نیروی کار و اشتغال، مهمترین رکن هر اقتصاد همواره مورد توجه صاحب‌نظران و کشورهای توسعه‌یافته و صنعتی قرار گرفته است، به این دلیل که معیشت، رفاه، زنجیره ارزش‌آفرینی و ثروت مردم در گرو افزایش تعداد کارکنان و شاغلان است، بر این اساس، تولید داخلی یکی از اساسی‌ترین الزامات ایجاد شغل بوده که علاوه بر ایجاد ثروت، در آسایش مردم و رضایت آنان نقش‌آفرینی می‌کند و باید از کار و سرمایه ایرانی حمایت شود. 

متأسفانه اکثر دولت‌ها، در راستای ایجاد رفاه، مسیر اشتباه خام‌فروشی نفت را دنبال کردند و به جای دوراندیشی و برنامه‌ریزی بلندمدت، طی دورانی مقطعی، ارزهای حاصل‌شده را صرف اقدامات غیرضروری از جمله واردات کردند، در حالی که ایجاب می‌کرد، برای افزایش تولید ملی و ایجاد ارزش افزوده در اقتصاد بسترسازی شود.

در حال حاضر، فرصت‌های زیادی از دست رفته‌ و واردات محصولات خارجی که عمداً یا سهواً توسط مسئولان با نیت ایجاد رفاه اجازه داده شد، نه تنها وابستگی به خارج را افزایش داد، بلکه فرصت‌های شغلی و تولید داخل را رایگان در اختیار کارگران خارجی قرار داده و با مخاطرات فراوانی مواجه کرد.

در این دیدگاه کاملاً واضح است که واردات محصولات خارجی برای سایر کشورها از جمله چین، ترکیه، تایلند و هند فرصت اشتغال ایجاد می کند و برای کارگر ایرانی بیکاری به همراه دارد، در حالی که با یک سیاستگذاری صحیح از جمله ممنوعیت واردات محصولات مشابه تولید داخل و ایجاد انگیزه‌ سرمایه‌گذاری از طریق مشارکت دادن بخش خصوصی واقعی فعال، چرخ‌های اقتصادی داخل را به حرکت درآورد.

در این 36 سال گذشته با وجود تأکید کارشناسان و صاحب‌نظران علم اقتصاد، تولید مظلوم‌ترین بخش‌ها بوده و کمتر از سایر برنامه‌ها مورد توجه قرار گرفته است؛ به عنوان نمونه با کلید زدن اصلاحات اقتصادی پس از اجرای قانون هدفمندسازی یارانه‌ها، بخش عمده‌ای از منابع به جای تقویت بخش تولید که شاه‌کلید رونق اقتصادی است، صرف پرداخت نقدی به عنوان یارانه به حساب مردم شد.

این مبالغ که ماهانه حدود 3500 میلیارد تومان اعلام شده است، این رقم به اندازه ۳ پتروشیمی یا پالایشگاه یا نیروگاه بزرگ است که می‌توانست صرف حمایت از اشتغال، تولید و زیرساخت‌های مناسب برای ایجاد رفاه عمومی کرد.

نگارش این گزارش که با محوریت اشتغال و جهادگران تولید تهیه شده، به مشکلات کوچک و بزرگ کارگران فصلی اشاره خواهد کرد.

روزگاری این کارگران کم‌تر بیکار می‌شدند و بیش‌تر اوقات به فعالیت مشغول بودند، اما با بررسی صورت گرفته، یک کارگر فصلی در طول یک هفته تنها یک روز به کار گرفته می‌شود.

شاید برای مسئولان طرح مجدد مشکلات کارگران تکراری باشد، اما هر چه وزارتخانه‌های مسئول نسبت به عملکردشان گزارش‌ مثبت منتشر کنند، نمی‌توان از واقعیت‌ موجود جامعه از جمله افزایش بیکاری، کاهش بهره‌وری و واردات بی‌رویه و کمرشکن و قاچاق کالا به داخل غافل شد.

* اینجا پل چوبی تهران؛ رئیس جمهور و وزیر کار صدایمان را بشنود

با مراجعه به محل توقف کارگران فصلی در زیر پل چوبی تهران، تمام کارگران به سمت ما آمده و با حالتی که انگار به دنبال کارگر هستیم، اصرار می‌کنند تا چند کارگری برای کار با خود همراه کنیم.

پس از آنکه اعلام می‌کنیم برای تهیه گزارش به میان آنها آمده تا درد دل‌شان را در خبرگزاری فارس منعکس کنیم، یکی از آنان به نام عظیم حاجیوند، 40 ساله می‌گوید: شغل بنایی دارم و در 10 روز گذشته فقط 2 روز سر کار رفته‌ام.

وی که خود را متأهل و دارای 2 فرزند معرفی می‌کند، با اشاره به اینکه دولت گذشته وضعیت اشتغال را سروسامان داد، اما در دولت فعلی وضعیت اشتغال کارگران نامساعد است، می‌گوید: شرایط سختی را سپری می‌کنیم.

این کارگر فصلی در حالی که آرم طرح ترافیک می‌فروشد، در پاسخ به سؤال خبرنگار فارس درباره دلیل این کار این طور روایت می‌کند: این کارت‌ها را از دکه‌های روزنامه‌فروشی تهیه کرده‌ام و به خاطر اینکه کار نیست، مجبورم چند ساعتی را مشغول به فروش کارت‌های طرح ترافیک شوم.

یکی دیگر از کارگرانی که دور ما حلقه زده است و خود را علی‌حسین 24 ساله معرفی می‌کند، با اشاره به وضعیت اشتغال و کاسبی خود ابراز گلایه کرده و می‌گوید، نه بیمه دارم و نه حقوق ثابت، بلکه فقط در یک هفته گذشته 50 هزار تومان کار کرده‌ام و باید همین مقدار را صرف خوراک و محل خواب کنم.

وی در واکنش به سؤال خبرنگار فارس که از چه شهری آمده و چند سال در تهران اقامت دارد، می‌گوید: از کرمانشاه به تهران آمده‌ام و برای خانواده‌ام پول می‌فرستم، اما به دلیل اینکه ساخت و ساز در تهران کمتر شده و از کارگران ایرانی هم استفاده نمی‌کنند، بیشتر اوقات بیکار هستیم.

این کارگر جویای کار ادامه داد: محلی را به صورت دسته جمعی اجاره کرده‌ایم و شبانه 10 هزار تومان هزینه برای خواب می‌دهیم که نه امکانات درستی دارد و نه از وضعیت مناسبی برخوردار است.

برای صحبت با دیگر کارگران به سمت دیگر خیابان پل چوبی می‌رویم و با آرش جوهری 26 ساله هم‌صحبت می‌شویم. گویا کارگران مشتاقند بیش‌تر درباره مشکلاتشان بنویسیم؛ با این حال با ما به سمت دیگر خیابان پل چوبی آمده و ما را همراهی می‌کنند.

وی می‌گوید: همه خانواده‌ام ایلام هستند، برای کارکردن و پس‌انداز پول به تهران آمده‌ام تا چند وقتی کار کنم و سپس به شهرم برگردم.

برای اینکه ازدواج کنم، پول ندارم و اگر کاری باشد که روزانه 30 تا 40 هزار تومان حق‌الزحمه بدهند، حاضرم کار کنم، اما در این یک ماه گذشته فقط چند روز سر کار بودم و آن هم بیشتر صرف خوراک و محل خوابم شد.

ظهر روز سه‌شنبه، یک روز مانده به راهپیمایی بزرگ مردم در خیابان‌های ایران؛ باران تندی آغاز شد

یکی از کارگران جوانی که مشغول خوردن تخمه است، خطاب به ما می‌گوید: اگر کار بود الان اینجا نبودیم و برای روزی 30 هزار تومان در این سرما و باران به اینجا نمی‌آمدیم؛ الان تنها مشکل ما کارگران افغانی هستند و معلوم نیست، چرا دولت با این کارگران برخورد نمی‌کند.

اینجا کشور ما است اما فقط افغانی‌ها از آن بهره‌مند شده‌اند و کسی هم برای جمع‌آوری آنان اقدامی نمی‌کند.

* یخچال ساید را یک نفره حمل می‌کنم

یکی دیگر از این کارگران با اشاره به اینکه یک یخچال ساید را به تنهایی حمل می‌کنم و واقعاً برای پولی که می‌گیرم بسیار زحمت می‌کشم، می‌گوید: در این چند سالی که کار می‌کنم، نه بیمه دارم و نه امنیت شغلی، بلکه اگر کاری هم باشد، روزانه بین 30 تا 40 هزار تومان کار می‌کنم و چاره‌ای هم نیست.

سیدعلی ناصر حسینی می‌خواهد با ما درباره وضعیت زندگی‌اش خصوصی صحبت کند و چند نکته‌ای را درباره وضعیت اشتغال و زندگی‌اش با ما درد دل کند.

وی درباره زندگی‌ خود می‌گوید، 5 ماه از شرمندگی خانواده‌ام به خانه برنگشته‌ام، در حالی که 3 فرزند دختر دارم، در یک هفته گذشته فقط 50 هزار تومان برایشان فرستاده‌ام، اما هر روز همسرم تماس می‌گیرد که پول نداریم برای بچه‌ها لباس و دیگر وسایل مورد نیاز زندگی بخریم.

این کارگر میانسال که پلیور سرمه‌ای بر تن دارد، در ادامه این طور روایت می‌کند: معلوم نیست فرزندانم چه می‌خورند، اما در این چند ماهه که به خانه بازنگشتم، در کانکس‌ها یا مرقد امام خمینی خوابیده‌ام و اگر نان خالی هم بود، می‌خوردم؛ تمام تلاشم را می‌کنم که پولی را برای خانواده‌ام، بفرستم.

وی درباره وضعیت زندگی‌اش می‌گوید، از زن اولم سه فرزند دختر داشتم که به اجبار و پیشنهاد خانواده برای اینکه فرزند پسری به دنیا بیاید، مجدداً ازدواج کردم؛ اما مصیبت‌ها از همین‌جا شروع شد که به دلیل ناسازگاری زن اولم با زن دوم به مشکلات زیادی برخورد کردم.

این کارگر می‌گوید: الان زن دوم مهریه‌اش را به اجرا گذاشته و 114 سکه از من مطالبه کرده است؛ در تهران هم کاری نیست که انجام دهم و درآمد مشخصی هم وجود ندارد.

حسینی در حالی که چهره مضطربی دارد، درباره فرزندانش می‌گوید هر روز تماس می‌گیرند و گریه می‌کنند اما کاری از دست من برنمی‌آید؛ پول مدرسه و هزینه‌های دیگری دارند، اما قادر به تأمین آن نیستم.

به هر کسی داستان زندگی‌ام را تعریف می‌کنم، این طور فکر می‌کند که از روی عشق یا دل خوش تصمیم به ازدواج مجدد گرفته‌ام، اما واقعاً اجباری بود و نمی‌خواستم چنین شرایطی به وجود آید.

* از رئیس جمهور می‌خواهیم کمک‌مان کند/ شرایط زندگی بسیار سخت و طاقت‌فرسا شده است

تقی کاووسی کارگر 45 ساله‌ای است که از کرمانشاه آمده و به گفته خودش 6 فرزند دارد.

وی درباره اوضاع کاری و میعشتی خود می‌گوید:‌ دو تا سه سال است که کارفرمایان و مردم فقط از کارگران افغانی استفاده می‌کنند، اما کارگران ایرانی کمتر بر سر کار می‌روند.

وی در پاسخ به این سؤال که طی یک ماه گذشته چند روز کار کرده و چقدر درآمد داشته است، می‌گوید: در یک ماه گذشته فقط 12 روز سر کار رفتم و در مجموع 400 تا 500 هزار تومان درآمد داشته‌ام، اما این مقدار واقعاً برای من و فرزندانم بسیار کم است، در حالی که اگر کار بود تمام 30 روز یک ماه گذشته را کار می‌کردم.

کاووسی خطاب به خبرنگار فارس می‌گوید: از شما خواهش می‌کنم که این مطالب مرا به گوش مسئولان برسانید؛ از رهبر معظم انقلاب اسلامی و رئیس جمهور تقاضا می‌کنم که به وضعیت کارگران رسیدگی کنند. آقای رئیس جمهور که اعلام کرد، ما کلید داریم، اما نه تنها دری برای کارگران باز نشد که روی درهای دیگر هم قفل زد و هیچ پشتیبانی از کارگران و تولید نکرد.

وی می‌گوید: یک دفترچه بیمه درمانی هم در خانواده نداریم و در این 20 سال گذشته حتی یک روز هم بیمه نشده‌ام.

حسینی که پیش از این درباره وضعیت زندگی‌اش به صورت خصوصی با ما صحبت کرده بود، به میان ما آمده و می‌گوید واقعیت این است که یک روز می‌خوریم و یک روز هم نمی‌خوریم؛ دولت خودش اعلام کرده که زیر 2 میلیون تومان خط فقر است، ما آنقدر کم درآمد هستیم که زیر خط فقر هم را رد کرده‌ایم.

علی رضایی هم یکی دیگر از این کارگران جوان است که 23 سال دارد.

وی در حالی که می‌خندد، درباره کارهایی که تاکنون انجام داده و به قول خودش، اوستا شده، می‌گوید: گچ‌کاری، سنگ‌کاری، جوشکاری و نقاشی انجام می‌دهم، اما هیچ کس نیست که به ما کار بدهد.

کر‌م‌رضا کاکایی از نورآباد لرستان به پل چوبی تهران آمده درباره وضعیت کاری‌اش می‌گوید: دو تا سه سال است، چند ماه پایانی سال را به تهران می‌آیم و دست خالی برمی‌گردم؛ الان یک ماه به تهران آمده‌ام تا کار کنم و پولش را برای خانواده‌ام ببرم، اما فقط یک روز سر کار رفته‌ام و آن هم 50 هزار تومان اجرت گرفتم و فوراً برای خانواده‌ام، فرستادم.

چهار فرزند دارم و فقط برای زنده ماندن برای‌شان پول می‌فرستم و هیچ  امکانات رفاهی دیگری نداریم.

همه فکر می‌کنند که تهران برای کارگران همانند بهشت است و دستگاه پول و چاپ اسکناس گذاشته‌اند، اما یک روز هم به سختی سر کار رفته‌ام.

دولت که همیشه اعلام می‌کند به کارگران و اقشار ضعیف کمک می‌کنیم، حتی سبد کالا هم به ما ندادند

* به خاطر بی‌پولی، از دانشگاه انصراف دادم

محمد نظری کارگر جوان هم از نورآباد لرستان به تهران آمده و درباره وضعیت زندگی خود می‌گوید:‌ دانشجو هستم و برای اینکه پدرم بیکار شد، انصراف دادم و برای کمک خرجی خانواده‌ام، کار می‌کنم.

در یک ماه گذشته فقط 250 هزار تومان کار کرده‌ام که همه را برای خانواده‌، فرستاده‌ام.

یکی دیگر از این کارگران که جوانی 23 ساله است نمی‌خواهد نامش منتشر شود، اما درباره وضعیت خود می‌گوید قبل از اینکه به اینجا بیایم، در یک دانشکده نظامی تحصیل می‌کردم، اما با یکی از مسئولان دانشگاه به مشکل خوردم و به دلیل مشکلاتی که پیش آمد، مجبورم کردند، انصراف دهم.

برای اینکه به سر کار برگردم از نماینده شهرمان به دانشگاه نامه بردم، اما باز هم مسئولان دانشکده قبول نکردند و از ادامه تحصیل جا ماندم.

وی می‌گوید، از روزی که به میدان و گذر کارگران آمده‌ام، فقط 15 هزار تومان درآمد داشتم و مأموران نیروی انتظامی هم هر روز صبح با کارگران بد رفتار می‌کنند و مانع از ایستادن آنها می‌‌شوند.

کارگرانی که زیر پل چوبی تهران ایستاده‌اند، انتظار زیادی از دولت‌مردان و سیاست‌گذاران اقتصادی ندارند، بلکه طبق قانون اساسی خواستار تأمین اشتغال و رفاه سرپناهی برای تأمین حداقل‌های زندگی هستند.

قطعا زمانی که وارادات قاچاق و بی‌رویه در شرایط سخت تولیدکنندگان و کارگران افزایش پیدا می‌کند، نمی‌توان انتظار داشت تأمین معیشت و رفاه عمومی تشهیل شده و افزایش یابد.