۱. حتماً برای شما هم پیش آمده است که گاهی در تاکسی یا در مهمانی یا در جمعی که نشسته‌اید، وقتی طبق معمول بحث به مسائل اجتماعی و طبعاً‌ سیاسی کشیده شده، کسی از جمع مثلاً گفته باشد: همه این پلیسهای راهنمایی و رانندگی رشوه بگیرند! بعد شما با تعجب برمی‌گردید به این شخص می‌گویید: همه پلیسها؟ می‌گوید: همه‌شون که نه! ولی خیلیهاشون. اگر باز هم ادامه دهید و بپرسید: خیلیهاشون یعنی چند نفر؟ حتماً طرف میگه: والا من تا حالا گیر سه چهارتاییشون افتادم که برای جریمه نکردن، تقاضای پول ناهار و این جور چیزها کرده‌اند.

بله، ماجرا به همین سادگی است. کسی در کل زندگی مثلاً سی چهل ساله‌اش شاید با سه تا پلیسی برخورد داشته باشد که از او تقاضای رشوه کرده‌اند،‌ اما او تمام پلیسها را متهم می‌کند و اگر کمی با او صحبت کنید،‌ جمله‌اش را با دقت بیشتری ادا می‌کند.

به همین ترتیب،‌ اگر کسی یا کسانی همه پزشکان، همه قضات، همه مدیران، همه وزیران، همه نمایندگان مجلس و ... را متهم کند اما واقعاً منظورش همه نباشد و خودش قطعاً می‌داند که منظورش بخشی از آنهاست نه همه‌شان!

۲. «احمد توکلی» نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی و مدیر مسئول سایت الف، این روزها به اتهام جرایمی از جمله نظرات و کامنتهای مردم در ذیل برخی خبرهای این سایت، در دادگاه مطبوعات حاضر شده است. برخی از این اتهامات، جرایمی است که جای دفاع ندارد و ما از آنها به «گاف رسانه‌ای» یاد می‌کنیم. با اینکه دادگاه وی ظاهراً «علنی» بوده است اما چون هیچ خبرنگار و عکاسی حق بردن دوربین فیلمبرداری یا عکاسی یا تبلت یا ریکوردر و ضبط و حتی کاغذ و قلم در حد نوشتن یک جمله از دادگاه را نداشته است، بر اساس شنیده‌ها،‌ وی‌ از این گافهای بد و غیر قابل دفاع، ابراز برائت کرده است اما در مقابل، از کامنتها و نظرات مردم در ذیل خبرها و مقالات سایت تحت مدیریت خودش قاطعانه دفاع کرده است که این کار، برای منِ خبرنگار، کاری تحسین برانگیز است. فکر می‌کنم اگر من عضوی از اردوگاه رسانه‌ای اصولگرایی نبودم و مثلاً خبرنگار یک سایت اصلاح طلب هم بودم باید از این دفاع شجاعانه دکتر توکلی از نظرات و کامنتهای مردم،‌ خوشحال می‌شدم و از آن دفاع می‌کردم. چون دفاع از ساحت رسانه و فضای آزاد برای اظهار نظر عموم (البته تا آنجا که کار به توهین و فحاشی کشیده نشود)، کاری است که چپ و راست و اصولگرا واصلاح طلب و غیره نمی‌شناسد و همه اهالی رسانه و فعالان مطبوعاتی را خوشحال می‌کند.

مولا امیرالمؤمنین «ع» در بخشی از منشور زمامداری خود خطاب به مالک اشتر تأکید می‌کند: «مجلس عمومى و همگانى براى آنها [توده مردم] تشکیل ده و درهاى آن را به روى هیچ‌کس نبند و به خاطر خداوندى که تو را آفریده تواضع کن و لشکریان و محافظان و پاسبانان ‏را از این مجلس دور ساز! تا هر کس با صراحت و بدون ترس و لکنت،  ‏سخنان‏ خود را با تو بگوید، زیرا من بارها از رسول خدا «ص» این سخن را شنیدم که: ‏«ملتى که حق ضعیفان را از زورمندان با صراحت نگیرد، هرگز پاک ‏و پاکیزه نمى‌‏شود و روى سعادت نمى‏‌بیند».سپس خشونت و کندى آنها را در سخن تحمل کن، در مورد آنها هیچ‌گونه محدودیت و استکبار روا مدار که خداوند به واسطه این کار، رحمت واسعه‌اش را بر تو گسترش خواهد داد و موجب ثواب اطاعت او براى تو خواهد شد.»

آیا کسی که دو سه بار کارش به دادگاه کشیده شده و نظر گذاشته که مثلاً همه قضات چنین و چنانند، انصافاً منظورش این بوده که تک تک قاضیان کشورمان چنانند؟ و اگر به شیوه ابتدای همین مطلب با او صحبت کنیم، متوجه منظور اصلی او نمی‌شویم؟

به بیان دیگر، از لحاظ حقوقی این کامنت فرق دارد با اینکه طرف بنویسد: «آقای [مثلاً] سعید سعیدی قاضی دادگاه [مثلاً] شماره ۱۳۹۰ از من درخواست سوییچ یک ماکسیما برای صدور رأی به نفع کرده است. مسئولان رسیدگی کنند.»!

یا نوشته باشد: «آقای سرهنگ [مثلاً] محمود محمودی از کلانتری [مثلاً] شماره ۱۳۹۱ تهران برای جریمه نکردن من تقاضای ۵۰ تومن رشوه کرد. مسئولان رسیدگی کنند.»!

مسلماً چنین کامنتهایی، انتساب جرم به کسی است که هیچ حکمی علیه او صادر نشده و قوه قضاییه حق دارد که در صورت انتشار چنین اتهام پراکنیهای اثبات نشده‌ای برخورد کند. یادمان نرفته است انتقاد رهبر عزیز انقلاب را در نماز جمعه تاریخی ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ از طرح اتهاماتی که آقای احمدی نژاد علیه فرزندان برخی از مسئولان بلندپایه قبلی مطرح و تصریح کرد که نبايد چنین چیزهایی قبل از اثبات در مراجع و مجاري قانوني، در رسانه ها بيان شود. مسلماً این به معنی آن نیست که آن کامنت گذار دروغ می‌گوید یا آنچه احمدی نژاد مطرح کرده نادرست بوده است، بلکه منظور این است که اتهامات باید ابتدا در قوه قضاییه مطرح شود و قاضی حکم قطعی بدهد تا بتوان آن را در جامعه مطرح کرد. یعنی کاری که الان قوه قضاییه در رابطه با پرونده «مهدی هاشمی رفسنجانی» انجام داده است و فعلاً در مرحله تجدید نظرخواهی قرار دارد.

توکلی از این دست کامنتها که مشخصاً شخص خاصی به جرم خاصی متهم نشده و گلایه‌های کلی مخاطبان بوده است دفاع کرده و ظاهراً گفته است: من نامرد نیستم! این مردانگی برای حوزه آزادی اندیشه در رسانه، عنصری قابل تقدیر است و امیدواریم که هیئت محترم منصفه مطبوعات که اکثراً از همین مطبوعات و رسانه‌ها برخاسته‌اند و طبعاً خود باید پاسدار این حریت و آزادگی اندیشه باشند، توجه شایسته‌ای به این موضوع داشته باشند.

جالب است که در این ماجرا، نشریات و سایتهای اصلاح طلب که معمولاً در شعارِ‌ «آزادی بیان»‌ و تساهل و تسامح ید طولایی دارند و معمولاً‌ خود را قربانی این ماجرا قلمداد می‌کنند،‌ کمترین همراهیی با این دادگاه نداشتند که البته جای تعجب ندارد. چرا؟ توضیح این موضوع خود مقاله‌ای مستقل می‌طلبد. اما کافی است که به نمونه دیگری اشاره شود که همین نشریات و سایتها آن را به سکوت برگزار کردند: دادگاه آقای محمد رضا رحیمی به جرم سنگین مالی. کسی که تصادفاً در این دادگاه هم یکی از شکات است! یا دادگاه مهدی هاشمی رفسنجانی به اتهامات متعددی که سالهاست قوه قضاییه درگیر آن است.

معنی و مفهوم این رفتار این است که: ما فقط برای خودمان داد می‌زنیم و کاری به آزادی رسانه، کاری به آزادی بیان، کاری به محاکمه متهمان سوء استفاده‌های مالی و کاری به خیلی چیزهای دیگری که شعارش را می‌دهیم نداریم، تا جایی که منافع ما و حزب ما و آینده سیاسی ما و حامیان مالی ما اقتضا کند! اینجاست که جای مرد و نامرد معلوم می‌شود.

مرد کسی است که اولین فریادها را برای ماجرای ستار بهشتی می‌کشد، مرد کسی است که برای دادگاه بسیاری از کسانی که بارها علیهش مطلب نوشتند و متهمش کردند، مشاوره حقوقی می‌دهد و برایشان هر کاری از دستش بر می‌آید انجام می‌دهد و برای آنکه مخالفش – هر که هست – حرفش را بزند، هر کاری می‌کند.

۳. معنی این حرفها این نیست که احمد توکلی انسان بی اشکال و یا حتی کم اشکالی است و در کارهای متعدد سیاسی و اجرایی و رسانه‌ای خود مرتکب هیچ خطایی نشده است. توکلی برخلاف آنچه برخی تلاش می‌کنند نشان دهند، اسطوره عدالتخواهی نیست و اشتباهات زیادی در کارنامه سیاسی و رسانه‌ای او ثبت شده است اما این اشتباهات کسی است که کاری کرده است و به قول معروف «دیکته ننوشته، هیچ گاه خطا ندارد». توکلی به دلیل همین پرکاری، خطاهای زیادی هم دارد، اما این ربطی به ماجرای ما نحن فیه ندارد و اگر دارد، تا همان حدی است که او – ظاهراً – با پذیرش اشتباهات پیش آمده، از آنها عذرخواهی کرده است.

اما موضوع مهمتری که در این میان وجود دارد، هجوم تشکیلاتی وابستگان به جریان انحرافی لانه کرده در دولت سابق به توکلی است. جالب است که این جریان که تمام همت خود را بر ایجاد یا تشدید دوگانه هاشمی – احمدی نژاد  گذاشته است و به نیروهای عملیاتی و رسانه‌ای خود دستور جدی داده است تا در بوق این دوگانه بدمند،‌ در مورد توکلی از متشبث شدن به این حربه درمانده‌اند. چرا؟ چون توکلی نخستین کسی است که در مقابل اشرافیگری و قدرتمداری ایستاد و مشخصاً در انتخابات دوره دوم هاشمی رفسنجانی(۲۱ خرداد ۱۳۷۲)، نامزد شد و فریاد کشید و افشاگریها کرد و به همین دلیل در آن سال بیش از چهار میلیون رأی کسب کرد در حالی که رأی هاشمی رفسنجانی ده و نیم میلیون بود و این در آنزمان رأی بسیار بسیار بامعنایی تلقی می‌شد و ارزش کار و مقاومت جانانه احمد توکلی جوان را نشان می‌داد. بخصوص اگر بدانیم هاشمی در دوره اول ریاست جمهوری خود پانزده و نیم میلیون رأی جمع کرده بود و در این انتخابات و در این رقابت (که به معنی واقعی، جدی بود) پنج میلیون از آرای سابق خود را از دست داده بود اگر افزایش زیاد جمعیت و واجدان شرایط رأی دادن را در نظر نگیریم!

آری، جریان انحرافی در مورد دکتر توکلی نمی‌توانند به این دوگانه بپردازند زیرا  قبل از آنکه دکتر احمدی نژاد با کشاندن بحث به اتهامات مطرح نشده فرزندان هاشمی در دادگاه، آرای توده خاکستری را در سبد خود بریزد، دوازده سال قبلش در شرایطی که آزادی عمل و سخن به مانند آن روز نبود، یکتنه و بدون هیچ همراه و پشتیبانی و بدون آنکه چنین بحثهایی را در رادیوها و تلویزیونها و سایتهایی که نبودند مطرح کند، در مقابل هاشمی رفسنجانی ایستاد و بیش از چهار میلیون رأی در آن سال کسب کرد.

اینها همه به معنی بی نقص و اشکال بودن توکلی نیست، بلکه به معنی این است که کسانی نیایند و سند مبارزه با فساد سیاسی و اقتصادی برخی از بلندپایگان نظام را به نام خود بزنند و پرچم عدالتخواهی را مونوپل خود کنند و هر کس که با آنها مخالف بود را «آدم هاشمی»  قلمداد کنند! بیچاره کسانی که تاریخ نخوانده باشند...

۴. احمد توکلی در دادگاهی در جمهوری اسلامی محاکمه می‌شود. و باید بشود، چون از او شکایت شده است. بلا تشبیه در صدر اسلام هم مولای عدالت پیشگان در پی شکایت یک یهودی در دادگاه حاضر شد و مانند دیگر آحاد جامعه پای میز محاکمه رفت و حتی به اینکه قاضی او را با لقب و شاکی را با اسم صدا کرد، اعتراض هم کرد. به همین دلیل، امروز و این سالها می‌توان از قوه قضاییه برای آنکه کسانی را محاکمه می‌کند که مثل توکلی سابقه درخشانی از وزارت تا نمایندگی مجلس و ... را در کارنامه خود دارد و یا کسانی که معاونت اول رئیس جمهور را در دست داشته‌اند و یا فرزند رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام است به طور جد تشکر کرد و این رویه را به فال نیک گرفت و از این بابت از آنها تشکر کرد که بجز متهمان کوچک کوچه و بازار، به سراغ بزرگان و معروفان هم رفته‌اند. اما جای یک گلایه هست و آن اینکه می‌توان توکلی را برای شکایت کسانی چون سعید مرتضوی و رحیم مشایی و حمید بقایی و محمد رضا رحیمی که تا حدود زیادی برای مردم شناخته شده هستند، محاکمه کرد، اما آیا انتساب اتهام عجیبی چون «تبلیغ علیه نظام» به این نماینده شاخص مردم، با هیچ متر و سنجه دیگری قابل اندازه گیری است؟!

آیا بین کسانی که سر این نظام و مردم و آزادی و اموال بیت المال کلاه گذاشتند با کسانی که کلاهی بر نداشتند بلکه در تمام عرصه‌ها فریاد عدالت خواهی و مطالبه‌گری شان شهره خاص و عام است، نباید تفاوتی باشد؟

۵. دوستی در صفحه گوگل پلاس خود چیزی نوشته بود که دو سه روز است مرا به فکر فرو برده است. این دوست کسانی چون من و دوستان منتقد اما خودی دکتر توکلی را خطاب قرار داده و نوشته است: «فرض کنید بجای رهبر انقلاب، یک عدد احمد توکلی در موقع رفتن به نمایشگاه کتاب از غرفه های نشر نی، چشمه، ثالث، ققنوس و امثالهم بازدید کرده بود. واکنش امثال رجانیوز را با رسم شکل توضیح دهید.».

من اینجا یک اعتراف می‌کنم: بچه‌های رجانیوز نه، خودِ من اگر احمد آقا فقط به غرفه نشر چشمه رفته بود و مدتی را آنجا گذرانده بود، حتماً‌ مطلب تندی علیه او می‌نوشتم..

آهای قوه قضاییه، آهای شاکیان احمد توکلی، آهای منتقدان الف، آهای روشنفکران، آهای اصولگرایان، آهای خودم! سعه صدرمان را بالا ببریم وگرنه کلاهمان پس معرکه است...