به گزارش پارس به نقل از مجله ی سرنخ:

چند سال است که باشگاه را راه اندازی کرده اید؟

چند روز قبل یازدهمین سالگرد تاسیس باشگاه را به همراه دوستان جشن گرفتیم.

چرا به فکر این افتادید که تیم هنرمندان را به زندان ها ببرید؟

داستان طولانی ای دارد که من جایی تعریفش نکرده ام. قول داده بودم زمانی که موفق شدم برای دیگران بگویم.

خب حالا که شکر خدا موفق شده اید.

فکر کنم. بیشتر از ۸ سال قبل به مادرم قول داده بودم که ایشان را ببرم مشهد، در این مسیر اتفاقاتی برای من رخ داد که تصمیم گرفتم به کمک زندانیان بروم. به سرعت آمدم تهران، رفتم زندان قصر، در آنجا پسر جوانی بود که به خاطر دیه به زندان افتاده بود. از این طرف و آن طرف پول جور کردیم. مثلا یادم است که از آقای فتح الله زاده مدیرعامل استقلال ۱۰ میلیون گرفتیم و از بقیه بچه ها هم پول جمع کردیم و چند تا وام هم گرفتیم و دیه را دادیم تا آن پسر آزاد شود و از همان زمان شروع کردم به کانال زدن برای رفتن به زندان و کمک به زندانیان.

در این مدت با زندانیان گپ و گفت هم داشتید؟

بله چند بار با هم ناهار خوردیم و خیلی صحبت کردیم.

آدم هایی را که دیدید، چطور بودند و چه حال و هوایی داشتند؟ کمی از آنها بگویید؟

برای فیلم تازیانه بر باد به زندان قزلحصار رفته بودیم. کارگردان ما از کانادا آمده بود. او گفت که بیا برویم یک جایی نشانت بدهم، تو قرار است اینجا بازی کنی. ایشان می گفت که ن زندان های کانادا را دیده ام و با محیطش آشنا هستم.

یک نفر آمد از کنار من رد شد و با همان لحن مخصوص به خودش گفت: « سام علیک حسین آقا» به ده دقیقه نرسید که یک نفر دیگر به همین لحن سلام داد. بعد ۵-۴ نفری شدند و دنبال ما راه افتادند. کارگردان مان آمد کنار من و گفت: حسین آقا. خودت قبلا اینجا بودی؟ خندیدم و گفتم به خدا اینها همه بچه محل های ما هستند.

برایشان حرف زدم

رضا رویگری در زندان های قائمشهر، اوین و کرمان حضور پیدا کرده است

رضا رویکری به واسطه کار بازیگری و البته خوانندگی که انجام می دهد و اینکه سال هاست در این عرصه فعالیت دارد، بارها از زندان های تهران و شهرهای اطراف بازدید کرده است. رویگری که در کار اجرا هم تبحر خاصی دارد، برای اجرای چند مراسم به زندان رفت و با زندانیان ملاقات کرد.

شما به تمام زندان هایی که سر زدید به خاطر مسائل کاری بود؟

معمولا برای انجام کار بازیگری به زندان ها نرفته ام. همیشه برای مراسم های مختلف از من دعوت می کردند و من هم برای اینکه بتوانم روحیه آنها را عوض کنم با کمی شوخی و خنده و شعر خواندن به آنجا می رفتم. من از زندان های اوین و زندان قائم شهر بازدید کرده ام.

علاوه بر این وقتی برای انجام کاری به کرمان رفته بودم، دعوتم کردند تا از زندان پسران زیر ۱۸ سال بازدید کنم.

با زندانیان حرف زدید؟

آنها چیزی نمی گفتند، بیشتر من برایشان حرف می زدم. می خواندم و از این طرف و آن طرف خبر می دادم. آنها فقط در حد سلام و علیک و حرف زدن در خصوص سریال هایی ک از من دیده بودند صحبت می کردند.