به گزارش پارس به نقل از شرق متهمی که از زنان تهرانی زورگیری می‌کرد، در بازداشت به‌سر می‌برد و تحقیقات پلیسی از او برای افشای جرائمش ادامه دارد. این جوان ٣٣ ساله که سعید نام دارد به بهانه پرسیدن آدرس، برگه کاغذی را که روی آن جملاتی تهدیدآمیز نوشته شده بود به زنان عابر می‌داد و آنان را وادار به سکوت می‌کرد؛ سپس اموال‌ طعمه‌هایش را از آنان می‌گرفت. سعید در گفت‌وگو با خبرنگار ما درباره جرم‌هایی که انجام داده توضیح داده است:

‌ آیا سابقه کیفری داری؟
الان به‌خاطر زورگیری از زنان دستگیر شده‌ام و فقط یک سابقه درگیری در سال ٨٢ دارم.
‌چقدر درس خوانده‌ای؟
دیپلم مکانیک و برق دارم.
‌ شغلت چه بود؟
شش ماه بود که در یک شرکت بستنی‌سازی کار می‌کردم اما به‌خاطر تعدیل نیروی زمستانی من را بیرون کردند و بعد از آن پیک موتوری بودم و با موتور مسافرکشی هم می‌کردم. قبل از آن هم در شرکت‌های خصوصی تعمیر لوازم خانگی کار می‌کردم.
‌ متأهل هستی و بچه داری؟
بله، دو بچه دارم؛ یک دختر سه ساله و یک پسر شش ماهه.
‌ تو که شغل مشخصی نداشتی، چطور مخارج زندگی را تأمین می‌کردی؟
بالاخره بیکار نمی‌ماندم. با موتور مسافرکشی می‌کردم.
‌ چرا شروع به زورگیری کردی؟
خیلی بدهکار بودم. به‌خاطر درگیری به پرداخت دیه محکوم شده بودم و باید پول شاکی را می‌دادم.
‌این شیوه زورگیری را از کجا یاد گرفتی؟
شیوه‌ها را در روزنامه‌ها خوانده بودم. من زیاد صفحه حوادث روزنامه‌ها را می‌خواندم؛ وسوسه شدم این کار را بکنم.
‌ اما مأموران می‌گویند تو اولین نفری هستی که به این شیوه زورگیری می‌کردی.
شیوه پرسیدن آدرس را در روزنامه‌ها زیاد خوانده بودم. به‌غیر از من ممکن است همین الان افراد زیادی باشند که با این شیوه زورگیری کنند. حتی ممکن است کسی بعد از خواندن مصاحبه من زورگیری با این شیوه را آغاز کند.
‌ اولین‌باری که زورگیری کردی چطور بود؟
خیلی ترسیده بودم و موفق نشدم. جو طوری شده بود که با ترس و لرز جلو رفتم. وقتی آن زن جیغ و داد کرد، فرار کردم. یک هفته بعد کیف یک خانم را بدون تهدید از ماشینش برداشتم و فرار کردم اما دفعه سوم تصمیم گرفتم طعمه‌ام را با چاقو تهدید کنم و از او طلا بگیرم که ارزش داشته باشد و به دردم بخورد. چون دفعه قبلی که کیف را برداشتم و فرار کردم فقط لوازم آرایش در آن بود که به‌کارم نمی‌آمد. دفعه سوم یک حلقه گرفتم اما گردنبند را نتوانستم بگیرم و فرار کردم.
‌ آیا دفعات بعد هم هنوز می‌ترسیدی؟
دفعه چهارم ترسم ریخته بود و در مجموع در یک ‌سال ٣٠ تا٤٠ بار این کار را انجام دادم.
‌هرچند وقت یک‌بار زورگیری می‌کردی و بیشتر در کدام مناطق مرتکب جرم می‌شدی؟
هفته یا ماهی دو یا سه بار و بیشتر در شمال، شمال غرب و مرکز تهران زورگیری می‌کردم.
‌با‌ارزش‌ترین چیزی که زورگیری کردی چه بود؟
یک زنجیر و گردنبند بود که صاحبش می‌گوید سه، چهار میلیون ارزش دارد اما من فکر نمی‌کنم ارزش آن بیش از یک‌ونیم میلیون باشد. من آن را به مال‌خر داده‌ام و هنوز پولش را نداده است.
‌ مال‌خر را از کجا پیدا کردی؟
سه مال‌خر بودند. گوشی‌های موبایل مدل‌بالا و اپل را به صاحب یک قهوه‌خانه می‌دادم. طلاها را به یک کلاهبردار می‌دادم که وزن هم برایش مهم نبود همین‌جوری یک پولی برای هر تکه طلا به من می‌داد. گوشی‌های معمولی را هم به یکی از بچه‌محل‌ها می‌دادم او هم پول کمی به من می‌داد.
‌ از زورگیری‌ها چقدر گیرت آمد؟
زیر شش میلیون. ارزش اصلی جنس ‌گیر مال‌خر می‌آمد.
‌هر زورگیری چقدر طول می‌کشید؟
زیر ١٠ ثانیه. وقتی کسی جیغ و داد می‌کرد فرار می‌کردم اما بعضی‌ها آرام بودند، من هم کاری به آنها نداشتم، فقط چاقو را از توی کیفم به آنها نشان می‌دادم و درخواستم را مطرح می‌کردم.
‌ آیا نمی‌ترسیدی دستگیر شوی؟
بارها خواب دستگیری می‌دیدم اما چاره‌ای نداشتم الان هم امیدوارم همه این اتفاقات خواب باشد.
‌ معمولا چه وقت‌هایی برای زورگیری می‌رفتی؟
هر وقت پول کم‌ می‌آوردم.
‌ الان چه حسی داری؟
حس می‌کنم همه‌چیزم را از دست داده‌ام. دلم برای زن و بچه‌ام تنگ شده است. اشتباه کردم.
‌ الان چقدر باید به شکات بدهی؟
نمی‌دانم؛ هنوز معادل ریالی اجناس را تخمین نزده‌اند و هنوز هم برایم شاکی می‌آید. خیلی پشیمان هستم. قبلا این کار را نکرده بودم. در محل و آشنایان به هر کسی بگویید من این کار را کرده‌ام، باور نمی‌کند. فشار مالی و بدهکاری باعث این کار شد.
‌ آیا اعتیاد داری؟
نه فقط گاهی قلیان می‌کشیدم.
‌چرا برای پرداخت بدهی‌هایت با موتور به مسافرکشی ادامه ندادی؟
زمستان با موتور تصادف کردم. الان هم به همه می‌خواهم بگویم خلاف بدترین و آخرین راه است.
‌ آیا همسرت می‌دانست زورگیری می‌کنی؟
نه زنم نمی‌دانست. اگر می‌فهمید طلاق می‌گرفت. برایش فیلم بازی می‌کردم و می‌گفتم پول خودم است. الان هم اگر زود آزاد شوم، ممکن است بتوانم موضوع را حل کنم اما اگر طول بکشد زندگی‌ام به خطر می‌افتد.
‌ چطور دستگیر شدی؟
در تعقیب و گریز مأمور کلانتری. مأمور گشت کلانتری به من شک کرد و دستور ایست داد و من فرار کردم و دست آخر من را گرفتند.
‌ چطور می‌خواهی رضایت شکات را جلب کنی؟
نمی‌دانم. می‌روم بیرون کار می‌کنم و پولشان را می‌دهم. فقط تقاضا دارم به من رضایت بدهند؛ همه خسارتشان را برمی‌گردانم.
‌ می‌خواهی بعد از آزادی چه کار کنی؟
بستگی دارد کی بیرون بروم. اگر بیشتر از یک‌ماه طول بکشد خودم را می‌کشم. الان فقط می‌خواهم زن و فرزندانم را ١٠ دقیقه ببینم. بعد از آزادی حاضرم بروم گدایی کنم.
------------------------------------------------------------------------------------------
گفت‌وگوی متهم و مالباخته
بعد از گفت‌وگوی سعید با خبرنگار ما زنی برای شناسایی این متهم به پایگاه دوم آگاهی تهران مراجعه کرد. او ماجرای سرقت را این‌گونه شرح داد: «ماجرا روبه‌روی سازمان آب در خیابان حجاب اتفاق افتاد؛ شیشه ماشین من بالا بود و پسر هشت‌ساله‌ام هم روی صندلی عقب نشسته بود. دفعه اول این آقا به شیشه ماشین زد و یک کاغذ را که در آن آدرس نوشته شده بود به من نشان داد. نتوانستم راهنمایی‌اش کنم. چند بار عقب و جلوی ماشین من رفت ‌و آمد و آخر سر کاغذی به من داد و گفت این را بخوان، همین که داشتم کاغذ را می‌گرفتم، دستبندم را از مچم کشید، کند و برد. حتی دستم هم زخمی شد. شاکی سپس با دیدن متهم تأیید کرد همین مرد از او سرقت کرده است. در ادامه آن دو با هم مشغول صحبت شدند».
متهم: مرا ببخشید. اشتباه کردم.
شاکی: برو گوشه زندان آب خنک بخور.
متهم: پس خرج زن و بچه من را چه کسی می‌دهد؟
شاکی: می‌خواهی خرج زن و بچه‌ات را من بدهم؟ من ١٦ سال است از صبح تا شب زحمت می‌کشم.
متهم: خودم پشیمانم. بچه‌ام آسم دارد. به‌خاطر من نه اما به‌خاطر بچه‌هایم رضایت بدهید.
شاکی: رضایت بدهم که بروی در خیابان دوباره دنبال مردم بیفتی؟ من هم رضایت بدهم فایده‌ای ندارد، مگر من تنها شاکی هستم؛ ٤٠ شاکی داری.
متهم: شما سهم خودتان را ببخشید قول می‌دهم خسارتتان را جبران کنم. می‌دانم من ارزشش را ندارم اما به‌خاطر خدا و بچه‌هایم گذشت کنید.