پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- باور اين واقعيت که از شهادت مسعود فقط 5 سال و 3 ماه گذشته برايش دشوار است. چرا که عقيده دارد زمان و عقربه هاي ساعت طي 27 سال و 4 ماه زندگي مشترک با همسر و همراه سرعت زيادي داشته و اکنون که او رفته حرکت عقربه ها کند شده و با هر جنبش آرام شان عقرب گونه نيش فقدان مرد آرزوهايش را بر تنش مي زنند. منصوره کرمي همسر دکتر مسعود علي محمدي نخستين دانشمند برجسته هسته اي کشور که به دست عامل تروريستي صهيونيسم در زمستان سال 88 به شهادت رسيد در روزهاي پاياني سال 93 مشغول اقدامات نهايي خود براي اخذ مدرک کارشناسي ارشد در رشته مطالعات زنان و تدارک سفر به اجلاس بين المللي ژنو به عنوان «نماينده صلح و مقابله با پديده شوم تروريسم» از سوي جمهوري اسلامي ايران بود، او عقيده دارد دليلي که باعث شد تا درصحنه هاي بين المللي براي دفاع از حقوق هسته اي کشور ظاهر شود ارزش هدفي است که مسعود داشته و قداست آن را طي سال هاي زندگي مشترک کشف کرده است. گرچه با بيان برخي ناگفته ها بغض هجوم آورده و زواياي ناپيدايي از شخصيت شهيد پس از شسته شدن با آب ديده تشريح مي شود اما حاصل اين گفت وگو پديدآورنده حسي تازه نسبت به پيوند عشق، علم و شهادت براي نگارنده بود. اين گفت وگو گرچه به دليل بزرگي شخصيت دانشمند شهيد مسعود علي محمدي و محدوديت زمان مصاحبه تنها کم گفتن از برخي ناگفته ها و ابعاد شخصيتي و سلوک وي در محيط خانه و خانواده است اما اميد است قدمي هرچند کوچک درجهت تنوير اقدام بزرگ جهادگران عرصه فناوري هسته اي کشور و تبيين شخصيت آن ها باشد. گفت و گوي 2 ساعته خراسان با همسر دانشمند شهيد مسعود علي محمدي را در ادامه مي خوانيد :

* اگر اجازه بدهيد ابتدا از آشنايي اوليه تان با شهيد علي محمدي سوال کنم؟

ازدواج من با مسعود طبق تعريف امروز آن به نوعي سنتي بود من و مسعود هيچ پيوند فاميلي و آشنايي خانوادگي با يکديگر نداشتيم آن‌ها اصالتا کَني و اصالت خانوادگي ما تويسرکاني بود و تنها عامل براي ارتباط يافتن دوخانواده و سرگرفتن اين ازدواج دوستي و همکاري وي با برادرم که اوهم نامش مسعود است بود، آن زمان ظاهرا طي اين دوستي و برخي آمدو رفت ها بود که مسعود موضوع خواستگاري از من را با برادرم مطرح مي کند، به ياد دارم زماني که موضوع خواستگاري مسعود در خانه ما مطرح شد من تازه ديپلم گرفته بودم. هم زمان موضوع دو خواستگاري ديگر هم مطرح شده بود به همين خاطر خانواده اين اختيار را به من داد تا از ميان سه گزينه ، انتخاب خودم را داشته باشم.

* موقعيت دو خواستگار ديگر نسبت به شهيد علي محمدي چگونه بود؟

يکي از خواستگاران که به واسطه خاله ام معرفي شده بود مهندس بود و ديگري که ازطريق يکي از آشنايان به خانه ما معرفي شده بود کارخانه دار بود و ظاهرا وضعيت اقتصادي مناسبي داشت. برادرم از من پرسيد منصوره انتخاب تو کدام است، من که مردد بودم به او گفتم تو چه نظري نسبت به اين سه نفرداري، او در جواب به من گفت بايد ببيني چه تيپ و شخصيتي را بيشتر مي پسندي . من که در آن زمان شور انقلابي زيادي داشتم و به فراخور روحيات آن زمان و تيپ هايي که در نظرم مطلوب بود گفتم از نظر من جواني مي تواند براي ازدواج خوب باشد که هم تيپ و رفتار آقاي آهنگران باشد. برادرم در واکنش به اين اظهار نظر ساده و صادقانه من گفت پس اگر اينطور است به نظر من مسعود در ميان اين سه نفر بهترين گزينه است چرا که هم خود مومن و متشرع است و هم خانواده اي مذهبي و انقلابي دارد و اينگونه بود که من از ترديد بيرون آمدم و با مسعود که در آن زمان دانشجو بود و همراه با برادرم در ستاد انقلاب فرهنگي مشغول به کار بود زندگي مشترکمان را آغاز کرديم.

* توقعات وشروطي که دو خانواده براي ازدواج از يکديگر داشتند در چه سطحي بود؟

هردو خانواده انتظارات خاصي را از هم مطالبه نمي کردند به جز اينکه علي رغم آنکه مسعود و من علاقه زيادي براي برگزاري مراسم عروسي با تشريفات سنگين و پرهزينه نداشتيم اما اصرار پدر شوهر بنده که در آن زمان از لحاظ مالي مستغني بودند اين بود که مراسم يگانه پسرش بسيار مفصل باشد زيرا مسعود برادري نداشت و تنها دو خواهر داشت وهمين امر باعث شد تا مراسم شب عروسي ما در يکي از هتل هاي مجلل تهران برگزار شود، از نظر مسکن هم بايد بگويم ما زندگي خود را در همين خانه ( منزل پدر مسعود) آغاز کرديم و درکنار خانواده پدر شوهرم شروع کرديم و همانطور که شاهد هستيد کماکان در اين منزل و همجوار با مادرشوهر هستم.

* ارزيابي شما از شخصيت شهيد علي محمدي در نخستين سال از زندگي مشترک چگونه بود؟

مسعود مومن ، با اعتماد به نفس و منطقي بود و در زندگي مشترک داراي روحيه گذشت بود و اما آن چيزي که باعث شد من به سرعت دلبسته او بشوم جميع اين ويژگي ها در کنار مهرباني خاصي که نسبت به من و متعاقبا خانواده داشت، بود. همواره از من حمايت مي کرد اما در برخي بزنگاه هاي زندگي مشترک وزماني که برخي چالش هاي طبيعي ميان من و خانواده همسرم به وجود مي آمد ضمن ارزيابي منطقي سوء تفاهم بوجود آمده تاجايي که امکان داشت ميانجي گري مي کرد و در صورت عدم موفقيت از من تقاضا مي کرد نسبت به رنجش به وجود آمده بخاطر خدا ، به حرمت بزرگتران بر کوچکتران و با يادآوري علاقه و محبتي که ميانمان است گذشت کنم.

* شاگردان و دوستان شهيد علي محمدي با صراحت اعتراف دارند که اين شهيد بسيار دقيق و با هوش بود آيا اين وضعيت در زندگي زناشويي نيز براي شما قابل ملاحظه بود؟

بله ايشان بسيار نسبت به مسائل پيرامون خود دقيق بود و با وجود اين که پدرش چندين دهنه مغازه داشت(و شايد مي توانست آينده اش را تامين کند) مسعود به دليل علاقه مندي اش به رياضيات و هوش بسيار بالا آرام آرام از اين صنف فاصله گرفت و فيزيک را برگزيد. يادم مي آيد چند وقت قبل از شهادتش رفته بودم دندان پزشکي، پزشک معالج نتوانسته بود به درستي رنگ دندان من را هم رنگ ديگر دندان هايم درآورد اين موضوع را به مسعود گفتم و او تصميم گرفت تا مرا به دندانپزشکي ببرد در آنجا آنچنان با دقت جزئيات فرآيند کاشت و همرنگ سازي دندان ها را از پزشک سوال مي کرد که گويي به اين رشته علاقه مند است من از او پرسيدم اين همه سوال و دقت براي يک کاري که تقريبا معمولي است براي چيست اما او به من گفت هر چيزي که درظاهر عادي است ابعاد پيچيده اي دارد و دانستن اين ابعاد فهم بهتر نسبت به آن موضوع را باعث مي شود. هيچ وقت صرفا به اخبار يک رسانه اکتفا نمي کرد و از منظر همه جريان هاي سياسي و حتي اپوزيسيون موضوع را مورد بررسي قرار مي داد ، به گفته دوستانش، او کسي بود که معمولا پيش بيني هاي بدون خطايي ارائه مي داد به طوري که برخي نزديکان و خويشاوندان به شوخي به وي مي گفتند تو با مسئولان عالي رتبه نظام درارتباط هستي و به همين خاطر اخبار ويژه اي را در اختيار داري اما واقعيت چيز ديگري بود. مسعود بسيار با هوش بود و نسبت به همه موضوعات پيراموني خود دقت و تعمق مثال زدني داشت. اين دقت و ظرافت در رفتار با من و فرزندانمان، امين و الهام، هم ديده مي شد ، به ياد دارم وقتي که الهام مي خواست مانتو تهيه کند از من و او درخواست داشت تا براي خريد مانتو نهايت سليقه و ملاحظات حجاب اسلامي را داشته باشيم با اين حال از ما مي خواست بعد از تهيه چند مدل مورد نظر الهام ،(تصوير)نمونه هاي انتخابي را به خانه ببريم تا او نيز نظر خود را نسبت به آن بدهد. يکي از تفريحات من و مسعود پياده روي عصرگاهي در خيابان ولي عصر بود که معمولا بخاطر علاقه مندي به آجيل شيرين با خوردن آجيل هاي شيريني که مسعود خريداري مي کرد همراه بود، علي رغم آنکه زماني که با خانواده بود در نقش مرد خانه ظاهر مي شد اما گاه به دليل حساسيت هايي که کارش داشت، بخصوص آن بعد کاري که پنهان بود ساعاتي در منزل نيز به کار مي پرداخت.

* آيا شما به حساسيت برخي ابعاد فعاليت محرمانه وي آگاهي داشتيد ؟

من از همان شروع فعاليت مسعود با سازمان انرژي هسته اي از حساسيت کار مسعود آگاهي يافته بودم، او نيز من را نسبت به اين موضوع آگاه کرده بود منتها اينگونه نبود که از ريز فعاليت علمي و برنامه هاي کاري وي مطلع باشم، يعني به طور کل وي اين اجازه را به ما نمي داد تا در کارهايي که انجام مي دهد سرک بکشيم و اين منع مسعود هم دليل کاملا منطقي داشت، چرا که وي اعتقاد داشت هرچقدر از ريز کارهاي من کمتر اطلاع داشته باشي در صورت قرار گرفتن در موقعيت تهديد آسيب کمتري مي بيني. او مي گفت اگر دشمنان خداي نکرده بخواهند براي تخليه اطلاعات علمي  من از تو استفاده کنند در اولين اقدام متوجه خواهند شد که تو از بسياري مطالب بي اطلاعي از اين رو آسيب کمتري خواهي ديد به همين خاطر زماني که پاکت هاي حاوي مطالب تحقيقاتي هسته اي را براي بررسي و پژوهش به خانه مي آورد به شوخي مي گفت چيز مهمي داخل آن نيست فقط به دليل اينکه در مرکزي که کار مي کنيم مهر محرمانه زياد توليد شده است پشت و روي اين بسته ها را ممهور به اين کلمه مي کنند ولي با همان زبان طنز از ما مي خواست که به اين وسايل نزديک نشويم.

* آيا تهديداتي که پيش از شهادت ايشان از سوي رژيم صهيونيستي اعلام شده بود و برخي اخبار مبني بر احتمال ترور دانشمندان هسته اي شما و خانواده را نگران نمي کرد؟

اين موضوع هم از آن مسائلي بود که باعث احتياط بيش از حد مسعود و واهمه من شده بود حتي گاه اين مسئله من را دچار حساسيت بي مورد کرده بود، باز در اين زمينه به ياد دارم که زماني که بخاطر توصيه هاي مکرر مسعود نسبت به مردي که چند روزي در يکي از ساختمان هاي نزديکي منزلمان مشغول نقاشي بود احساس خطر کرده بودم وي به من گفت احتياط خوب است اما قرار نيست هر چيزي باعث ترس تو بشود يا يک بار ديگر زماني که از بيرون به خانه آمدم متوجه شدم صدايي از داخل خانه مي آيد با ترس به داخل خانه آمدم و متوجه شدم ماشين رختشويي روشن است با ترس و وحشت طوري که اگر کسي داخل خانه مخفي شده است تصور کند من تنها نيستم شروع کردم به صحبت کردن با خودم بلا فاصله به مسعود تلفن زدم و به او ماجرا را گفتم اما مسعود با خنده به من گفت امين زمين افتاده و شلوارش کثيف شده به همين خاطر به خانه آمده و شلوارش را در ماشين لباسشويي انداخته به من هم زنگ زده و موضوع را گفته است، يا روزي ديگر وقتي که درب منزل را از داخل باز کردم متوجه شدم يک سکه از لاي در خانه به زمين افتاد بلا فاصله به مسعود زنگ زدم چرا که در آن زمان مسعود کتابي به من داده بود تا مطالعه کنم که در آن به موضوع ترور دانشمندان عراق پرداخته بود و در جايي از آن به قراردادن سکه لاي در براي با خبر شدن از زمان باز کردن آن به واسطه ايجاد صدا توضيح داده بود. من به مسعود زنگ زدم و موضوع را توضيح دادم، مسعود با گفتن اين جمله که «حسابي کارآگاه بازي مي کني و خانم مارپل شدي» به من گفت که ترست بي مورد است اما واقعيت اين بود که هميشه مسعود جانب احتياط را رعايت مي کرد ولي علاقه نداشت ما تحت تاثير اين مسائل قرار بگيريم.

* آيا غير از شما و اعضاي خانواده افراد ديگري از حساسيت شغل شهيد علي محمدي آگاهي داشتند؟

نه عمده اقوام و حتي دوستان نزديک تصور مي کردند مسعود فقط تدريس مي کند، با وجود اينکه وي نيز بسيار مردمي بود و سعي مي کرد در ارتباطاتش با ديگران همانند روحيات مخاطبانش رفتار کند همين موضوع باعث شده بود که بسياري از آشنايان پس از شهادت وي متعجب و غافلگير بشوند لازم است در تعريف شخصيت اجتماعي شهيد اين خاطره را بگويم که روزي به همراه شهيد به خانه خواهرم يعني باجناق مسعود که فردي کارخانه دار است رفتيم در ميانه مهماني باجناق ايشان و برادرش در مورد تاسيسات شوفاژ بحث مي کردند که در بين صحبت آن‌ها ظاهرا مسعود نيز بخاطر اينکه ذهن فني خوبي داشت نظري داده بود برادرزاده باجناق مسعود به وي گفت عذر مي خواهم شما شغلتان چيست مسعود با اعتماد به نفس گفت تاسيساتي . مي خواهم بگويم مسعود اينگونه رفتار مي کرد به همين خاطر عمده آشنايان از حساسيت بالاي کار مسعود بي اطلاع بودند.

* گرچه بر اساس اصل مسلم مکتب اسلام شهيد مسعود در نزد خداوند زنده و شاهد است اما طي اين 5 سالي که شهيد علي محمدي در بين ما نيست، دوست داشتيد وي در چه لحظه هايي از زندگيتان حضور داشت؟

مسعود علاقه زيادي داشت تا امين ازدواج کند حتي منزلي با اين هدف براي پسرمان تهيه کرده بود از او خواست به خدمت سربازي برود تا هرچه زودتر زندگي اش سرو سامان يابد، دلبستگي شديدي به الهام داشت، و بطوري که به رغم خستگي کار با آمدن به منزل با مهرباني و شوخ طبعي با وي رفتار مي کرد به ياد دارم زماني که سريال شبهاي برره را از تلويزيون پخش مي کرد اين پدر و دختر با هم به زبان برره اي حرف مي زدند، حالا 5 سال است که مسعود رفته است امين و الهام ازدواج کرده اند و به لطف خداوند در آغاز فروردين دختر الهام به دنيا خواهد آمد، همان نوه اي که مسعود همواره آرزوي ديدنش را داشت به طوري که هروقت براي پياده روي باهم بيرون مي رفتيم به من مي گفت کم کم بايد به لطف خدا موقعيتي ايجاد شود تا شکلات خوردن و پياده روي را با نوه ها داشته باشيم .

آن چيز که همواره باعث ناراحتي من است اين بود که وي نسبت به خانواده اش حساسيت زيادي داشت و حالا که شهيد شده يادش آرامش بخش زندگيمان است.

* چرا براي تحصيل به خارج از کشور نرفت؟

مسعود به کشور، نظام و انقلاب بسيار وفادار بود و نظام را متعلق به خود مي دانست حساسيت بالايي نسبت به نظام داشت وحتي نسبت به حضور خود در صحنه هايي مثل راهپيمايي 22 بهمن مقيد بودگرچه برخي سياسيون داخلي نسبت به وي بي انصافي هايي داشتند که نه واقعيت داشت و نه قابل باور اما ملاحظه کرديد که با گذشت يک سال از شهادت مسعود آرام آرام واقعيت ها نمايان شد. اين را هم بگويم که اغراق و سانسور برخي ابعاد شخصيتي اين شهيد با هدف مصادره به مطلوب کردن نام آن از براي جناح هاي مختلف سياسي از همان لحظه شهادت مسعود در فضاي به شدت سياسي شده سال 88 آغاز و همين امر نيز موجب شد تا برجستگي هاي واقعي شخصيت اين شهيد بيش از يک سال مهجور و مستور بماند به طوري که با اعلام خبر شهادت ديگر دانشمندان هسته اي بود که بار ديگر به اين شهيد پرداخته شد.

* مي توانيد اين مصادره کردن ها را قدري توضيح دهيد؟

اينکه مسعود را برخي رسانه ها و محافل اصلاح طلب دانستند تشخيص درستي بود گرچه من برسر همين تشخيص هم بحث دارم چرا که برخلاف برخي ادعاهايي که نسبت به شخصيت وي اين محافل داشتند مسعود فقط و فقط سليقه اصلاح طلبانه آن هم بسيار معتدل و به دور از هر گونه افراط و تفريط داشت منتها عقيده اش اينگونه بود و گاه حتي در زمان انتخابات ابراز مي کرد که اگر فلان شخص انتخاب شود براي پيشبرد اهداف عالي نظام مناسب تر عمل خواهد کرد. شايد شخص بنده در مقايسه با مسعود نسبت به مسائل سياسي در آن زمان پر حرارت تر ظاهر مي شدم و جالب است که بدانيد جو خانه ما قدري باز بود که حتي در زمان انتخابات 88 پسرم امين سليقه سياسي مطابق با ما نداشت، با اين حال برخي اظهارات غير واقعي نسبت به گرايشات سياسي مسعود درکنار انتشار مطالبي خلاف واقع از جمله ارائه وصيت نامه جعلي از شهيد علي محمدي در يکي از سايت هاي خبري مشهور در حالي که مسعود اصلا وصيت نامه مکتوبي از خود به جا نگذاشته است از جمله اين مصادره کردن ها و بي مهري هاي صورت گرفته نسبت به اين شهيد در آن برهه زماني بود.

* چه انگيزه اي باعث شد تا در اجلاس هايي مانند پاريس و ژنو که در رابطه با مقابله با تروريسم و ايجاد صلح جهاني بود شرکت کنيد؟

به نظر من راهي که مسعود و ديگر شهداي هسته اي شروع کرده اند بايد ادامه يابد ، خوشبختانه در بُعد علمي جوانان و نخبگان بسياري حضور دارند که ادامه دهنده اين راه هستند اما از بُعد فرهنگي و تبليغاتي همه ما از جمله شما که به عنوان خبرنگار در تبيين شخصيت اين شهيد سهيم شده ايد وظيفه اي بردوش داريم، براين اساس اعتقاد دارم در حوزه تبليغ جهاني صلح آميز بودن فناوري هسته اي جمهوري اسلامي و تبيين مظلوميت شهداي انقلاب اسلامي بخصوص قربانيان ترور مسئوليتي بر دوش دارم از اين رو در هرزمينه فعاليتي که دراين عرصه باشد استفاده مي کنم.

منبع: ویژه نامه نوروزی روزنامه خراسان