برخی‌ها به خاطر درآمد و پول بیشتر شغل خود را ترک می‌کنند و برخی دیگر برای یافتن فرصت‌های بهتر. این که به شغل فعلی خود قانع باشید، خوب است؛ اما باید مراقب بود که قانع بودن مانع پیشرفت و ایجاد حس رضایتمندی در شما نشود. ما معمولاً از داشتن یک شغل آبرومند و بودن در کنار همکاران خوب احساس رضایت و خشنودی می‌کنیم هر چند آن شغل را چندان مناسب خود ندانیم. اما این باعث نمی‌شود که تحت هر شرایطی کار خود را حفظ کنیم، همواره باید به فرصت‌ها توجه کنیم و در جهت رسیدن به حرفه رویایی و اهدافی که برای خود تعیین کرده‌ایم، گام برداریم.

در اینجا قصد داریم 7 نشانه را برای شما عنوان کنیم که با درک آن‌ها متوجه می‌شوید که شغل فعلی دیگر مناسبتان نیست و وقت آن رسیده به فکر بهبود مسائل پیش آمده یا ترک شغل خود باشید:

 

1- شما چیزی از شغلتان یاد نمی‌گیرید

اگر منحنی یادگیری شما یک خط صاف است، یا این که واقعاً در کار خود احساس چالش نمی‌کنید، می‌تواند نشانه آن باشد که لازم است شغل خود را ترک کنید. البته ضرورتی ندارد هر روز در محیط کار خود چیز جدیدی یاد بگیرید، اما باید در کسب مهارت‌های اصلی یا مهارت‌های جدید بهبودی در شما حاصل شده باشد. در ضمن، یادگیری در محیط کار اغلب به خود شما بستگی دارد، برای مثال در خواست شرکت در یک پروژه جدید،  ثبت‌نام و گذراندن دوره‌هایی که به آن‌ها علاقه دارید یا حضور در کنفرانس‌ها و سمینارهای مربوطه می‌تواند در این خصوص به شما کمک کند

 

زندگی کوتاهتر از آن است که بدون امید زندگی کرد.

اما اگر این امکانات در شغل فعلی شما وجود ندارد، نشانه آن است که شرکت قصد ندارد در جهت توسعه حرفه شما سرمایه‌گذاری کند و گام جدی در این زمینه بردارد.

 

2-  هیچگاه از شما " تشکر" نمی‌شود

همه نیازمند آن هستیم که از ما تقدیر شود تا بفهمیم چه زمانی توانسته‌ایم به خوبی از پس کارها بربیاییم ( و هر کسی، حتی آن‌هایی که عملکرد ضعیفی دارند، برخی کارها را خوب انجام می‌دهند). زندگی کوتاه‌تر از آن است که به خاطر خدماتی که انجام می‌‌دهید از شما قدردانی نشود.

 

3- احساس می‌کنید هیچ هدفی ندارید

همه دوست دارند احساس کنند که بخش از یک چیز بزرگتر هستند. هر کسی دوست دارد احساس کند که نه تنها روی نتیجه کارها بلکه روی زندگی افراد دیگر هم تاثیرگذار است. زندگی کوتاهتر از آن است که هر روز به خانه بروید و فکر کنید که کار کرده‌اید، اما در واقع هیچ کار معناداری انجام نداده‌ باشید.

 

4- به هیچ وجه علاقه‌ای به کاری که انجام می‌دهید، ندارید

بین کاری که انجام می‌دهید و اهداف نهایی و علایق شخصی‌تان هیچ ارتباطی نمی‌بینید. صرف‌نظر از دستمزدی که دریافت می‌کنید، از زندگی خود لذت کافی  نمی‌برید یا احساس می‌کنید بی‌حوصلگی و یاس وجودتان را فرا گرفته در این صورت وقت آن رسیده از شغلتان کناره بگیرید، چون در نهایت این حس بروی عرصه‌های دیگر زندگی شما سایه می‌افکند و آن‌ها را نیز تیره و تار می‌کند.

 

5- بازخورد کارهایتان را دریافت نمی‌کنید

اگر مدیر شما هیچ بازخوردی از عملکرد شما ارائه نمی‌دهد یا این که بازخود کلی است و هیچ اقدامی نمی‌توانید انجام دهید؛ فهمیدن این موضوع که چیزی باعث پیشرفت شما در شرکت  می‌شود و شما را به یک حرفه‌ای تبدیل می‌کند، برایتان دشوار خواهد شد. بهترین مدیران کسانی هستند که شما را در مسیر توسعه شغلی مشاوره و راهنمایی می‌دهند و اگر مدیر شما اینگونه نیست، بهتر است به فکر شغل دیگری باشید تا مدیون خودتان نشوید.

 

6- هیچ علاقه‌ای به رفتن سر کار خود ندارید

هر کاری مشکلات خودش را دارد. اما هر کاری باید لحظات لذت‌بخش هم داشته باشد. یا لحظات هیجان‌انگیز یا حتی لحظات چالش‌برانگیز یا جنبه‌هایی که شما را وادار به فکر کردن نماید. زندگی کوتاه‌تر از آن است که فقط به دنبال گذراندن زمان باشیم.

 

7- آینده‌ای برای خود نمی‌بینید

هر شغلی باید شما را به سویی هدایت کند: امیدبخش‌ترین حالت آن ترفیع و ارتقاء شغلی است، اما در غیر این صورت باید فرصتی را برای داشتن مسئولیت‌های بیشتر، یادگرفتن چیزهای جدیدتر و دست و پنجه نرم کردن با چالش‌ها، برایتان فراهم نماید. فردا باید شامل قابلیت‌ها و پتانسیل‌هایی بهتر از امروز برای شما باشد.

یک رئیس معقول در جهت بهبود آینده شرکت کار می‌کند. یک رئیس خوب در جهت آینده کارمندانش کار می‌کند، حتی اگر در نهایت برخی از آن کارمندان به جایگاه‌های بهتر و بزرگتری برسند.