به گزارش پارس ، تسنیم به نقل از کیرو ریوو، عضو مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه دنور آمریکا طی گزارشی از یک کتاب در مورد روابط ایران و آمریکا نوشت: فلینت لورت و هیلاری مان دو تن از مقامات سابق وزارت امور خارجه آمریکا و از اعضای شورای امنیت ملی آمریکا در کتابی با عنوان « سفر به تهران: چرا آمریکا باید با جمهوری اسلامی ایران کنار بیاید؟ » به بررسی یکی از مهمترین موضوعات مطرح در سیاست خارجی آمریکا پرداخته اند.

در فصل ماقبل آخر این کتاب که « چرخش مهم ایران و آمریکا» نام دارد، انتقادات تند و تیزی از اقدامات نابخردانه و محکوم به شکست سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران مطرح شده است. در فصل نتیجه گیری، که با عنوان « جاده ای به سمت تهران» به نگارش درآمده است، یک پیشنهاد برای بهبود روابط واشنگتن-تهران مطرح شده است. در این بخش از کتاب به مرور سفر تاریخی ریچارد نیکسون، رئیس جمهور اسبق آمریکا در سال ۱۹۷۲ به چین پرداخته شده است که منجر به بهبود روابط چین و آمریکا شد.

دنی پوستل افزود: از نظر نویسندگان کتاب، این داستان درس های ارزشمندی در مورد چگونگی تغییر سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران دارد. کتاب از این اقدام نیکسون با عنوان « بزرگترین دستاورد دیپلماسی آمریکا در نیم قرن گذشته» یاد می کند و خاطرنشان می سازد که اتخاذ موضعی مشابه در قبال ایران و حرکت در مسیر نزدیکی دو کشور، بیش از نزدیکی نیکسون به چین، به سود منافع استراتژیک آمریکا خواهد بود.
به نظر می رسد که پذیرش این استدلال گریزناپذیر است. به خصوص این موضوع با انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور جدید ایران، بعد جدیدی به خود گرفته است. امید زیادی در محافل غربی (و داخل ایران) وجود دارد مبنی بر اینکه فرصتی که می بایست برای بهبود روابط تیره بین تهران و واشنگتن فراهم می شد، اکنون فراهم شده است. این فرصت از بازه زمانی ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۰ تاکنون، یعنی زمانی که ریاست جمهوری محمد خاتمی در ایران با دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون در آمریکا همزمان شد و دو کشور روسای جمهوری لیبرال، متعدل و اصلاح طلب را تجربه کردند، به دست نیامده بود.

بر اساس این گزارش راهیابی جرج بوش تندرو به کاخ سفید در سال ۲۰۰۱، نتوانست در سال های بعدی ریاست جمهوری خاتمی دو طرف را به یکدیگر نزدیک کند. تااینکه محمود احمدی نژاد در سال ۲۰۰۵ به ریاست جمهوری ایران رسید و مواضع رادیکال در هر دو پایتخت تا سال ۲۰۰۸ ادامه یافت. در سال ۲۰۰۸، باراک اوباما به عنوان سیاستمداری لیبرال رئیس جمهور آمریکا شد، اما احمدی نژاد تندرو همچنان در تهران در قدرت بود. با انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور جدید ایران که سیاستمداری معتدل و یک عملگرای محافظه کار است، یک فرصت واقعی برای شکل گیری توافقی مشابه توافق چین و آمریکا بین تهران و واشنگتن به وجود آمده است.
در بخش دیگری از کتاب مذکور همچنین به بی نتیجه ماندن بیانیه تهران در سال ۲۰۱۰ به دلیل کارشکنی های دولت آمریکا اشاره شده است. ترکیه و برزیل با هدف حل اختلافات بر سر پرونده هسته ای ایران، در سال ۲۰۱۰ به توافقی با تهران (آنگونه که مدنظر اوباما بود) دست یافتند. مقامات ترکیه و برزیل ایران را راضی کردند تا به یک قرارداد مبادله سوخت تن دهد. به گفته نویسنده کتاب، این قرارداد بر اساس نامه ارسالی اوباما برای اردوغان، نخست وزیر ترکیه و لولا داسیلوا، رئیس جمهوری برزیل، « تمام شرایط مدنظر رئیس جمهور آمریکا را تامین می کرد. »

به گفته وزیر امور خارجه برزیل، مذاکرات « دقیقا از سندی که چندین ماه بود روی میز قرار داشت و اعتبار آن اخیرا در بالاترین سطح مورد تایید قرار گرفته بود، تبعیت می کرد. » اما واشنگتن بلافاصله این توافق را رد کرد و یک قطعنامه تحریمی دیگر علیه ایران به شورای امنیت علیه ایران ارائه کرد.
به اعتقاد نویسنده، گناه اردوغان و لولا از نظر آمریکایی ها این بود که « به تهران رفته بودند و برای موفقیت این توافق واسطه شده بودند. » احمد داوود اوغولو، وزیر امور خارجه ترکیه هشدار داده بود به هدر دادن فرصتی که بیانیه تهران به دست داده بود « ممکن است موجب پشیمانی نسل های آینده شود. » به اعتقاد نویسنده، این نه تنها یک شکست در راه حل پرونده هسته ای ایران بود، بلکه سیلی ای به صورت ترکیه و برزیل، متحدان آمریکا و قدرتهای نوظهور در عرصه جهانی بود.