به گزارش پارس به نقل از فارس شهید حسن (محمد) معتمدی اول خرداد 1338 در روستای محمدآباد از توابع منطقه جرقویه سفلی در یک خانواده مذهبی متولد شد.

وی تحصیلات خود را ادامه داد و توانست فارغ‌التحصیل از مرکز تربیت معلم اردستان شود؛ پس از فراغت از تحصیل در یکی از روستاهای منطقه براآن مشغول تدریس شد.

در جریان غائله تجزیه طلبی گروهک‌ها به مدت چهار ماه به منطقه کردستان اعزام شد و پس از آن به وطن خود محمدآباد جرقویه برگشت و ازدواج کرد که ثمره این ازدواج نیز یک فرزند دختر به نام مرضیه است.

او با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به جبهه اعزام شد و در چندین عملیات شرکت که در عملیات بیت المقدس در منطقه شلمچه به دیدار معبود شتافت.

* وصیت‌نامه شهید

پروردگارا! تو را سپاس می‌گویم که در عصری واقع شدم که سایه رهبری ولایت فقیه،‌ امام خمینی کبیر بر سرم بود و مرا از انحراف و کژی‌ها حفظ کرد.

تو را سپاس می‌گویم که این بنده عاصی و رو سیاه درگاهت را مورد لطف و عنایت بی‌پایان خود قرار دادی و شهادت را نصیب عابدان درگاهت و دلسوختگان راهت و مجاهدین بی چشمداشت صراطت و پیروان واقعی ولی امرت امام خمینی کبیر می‌باشد؛، نصیب این عاصی نمودی.

پدر مهربان و مادر فداکارم! به شما تبریک می‌گویم که توانستید فرزندتان را در راه دین رسول‌الله فدا کنید و به شما تبریک می‌گویم که حاصل عمرتان را در راه خدا فدا کردید. آفرین بر بازوان توانای تو ای پدر مهربان که مرا با چنان غذا و روزی بزرگ کردی که لیاقت شهادت را پیدا کردم.

مادر فداکارم رحمت به شیر پاکت که رگ و پوست مرا و بدن مرا چنان رشد دادی که بتواند در راه خدا فدا شود. آری شما زندگی‌تان و هستی تان را و دار و ندارتان را در راه پرورش من خرج کردید و با چه زحماتی که من مقداری از آنها را می‌دانم مرا بزرگ کردید اما من نتوانستم برای شما فرزند خوبی باشم.

نتوانستم به شما عزیزان خدمت کنم. من از این گناه بزرگی که انجام داده‌ام از درگاه خداوند پاک و شما عزیزان معذرت می‌خواهم و امیدوارم که گناه مرا ببخشید.

پدرم افتخار کن که توانستی مانند امام حسین(ع) فرزندت را در راه قرآن فدا کنی.

مادرم افتخار کن که توانستی مانند حضرت لیلا، جوانت را تقدیم اسلام کنی، امیدوارم در روز قیامت مرا از عذاب الهی نجات دهد.

حسین جان، محسن جان و مجید جان، شما سعی کنید همیشه در هر کار، خدا را در نظر داشته باشید.

دلهای خودتان را با دعا و راز و نیاز و نماز شب به خدا نزدیک کنید. سعی کنید سربازان خوبی برای امام زمان(عج) و نائبش امام خمینی باشید. سعی کنید که فرزندان خوبی برای پدر و مادر باشید و آنها را از خود نرنجانید.

و شما ای خواهران خوبم شما هم همیشه خدا را در نظر داشته باشید و هر حرفی که می‌زنید و هر کاری که می‌کنید سعی کنید برای خدا باشد. و شما ای اقوام و آشنایانم بدانید که آنچه موجب نجات انسان از عذاب است، یاد خداست پس همیشه در هر کار، خدا را در نظر داشته باشید.

در پایان پدر و مادر و برادر و خواهرم و شما ای دوستان و اقوامم، خواهشی که از شما دارم، برای من ناراحت نباشید و گریه نکنید تا من راحت باشم. من راضی نیستم که کسی کوچکترین ناراحتی داشته باشد. شما افتخار کنید که توانستید فرزندی را فدا کنید.