پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- علی بهادر- «إِنَّمَا یَهْلِکُ النَّاسُ لِأَنَّهُمْ لَا یَسْأَلُونَ» (کافى، ج‏1، ص‏40) مردم هلاک می‌شوند براى این که نمی‌پرسند. 

 اخیرا فکر می‌کنم در مورد ترویج تولید ملی، این مقصود مد نظر است که هرچه که در داخل امکان تولید آن هست را نباید وارد کرد. 

 یک خانواده را فرض کنید که اعضای آن همه به لحاظ بدنی ظریف و اما در ذوق و قریحهٔ هنری بی‌نظیرند به طوری که تابلوهای خوشنویسی این خانواده با داشتن متقاضی زیاد به بالاترین قیمت‌ها به فروش می‌رسند و بسیار هم برای این خانواده ثروت و [برای این خانواده و نیز دیگران] اسباب رفاه فراهم می‌آورند. آیا این خانواده باید تمام مایحتاج خود را که به لحاظ منطقی تولید آن‌ها توسط این خانواده غیرممکن نیست، خودشان با دست خودشان تولید کنند؟ مثلا آیا این خانواده باید ساختمان مورد نیاز خودشان را هم خودشان با توان بدنی کم و عدم تخصص خودشان بسازند؟ آیا سوزن خطاطی خودشان را که ظاهرا یک کالای حقیر به نظر می‌رسد باید خودشان تولید کنند؟ اصلا آیا اسراف نیست این خانواده وقتی را که باید صرف مزیت‌های نسبی خودشان یعنی حوزهٔ هنری بکنند صرف سایر امور بکنند که در آن تخصص ندارند؟

  انسان‌ها به شهادت قرآن متفاوت آفریده شده‌اند و ای بسا بخش مهمی از بنیان آسایش ما هم در همین تفاوت‌ها است. فقط یک لحظه فکر کنید که تمام مردم کاملا شبیه هم بودند، مثلا اگر همه مردم یک تخصص داشتند آیا در این صورت نیازهای متنوع انسان‌ها قابل رفع بود؟ به نظر می‌رسد مبنا و قوام‌بخش مبادلات اقتصادی همین اصل اساسی آفرینش، یعنی تفاوت انسان‌ها است. 

  مباحث فوق را می‌توان به مجموعه‌ای از افراد هم تسری داد که در مرزهای یک کشور با تمام محدودیت‌های طبیعی و سرزمینی آن زندگی می‌کنند. به عبارت دیگر به نظر می‌رسد اصل بر آزادی تجارت و مبادله و تخصص‌گرایی مبتنی بر مزیت نسبی و منطق اقتصادی است و مهم نیست که یک کشور چقدر یا چه چیز وارد می‌کند مهم این است که آن کشور در زنجیرهٔ تولید جهانی با تکیه بر مزیت‌های خود چقدر ( یا چه سهمی از) ارزش افزوده را ایجاد و صادر می‌کند.

اما در واقعیت ممکن ملاحظاتی اقتصادی و سیاسی موجب قائل شدن استثنا‌هایی نیز بر این اصل شود.

1- برخی محصولات دارای ماهیت استراتژیک یا اهمیت برای امنیت غذایی یا امنیت ملی هستند و وابستگی به خارج در این موارد کشور را با چالش‌های سیاسی و اجتماعی روبرو می‌کند.

2- دنیای واقع با نااطمینانی روبرو است و گاهی رانت ناشی از برخی کسب و کارها (خام فروشی مواد معدنی و نفت) موجب تک‌محصولی شدن اقتصاد و آسیب پذیری یا فعال نشدن سایر ظرفیت‌های اقتصاد شود. (مطابق با مفاهیم مدیریت ریسک در بازارهای مالی)

3- گاهی برخی ظرفیت‌سازی‌ها برای تولید نیازمند حمایت‌های اولیه یا در اصطلاح برخی استراتژی‌های توسعه صنعتی در مدتی محدود هستند. (مطابق با ادبیات یادگیری هنگام انجام در علم اقتصاد)

4- گاهی ساختارها و قوانین برای آزادسازی‌های تجاری آماده نیست و بایستی به صورت تدریجی آزادسازی‌های تجاری انجام شود.

  نباید فراموش کرد تجربهٔ تلخ سیاست‌های جایگزینی واردات، فسادهای بخش دولتی، حمایت‌گرایی از صنایع نوزاد (مثلا خودروسازان داخلی که بعد از قریب به ۴۰ سال هنوز نوزاد مانده‌اند!) دنیا را برآن داشته است که با اکراه به استثناهای گفته شده نگریسته شود و هیچ چک سفید امضا و حمایت بدون محدودیت زمانی یا سایر قیود در اختیار صنایع غیر بهره‌ور قرار نگیرد که در این صورت هم ساختارهای حکمرانی موثر، شفاف و پاسخگو در بخش عمومی ضامن عدم انحراف این حمایت‌ها است.

کلام آخر

 با این توصیفات آیا هرچه که در داخل امکان تولید آن هست را نباید وارد کرد؟ به نظر می‌رسد یا مدعا را دقیق متوجه نشدم یا استدلال‌های موجود در نقد استدلال‌های فوق را.