پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محمد معماریان- فناوری‌های نوین ارتباطی، از موبایل تا ابزارهای تحت وب، آمده‌اند تا تسهیل‌گر ارتباط میان‌فردی و دسته‌جمعی باشند. این ابزارها هرچند به رفع موانع زمانی و مکانی و افزایش سهم عموم مردم در ارتباط کمک فراوانی کرده‌اند، ولی مانند هر تحول انقلابی دیگری در حوزه رسانه، انبوهی از مشکلات و دغدغه‌ها را نیز همراه خود آورده‌اند. یک طیف از این مسائل، به سوءتفاهم میان گوینده و شنونده مربوط می‌شوند، یعنی آنجا که شنونده از متن یا فرامتن حرف گوینده، برداشتی مغایر با منظور او دارد. برخی از این موارد این طیف خاص از مسائل ارتباطی، نسخه‌های به‌روزی از مشکلات ارتباطی قدیمی‌ترند که با ظهور این فناوری‌ها دوباره به چشم آمده یا تشدید شده‌اند و برخی نیز مثل خود این فناوری‌ها جدیدند. این مشکلات می‌توانند عامدانه یا غیرعامدانه رُخ دهند. از تعدادی از کاربران فضای مجازی خواستم بنا به تجربه خود مسائلی که غیرعامدانه در این راستا برایشان پیش آمده است را مطرح کنند. بنا به مجموعه پاسخ‌های این کاربران، به فهرست زیر از علل سوءتفاهم ارتباطی در فضای مجازی در قالب هفت دسته مسأله رسیدم؛

دسته اول از این سوءتفاهمات، بیشتر از ویژگی‌های فنی این ابزارها ناشی می‌شوند؛تأخیر در پاسخگویی به خاطر سرعت پایین شبکه، عدم ارسال یا دریافت پیام، ارسال پیام به مخاطب اشتباه (که گاه به ترفند به‌ظاهر معصومانه‌ای برای آغاز ارتباط هم تبدیل می‌شود) ارتباط‌گیری در وقت نامناسب به‌خاطر خطای محاسباتی یا مشکل شبکه، رد تماس یا پاسخ نامناسب خودکار یا به طرف مقابل به خاطر سهل‌انگاری در استفاده از دستگاه.

دسته دوم را می‌توان ناشی از خطای فردی کاربر دانست؛ خطاهای نگارشی (املایی یا نحوی) یا همان «اشتباهات لُپی» که گاه موقعیت طنزآمیزی هم رقم می‌زند (به‌ویژه در استفاده از حروف انگلیسی برای نگارش پیام فارسی یا به‌اصطلاح فینگلیش)، عدم استفاده یا استفاده ناصحیح از علائم نقطه‌گذاری، ارسال شکلک یا استیکر اشتباه و کژتابی متن که زمینه‌ساز کج‌فهمی می‌شود.

دسته سوم به خاطر فُرم خاص ارتباطی است که به‌واسطه قالب فناورانه، بر ارتباط افراد تحمیل می‌شوند؛ یک‌سویه بودن برخی کانال‌های ارتباطی، ناآشنایی با ویژگی‌های شخصیتیِ واقعی طرف مقابل، بی‌اطلاعی یا برداشت نادرست از دیده شدن یا نشدن پیام‌ها (بسته به نوع ابزار)، حذف نشانه‌های لحن (از قبیل ضرباهنگ و زبان بدن) که مانع از تفسیر دقیق‌تر منظور گوینده می‌شوند و حتی شکلک‌ها و استیکرها هم جبران آن را نمی‌کنند.

دسته چهارم آن مسائلی است که به‌دلیل فرهنگ رایج کاربری ایجاد می‌شوند؛ اجبار به کوتاه‌نویسی (به‌ویژه در پیامک و توییتر)، عدم‌توجه به بخشی از محتوا (مثلاً بی‌توجهی به توضیحات کنار تصاویر در اینستاگرام)، سبک رایج صحبت در یک پلت‌فرم (مثل انتقادهای تند و شخصی، نصیحت و جملات آمرانه، خودنمایی یا مجادله در یک‌سو و در سوی دیگر ستایش افراطی مخاطب) و تندنویسی و عجله در ارتباط (به ویژه در پیام‌رسان‌ها که انتظار ارتباط آنی وجود دارد).

دسته پنجم را می‌توان مسائل ادبیاتی نامید؛ سبک‌های بیانی و بلاغی خاص (از قبیل کنایه یا پرسش تمسخرآمیز یا وارونه)، اشاره‌ها و نقدهایی که مرجع ضمیر یا علت طرح‌شان خواسته یا ناخواسته مبهم گذاشته شده‌اند، دشواری در تبدیل کلام عادی به متن نوشتاری (از قبیل ترکیب لحن رسمی و محاوره‌ای یا شکسته‌نویسی)، رایج شدن خطاهای املایی و تسلط نداشتن بر ادبیات فارسی که این احساس عمومی را رقم زده است که این فناوری‌ها به دلایل مختلف موجب ضعیف شدن مهارت تکلم فارسی ما شده‌اند.

دسته ششم مسائل به این علت رُخ می‌دهند که در این حجم عظیم اطلاعات که بر سر هر کس آوار می‌شود، بخش‌هایی ضروری از محتوای مورد نیاز برای فهم یک مطلب از دست می‌روند؛ اشتباه گرفتن 2 کاربر یا مطلب و کنار هم گذاشتن آنها در برداشت، ناتوانی افراد در باخبر شدن از همه اخبار و سوژه‌های روز، مشخص نکردن یا معلوم نبودن سابقه یا زمینه قبلی یک مطلب و ناتوانی در پی‌گیری مدام افراد برای آشنایی با زمینه ذهنی آنها.

و دسته هفتم را می‌توان مسائل هنجاری نامید؛ ناآشنا بودن با زبان درون‌گروهی یک اجتماع از کاربران، هماهنگ نبودن زمینه فیزیکی یا ذهنی یا روحی 2 طرف هنگام ارتباط، روشن نبودن هنجارهای فرهنگی فرد مقابل (به‌ویژه در مواردی که ارتباط با او تازه آغاز شده یا فقط آنلاین است).