به گزارش پارس سایت « تابناک» بر این مقدمه افزوده است: همانگونه که پیشینه جشن نوروز را به زمان حکومت جمشید مرتبط می دانند، درباره سیزده به در هم روایت هست که: « … جمشید، شاه پیشدادی، روز سیزدهم نوروز را در صحرای سبز و خرم خیمه و خرگاه بر پا می کند و بار عام می دهد و چندین سال پیاپی این کار را انجام می دهد که در نتیجه این مراسم در ایران زمین به صورت سنت و آیین درمی آید و ایرانیان از آن پس سیزده به در را بیرون از خانه در کنار چشمه سار ها و دامن طبیعت برگزار می کنند» .

البته این روایت چندان از دید کارشناسان مورد پذیرش قرار نمی گیرد؛ چرا که اصولا سخن گفتن از" پیشدادیان" چندان بر مبنای اسناد نبوده و به تبع آن نمی توان شکل گیری آیینی تا این اندازه فراگیر را به اسطوره و یا حتی وهم و خیال مرتبط دانست.

آنچه واضح است، سیزده به در جشنی است که در انتهای نوروز قرار گرفته و از یک سو حسن ختام جشنهای متعددی همچون یلدا، چهارشنبه سوری و حتی خود نوروز بوده و نوید آغاز فصل کار را می دهد و از سوی دیگر، همان گونه که از نام آن پیداست، در دامان طبیعت تدارک دیده شده و از این بابت، بسیاری پیامها در خود نهفته دارد.

جشنی متنوع و گوناگون با ۴۰۰۰ سال قدمت

دکتر رضا مرادی غیاث آبادی، پژوهشگر و نگارنده کتاب « فرهنگ نامه ایران باستان» قدمت سیزده به در را دست کم ۴۰۰۰ سال دانسته و می نویسد: « برای بررسی دیرینگی این جشن، ما با یک خلأ درازمدت در منابع و اسناد مکتوب روبرو هستیم. از همین روی، برخی پژوهشگران بر این گمانند که این جشن دیرینگی ای بیش از یک یا دو سده ندارد. تمامی منابع مکتوبی که به گزارش صریح سیزده بدر (در فروردین یا صفر) پرداخته اند، متعلق به عصر قاجاریه هستند، اما دو شاهد دیگر نشان دهنده دیرینگی بسیار زیاد این جشن است؛

یکی آیین های بسیار گسترش یافته و متنوع و گوناگون سیزده بدر است که بر پایه قواعد مردم شناسانه و فرهنگ عامه، هر چقدر دامنه گسترش باوری فراخ تر و شیوه های برگزاری آن متفاوت تر باشد، نشان دهنده دیرینگی بیشتر آن است.

دیگری، مراسم مشابهی است که به موجب کتیبه های باستانی سومری و بابلی (اکدی) از آن آگاهی داریم؛ به موجب این گزارش های مکتوب، آیین های سال نو در سومر با نام « زَگموگ» و در بابل با نام « اَکیتو» ، دوازده روز به درازا می کشیده و در روز سیزدهم جشنی در آغوش طبیعت می آراسته اند. بدین ترتیب تصور می شود که سیزده بدر دارای سابقه ای دست کم چهارهزار ساله است. »

آیا سیزده به در نشات گرفته از نحسی یک عدد است؟

البته هر یک از این دو گزاره به تنهایی برای رد کردن ادعایی که گاه سیزده به در را ناشی از نحس دانستن عدد سیزده معرفی می کنند، کافی به نظر می رسد؛ اما اگر بدانیم که این عدد از دید نیاکانمان خجسته بوده است، قطعا آمیختگی آن با نحسی در باور برخی برایمان جای سوال خواهد داشت.

غیات آبادی معتقد است: « در باورهای ایرانی هر یک از روزهای ماه خورشیدی از آنِ یکی از ایزدان و مینویان است و تمامی روزهای سال خجسته و فرخنده هستند. نحس بودن عدد سیزده، ارتباطی با فرهنگ ایرانی ندارد و متعلق به جوامع غربی و اروپایی است و پس از آشنایی و گسترش روابط ایرانیان با اروپاییان از عصر صفوی به بعد، به ایران راه یافته است.

از سوی دیگر، عدد سیزده نزد ایرانیان و جوامع کهن، به خاطر خاصیت بخش ناپذیری آن، عددی « بدقلق» دانسته می شده، اما انتخاب سیزده برای این جشن ایرانیان، نه به دلیل نحس بودن آن، بلکه از آن رویست که روز سیزدهم هر ماه خورشیدی در گاه شماری های ایرانی از آن ایزد « تیشتَر» ، ایزد آورنده باران و سال خوب، است. ایرانیان این روز را برای خجستگی بسیار آن انتخاب کرده اند و اینکه در برخی نواحی نیز که سیزده بدر را در روز چهارشنبه برگزار می کنند هم به همین سبب بوده است؛ چرا که روز چهارشنبه در ایران باستان با نام « تیشتَر شید» شناخته می شده و در نتیجه پیوندی میان چهارشنبه و روز سیزدهم وجود دارد. »

« سیزده به در» امروزی چه شباهتی با آیین باستانی این جشن دارد؟

اکنون که کوتاه پیشینه جشنی که پیش رو داریم را مرور کرده و خرافه هایی که گاه آن را در بر می گیرد، شناخته ایم، بد نیست کمی به این نکته بیندیشیم که سیزده به در امروزی ما چه شباهتی با جشن باستانی توصیف شده دارد؟ طبیعت نشینی (بخوانید پیک نیک! ) امروز کجا و بازی های گروهی، ترانه ها و رقص های دسته جمعی، گردآوری گیاهان صحرایی، خوراک پزی های عمومی، سوارکاری، نمایش های شاد، هماوردجویی های جوانان و آب پاشی و آب بازی (که این آخری در میان « پارسیوان» های پاکستان سخت رایج است) و غیره کجا؟ !

اما فارغ از این قیاس ها، بد نیست لختی به این نکته بیندیشیم که سیزده به درِ پیشینیان ما، روزی برای ستایش تیشتر، برای طلب باران فراوان در سال پیش رو، برای گرامیداشت و پاکیزگی طبیعت و زیست بوم مقدس آنان بوده است؛ در حالی که امروزه بیشتر به روز ویرانی و تباهی طبیعت شباهت یافته است؛ روزی که نه تنها آیین و رسوم همراه آن به مروز زمان – و لابد به سبب کوتاهی پدران و مادرانمان- رنگ باخته و به فراموشی گراییده اند، بلکه اینقدر از فلسفه وجودی اش دور مانده که برخی مان ترجیح می دهیم به جای سیزده به در، آن را « روز طبیعت» بنامیم؛ انگار نه انگار که می شود هر روز را روز طبیعت نامید اما قطعا یلدا، نوروز، سیزده به در و… تنها یکبار در سال تکرار می شوند.

اینجاست که جای خالی حکایتِ پشت این جشن باستانی به شدت احساس شده و البته راه خلاصی از آن هم چیزی نیست جز بازگشت به اصل سیزده به در؛ به عبارتی بهتر، نه انبوه فیلمهای سینمایی که در این روز از رسانه ملی پخش می شوند و نه توصیه های موکد و البته کلیشه ای درباره پاسداشت طبیعت، هیچ کدام به آن اندازه که سخن گفتن از یک جشن نیک باستانی موثر است، اثرگذار نخواهد بود که اگر غیر از این باشد، نیازی به نامگذاری نخستین تیشتر روز سال به نام طبیعت نخواهد بود.