشت جالب به نظر می آید:«هاشمی که روز به روز از جناح چپ فاصله می‌گرفت، ابتدا محمد موسوی خوئینی‌ها و تیمش را به دفتر تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری فرستاد، سپس در کابینه دوم از خیر عبدالله نوری و مصطفی معین در وزارت‌خانه‌های کشور و علوم گذشت و سرانجام با استعفای محمد خاتمی از وزارت ارشاد نیز موافقت کرد.

اما جدای از گردش به راست حکومت که با روی کارآمدن مجلس چهارم شدت گرفته بود، برنامه‌های اقتصادی و سیاست خارجی رئیس‌جمهوری وقت نیز با گرایش جناح چپ جمهوری اسلامی خوانایی نداشت. نه تعدیل و توسعه صرف اقتصادی او با ایده‌های عدالت اجتماعی جناح چپ حکومت می‌خواند و نه سیاست باز اقتصادی با مواضع ضد آمریکایی این جناح جور در می‌آمد. هاشمی نیز خود بر این موارد اذعان داشت.اما رابطه او با راست‌ها نیز دوام چندانی نداشت و این ائتلاف خیلی زود برهم خورد. زمانی که ایده تمدید ریاست جمهوری او در اواخر دومین دوره ریاست‌جمهوری اش طرح شد، هاشمی نه در میان چپ‌ها از اقبال چندانی برخوردار بود و نه در میان راست‌ها. گفته می‌شود طرح تمدید ریاست جمهوری او با مخالفت جدی رهبر ایران نیز مواجه شده بود.اما واقعیت آن است که از دست رفتن جایگاه نمادین هاشمی رفسنجانی و نارضایتی از دولت او صرفاً به خاطر درگیری‌های جناحی نبود، بلکه پروژه دولت سازندگی در عملاً در سه ساحت اصلی شکست خورده بود. در زمینه سیاست داخلی، شورش‌های اسلامشهر، مشهد و قزوین و همچنین سرکوب مخالفان و منتقدان، در زمینه سیاست خارجی قطع رابطه با کشورهای غربی و در زمینه اقتصادی توقف برنامه توسعه و تعدیل اقتصادی کارنامه هشت‌ساله او را با نافرجامی به پایان برد. اما این تازه آغاز تلخ‌کامی‌های هاشمی رفسنجانی در عرصه سیاست بود.

شروع دوم خرداد، افشاگری‌های اصلاح‌طلبان تابوی نقد جدی بر هاشمی رفسنجانی را از بین برد. اما اگر اصلاح طلبان پس از انتخابات دوم خرداد و با هجوم وسیع و همه جانبه به هاشمی، با بی اعتبار کردنش در نزد بخش بزرگی از افکار عمومی او را نیمه جان کردند، محمود احمدی نژاد به قطع ریشه های اقتصادی و بی اثر کردن مکانیزمهای سیاسی که در دستان هاشمی بود، جان او را به یکباره گرفت. با این حال پس از دوران ریاست‌ جمهوری، او به عنوان سیاستمداری که نفوذ اصلی‌اش نه در میان مردم که در ساختار قدرت بود، سعی کرد بخشی از این نفوذ سیاسی‌اش را در مجمع تشیخص مصلحت نظام متمرکز کند.

شاید به همین خاطر بود که دفتر استراتژیک نهاد ریاست جمهوری را به مجمع منتقل کرد. اما مشکل برای هاشمی از جایی شدت گرفته بود که جدای از اختلاف با جناح‌های سیاسی، رهبری نیز با تمرکز مجدد قدرت در نهاد زیر نظر وی موافقتی نداشت. و به همین دلیل یکی از اصلی‌ترین مسئولیت‌های مجمع تشخیص که حل اختلاف بین قوا بود را به هیأت دیگری با نام هیأت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه‌گانه زیر نظر هاشمی شاهرودی منتقل کرد. با این همه در طول این سال‌ها تا انتخابات ۱۳۸۸ هاشمی همواره سعی می‌کرد در قامتی فراجناحی در ساختار سیاسی ایران ظاهر شود.اما او هرگز نتوانست همزمان با هر دو جناح سیاسی روابطی حسنه داشته باشد و درعین حال همواره با قدرت اجرایی نیز به اختلاف برمی‌خورد؛ چرا که همیشه به یک معنی به عنوان رقیبی بالقوه و یا حتی بالفعل برای هر دو رئیس‌جمهوری محسوب می‌شد.

اما روزگار زمانی بر او سخت‌تر گرفت که در انتخابات ۸۸ انتخاب سیاسی او و رهبر جمهوری اسلامی ایران در دو سوی متضاد قرار گرفتند. در این زمان بود که هاشمی اندک اندک تمرکز خود را از کانون‌های قدرت سیاسی داخل حکومت به سوی معترضان گرداند. برای هاشمی این پشتوانه مردمی فرصتی بود تا او مجدداً در مقام شخصیتی فراجناحی ظاهر شود؛ نقشی که همواره در دوران پس از ریاست جمهوریش سودای آن‌را در سر می‌پروراند. هاشمی بارها سبب حضورش به عنوان نامزد ریاست‌جمهوری یا نمایندگی مجلس را همین ایجاد تعادل عنوان کرده بود.

بازی آخر هاشمی رفسنجانی به صحنه آوردن کسی بود که مرگ نمادین خود او را رقم زد. اکنون روحانی همان جایی ایستاده است که علی اکبر هاشمی رفسنجانی سودایش را در سر داشت: یک شخصیت سیاسی فراجناحی.

نزدیک به ۱۶سال شکست‌های پیاپی هاشمی رفسنجانی برای بازپس گیری جایگاه پیشینش ادامه پیدا کرد تا اتفاقی که به زعم او پس از دو دهه بزرگترین پیروزی زندگی سیاسی‌اش را رقم زد: انتخاب حسن روحانی، همکار و چهره شبیه به خودش. حسن روحانی به صحنه آمد، چهره‌ای شبیه هاشمی، چهره‌ای معتدل و میان‌دار. اما شاید این پیروزی همان اتفاقی بود که شأن وجودی هاشمی رفسنجانی را در عرصه سیاست ایران بی‌معناتر و البته غیرضروری‌تر کرد.

شاید به همین خاطر است که (روحانی) سبب انتخابش را نه مانور سیاسی هاشمی در دوران انتخابات که رای مردم به اعتدال می‌داند. و شاید درست به علت عدم طرح این موضوع از سوی روحانی و اطرافیانش است که ناچار خود هاشمی در مصاحبه‌هایش باید بر نقش خودش در انتخاب روحانی تاکید کند.

همراهی حسن روحانی و دولتش در ریاست دوباره علی لاریجانی بر مجلس نشان می‌دهد رئیس دولت یازدهم خود بر این جایگاه وقوف کامل دارد. جایگاهی که تنها به واسطه قدرتی ملموس ممکن می‌شود. واقعیت آن است که هاشمی دیگر نه قدرت سیاسی پیش برد گفتاری را دارد که در برساخته شدنش نقش داشت و نه دیگر جریانی سیاسی را نمایندگی می‌کند. روزگار پسا هاشمی نزدیک دو دهه است که آغاز شده. او که زمانی در اواخر دهه شصت می‌توانست جهت چرخش قدرت در جمهوری اسلامی را تعیین کند، حالا حتی رد صلاحیتش هم هیچ هزینه‌ای بر دوش حکومت نمی‌گذارد.

تا آنجا که دل بستن بخشی از منتقدان حکومت به او بیش‌تر ناشی از ضعفی است که خود جامعه برای تغییر احساس می‌کند. افسانه هاشمی امروز تجلی رویای تحقق نیافته همان قدرتی است که قرار بود در پی اعتراضات سال ۸۸، مجلس خبرگان را رودرروی آیت‌الله خامنه‌ای قرار دهد. هاشمی امروز، در حکم "وانموده"‌ رسانه‌ها، فراواقعیتی است که غیاب قدرت عینی مردم و امر واقعی را پنهان می‌کند.

هر چند بلااثر بودن امروز هاشمی نافی میراث او نخواهد بود. اما معروف است که سیاستمداران زمانی خاطراتشان برجسته می‌شود که روزگار اثرگذاری‌شان گذشته باشد. به همین معنا شاید کتاب‌های پر حجم خاطرات هاشمی رفسنجانی یک فصل نانوشته دارد: فصلی درباره "زندگی پس از مرگِ" او، مرگی نمادین که ۱۸ سال است آغاز شده است.»

 

پنجم: «امید» بی بی سی به «هوای تازه» پس از رفسنجانی

اینکه بی بی سی به صراحت «پایان عصر هاشمی رفسنجانی» را اعلام نموده است را نیز باید در راستای قالب کارویژه امنیتی بی بی سی دید. اینچنین نیست که این پیام، همچون سایر رسانه ها پیامی مبتنی بر آرزوها یا حتی پیش‌بینی‌های صرف بوده باشد. همچنین به هیچ وجه انقال این پیام به صورت رسمی حتی به علت واقعیت موجود نیز نیست که بی بی سی با این یادداشت بخواهد پرده از واقعیتی برداشته و مخاطبانش را آگاه سازد. بلکه این بدان معناست که بی بی سی می خواهد صراحتا به هواداران خود در داخل بفهماند که دیگر نباید تمرکز خود را بر روی هاشمی رفسنجانی قرار داده و «ساعت» خود را «دقیقا» باید بر محور دیگری تنظیم کنند.

بی معرفتی بی بی سی البته جای تعجب ندارد. اینکه بی بی سی همچون همه سرویس های امنیتی دیگر، نهایت بهره برداری از سخنان و رفتارهای سیاسی هاشمی در داخل را نموده اما بعد از مدتی اینگونه همه این استفاده ها را نادیده گرفته و به صورت رسمی اعلام کند دوران هاشمی برای ما هم به اتمام رسیده است، درس عبرت مجددی است که نشان می دهد اعتماد به چنین جایگاه های سستی چه عاقبت های دردناکی به ارمغان می آورد اما سئوال اصلی آن است که با اعلام «پایان رفسنجانی»، آیا پروژه های زین بعد بی بی سی در داخل کشور نیز به اتمام رسیده است؟

واقعیت آن است که بر طبق اصول اولیه امنیتی، مرحله رسانه ای شدن یک پروژه، آخرین مرحله یک پرونده امنیتی است. اعلام بی بی سی نیز نشان از آن دارد که پرونده به مرحله آخر خط خود رسیده است .بنابراین باید در این دقت نمود که از زمانی که این شبکه انگلیسی دریافته است عمر سیاسی هاشمی رفسنجانی رو به پایان نهاده است، «امید» او برای دمیدن «هوای تازه» و پیشبرد اهدافش در داخل را چگونه محقق می سازد.

به دیگر عبارت باید پرسید که شخصیت یا شخصیت های جایگزینی که از نظر بی بی سی می توانند قابلیت قرار گرفتن به جای هاشمی رفسنجانی را داشته و از این پس پروژه های مدنظر براساس فعالیت آنان تنظیم شود، چه خصوصیات و ویژگی هایی باید داشته باشند و چگونه خواهند توانست با از این افراد و رفتارهای سیاسی آنان بهره برداری نمایند؟

 

ششم: ویژگی های بی بی سی پسند هاشمی رفسنجانی

بدین منظور باید برخی از خصوصیات هاشمی رفسنجانی را لیست نمود. آقای هاشمی در نزد بی بی سی، اولا شخصیتی پرنفوذ در درون ساختار سیاسی کشور محسوب می شود که قدرت خود را مدیون لابی های قوی اطرافش است. لابی هایی که از حوزه علمیه قم تا مراکز دور از نظام و قدرت گسترده است.

از سوی دیگر نزدیکی به همه جناح های سیاسی و افراد تاثیر گذار جناح ها، خصوصیت دیگر برتر هاشمی رفسنجانی در نزد این شبکه است. وی از نهضت آزادی گرفته تا جامعه روحانیت و مدرسین، حامی سینه چاک دارد و می توانست در مواقع لزوم، اهداف خود را در آن گروهها دنبال نماید. چنانچه حضور وی در لیست جامعه روحانیت مبارز تهران در انتخابات اخیر خبرگان را در همین راستا می توان دانست.تفکر متمایل به غرب و تکنوکرات بودن و پراگماتیست بودن هاشمی یقینا از دیگر خصوصویاتی است که بی بی سی را طی این سالها نسبت به آقای رفسنجانی متمایل ساخته بود. همچنین ادعای فراجناحی بودن هاشمی رفسنجانی و قدرت تعامل وی با همه جناح ها و اینکه همه شخصیت های سیاسی وی را از آن خود می دانند و رفتارهای وی را خارج از منش سیاسی خود نمی دانند، از دیگر نقاط مثبتی است که بی بی سی برای وی برشمرده بود. همچنین اینکه هاشمی رفسنجانی سالهاست با سیاست بازی چند گانه، توانسته یکی به نعل و یکی به میخ زنان بسیاری را از خود راضی نگاه دارد و ناراضی عمده ای در داخل پرنفوذان علیه خود تولید نکند،عامل دیگر برجستگی وی است. از سوی دیگر گرچه هاشمی رفسنجانی «از بیت» عالم نیست اما خود یک «روحانی» است و این قدرت وی را در داخل این طبقه افزایش می دهد. ضمن آنکه سبک لیبرالی وی، برخورداری اش از حمایت چهره هایی که سابقه امنیتی داشته و با استفاده از شگردهای امنیتی و حتی سخت، مانع وارد آمدن خدشه به شخصیت وی شده اند را از دیگر این خصوصیات می توان دانست.

همچنین فضای آزاد اقتصادی که اطراف هاشمی رفسنجانی پدید آمده، باعث شده بود که وی چهره موجهی برای بی بی سی داشته باشد.

 

هفتم: هاشمی رفسنجانی بدل دارد؟

این ویژگی ها و افزون بر آن ها، صدق این گزاره را اثبات خواهد نمود که یقینا شناسایی بدلی به جای هاشمی رفسنجانی برای قرار گرفتن در جایگاه او و استفاده از وی برای مقاصد بعدی واقعا برای بی بی سی سخت بوده است.اما حقیقت دیگری نیز در این میان نهفته است که بی بی سی به خاطر ذات شکل گیری و اهدافی که دنبال می کند، اساسا حتی در فکر آن هم نخواهد بود که با پایان عمر سیاسی یک فرد، از نظر او، کار تمام شده بوده و او دیگر سناریویی برای آینده نداشته باشد. چنین است که به یقین باید نسبت به این گزاره اندیشید که از این پس بی بی سی چگونه نیروهای خود را مدیریت کرده و به سمت چه فرد یا فرادی شیفت خواهد نمود. به عبارت دیگر چه شخصیت هایی در داخل -با توجه به قابلیت هایی که دارند – می توانند جایگزین هاشمی شوند؟ این البته ضرورتا به معنای ارتباط سازمانی با بی بی سی نخواهد بود اما بی شک نوع استفاده طمع ورزانه این رسانه انگلیسی مبتنی بر خصوصیاتی است که اگر نسبت به آن ها مراقبت صورت نگیرد، چه بسا سرنوشت امروزی که نصیب هاشمی رفسنجانی شده است، در آینده نیز نصیب چنین افرادی شود.

اما با توجه به خصوصیاتی که ذکر شد نمی توان افرادی که منحصرا جزو یک دسته از جناح های سیاسی هستند یا سابقه فعالیت های رادیکالی تند داشته اند را جایگزین مناسبی برای هاشمی دانست. این افراد گرچه می توانند در مقاطعی نظیر فتنه یا برای اهداف مقطعی مورد استفاده قرار گیرند اما نمی توانند برای همیشه ، جایگزین مناسبی باشند. پس دایره انتخاب بی بی سی محدود به کسانی در داخل خواهد بود که همچون هاشمی رفسنجانی، مورد وثوق همه بوده و موضعی نه افراطی و تند که اعتدالی داشته باشند.