آدم واقعا می‌ماند چه بگوید. این روس‌ها دست‌بر‌دار نیستند. دیگر می‌خواهند چی‌کار کنند؟

 توی سیاست خارجی که منافع مشترک دارند همیشه به‌نفع خودشان عمل می‌کنند. توی دریای خزر که منافع مشترک با ما و دیگران دارند آب خزر را گل‌آلود می‌کنند تا هم ازش کره بگیرند، هم کل سطح منابع انرژی زیر آب را برای خودشان بردارند (باز صد رحمت به ترکمانچای)، بعد، از کل سطح آب هم ١٣ درصد بیشتر برای ما قائل نیستند (حالا شما نگویید حق گرفتنی است، نه دادنی. ما مطمئن هستیم در مذاکرات چند سال پیش که انجام شد، همین ١٣ درصد را هم مذاکره‌کنندگان ما نگرفتند، بلکه آنها دلشان سوخت و دادند)، نیروگاه بوشهر هم که عملا تنور روسیه است و همیشه گرم نگهش می‌دارند (درواقع اگر برای ما نیرو ندارد، برای آنان که پول دارد).

(پرانتز دوم: همین هفته آلمان دوتا نیروگاه در همدان به بهره‌برداری رساند که کلا ساختش شش ماه طول کشیده بود!)، حتی در همین مسئله سوریه هم در آخرین لحظه با ترکیه رفتند ماه‌عسل تا مسائل سوریه را حل کنند.

حالا هم تسنیم گزارش داده که «دانشمندان روسی موفق به ساخت دارویی شدند که از احساس شادی در معتادان به مواد مخدر جلوگیری می‌کند. این یافته می‌تواند اولین داروی روسی برای مبارزه با اعتیاد به مواد مخدر به‌شمار آید». بفرما. این روس‌ها کلا ضدحال هستند. حتی ماده مخدری ساخته‌اند که مخدر است، اما آن حال خوش را به معتاد نمی‌دهد. یعنی چی؟ یعنی آزار دیگر.

مثل اینکه آفتابه‌ای بسازند که آب توش جمع می‌شود، اما دسته و لوله ندارد. کی روسیه به ما حال داده؟ که پای بساط بدهد؟ ما نمی‌دانیم. والا. ما اگر معتاد بودیم به جنس چینی روی می‌آوردیم (حداقل مطمئن بودیم تریاک پلاستیکی است)، اما جنس روسی نمی‌زدیم. چون اگر جنس روسی مثل سیاست روسی باشد، ما می‌زنیم، اما هوا نمی‌‌رویم و بیشتر تو خودمان فرومی‌رویم.

وصیت: سوفیا... عشق من... یادت باشد من معتاد اصل جنس هستم؛ یعنی معتاد تو، اما من اگر معتاد شدم تو به پای من بنشین تا من ترک کنم، اما اگر یک درصد مواد روسی زدم - مواد که هیچی، سیگار روسی روشن کردم- دیگر از من دل ببر و برو دنبال زندگیت، چون به من امیدی نخواهد بود. مگر به باقی تعهدات روسی امید هست؟ قربان تو؛ عاشق معتاد به تو؛ میدون دوم.