پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- هر رخداد بزرگي براي ماندگاري به روايت توسط عواملي نياز دارد که در شکل گيري آن دخيل بوده‌اند، چه بهتر که اين روايت ها مکتوب شده تا بهتر و بيشتر در دل تاريخ ثبت شوند. دهه فجر پيروزي انقلاب اسلامي نزديک است و مي توان براي شناخت بهتر اين انقلاب بزرگ قرن به کتاب ها مراجعه کرد و بين کتاب ها هم به آن هايي که راويانش در هواي آن روزها تنفس کرده اند. در اين پرونده بسته پيشنهادي داريم از کتاب هايي که توسط مبارزان قبل از انقلاب روايت و به قلم ديگران نوشته شده است، در انتخاب ها و پيشنهادها اصولي چون روان بودن متن ها، ويژه بودن راوي، و تنوع کتاب ها تا حد امکان رعايت شده و حتي در مواردي کتابي که در خلالش به مقطعي از انقلاب اشاره کرده هم معرفي شده تا امکان انتخاب بيشتري داشته باشيد.

بانوي مبارز
انتشارات سوره مهر کتابي را سال ها قبل به قلم شيواي «محسن کاظمي» منتشر کرد به نام «خاطرات مرضيه حديدچي» که بازگوي زندگي شير زني بود که سال 1318 در همدان به دنيا آمده و از کودکي متفاوت از هم سن و سالانش بوده است. در جواني طي ديداري کوتاه با امام خميني (ره) انگيزه  هايش براي مبارزه با رژيم پهلوي بيشتر مي  شود و بعد از سال  ها مبارزه، زندان، شکنجه و... در سال 1353 با وجود وابستگي زياد به همسر و 8 فرزندش، از بيم اعدام شدن توسط رژيم با گذرنامه  اي جعلي از کشور خارج مي  شود و در کشورهايي مثل انگلستان، عربستان، سوريه، لبنان و فرانسه پس از مبارزه با رژيم و همکاري با نهضت  هاي آزادي بخش، در مقطع حساسي از تاريخ کشور در نوفل لو شاتو خدمت امام مي  رسد و به حلقه ياران خاص و مورد اعتماد ايشان مي پيوندد. بعد از انقلاب هم فرمانده سپاه در استان هاي غربي کشور مي  شود و با کومله  ها و ضد انقلاب مبارزه مي  کند. نامش «مرضيه دباغ» است کسي که يکي از 3 نماينده امام(ره) براي ابلاغ پيام معروف ايشان به گورباچف بوده و چند دوره هم نماينده مجلس بوده است. کتاب خاطرات ايشان 342 صفحه است و بارها تجديد چاپ شده است. کتاب نکات برجسته فراواني دارد از جمله وقتي مرضيه دباغ از رنجش به عنوان يک مادر مي گويد، وقتي دختر جوانش را زير دست شکنجه گران مي بيند. در بخشي از کتاب مي خوانيم: در سن 34 سالگي آن قدر در اثر شکنجه شکسته شده که او را پيرزن خطاب مي کنند. يا مثل وقتي که از رنج هايش بابت دوري طولاني از همسر و فرزندان مي گويد. کتاب به صورت بيوگرافي نوشته شده و لذا از دوران کودکي شروع مي شود و بخش زيادي از آن هم به زندگي مرضيه دباغ در دوران بعد از انقلاب و مسئوليت هاي چالش برانگيزش براي يک خانم مي پردازد. قطعاً شخصيت مرضيه دباغ چنان با ارزش بوده که به عنوان نماينده اي از زنان مسلمان و مبارز ايراني يکي از کساني باشد که پيام مهم امام (ره) را به گورباچف ابلاغ کردد.

گفت وگو با عزت ا... مطهري قهرمان کتاب «خاطرات عزت شاهي»/ مارکسيست ها هم مي گفتند خاطراتش صادقانه است
مصطفي قاسميان - کتاب «خاطرات عزت شاهي» کتابي است که به خاطرات يکي از مبارزان انقلاب اسلامي پرداخته است.

اين کتاب که از سوي انتشارات «سوره مهر» و در 850 صفحه منتشر شده، درباره خاطرات عزت‌ا... شاهي است (که بعدها به «مطهري» تغيير نام داد) که به همت «محسن کاظمي» جمع آوري شده است. عزت ا... شاهي مردي است که سال ها در زندان بوده و با استقامت زير شکنجه هاي شديد، به نوعي شکنجه و شکنجه گر را شکنجه داده است و حالا با کتاب خاطراتش بخشي از تاريخ کشور را صادقانه بازگو کرده است. گفت وگويي داشته ايم با عزت مطهري شخصيت اول اين کتاب که کتاب خاطراتش به چاپ بيست و دوم رسيده است.

* آقاي مطهري! چطور شد که به اين نتيجه رسيديد خاطرات خود را منتشر کنيد؟
** من اصلاً موافق نوشتن خاطرات نبودم. سال 57 که ما تازه از زندان آزاد شده بوديم، از تلويزيون و بعضي ديگر نهادها مي آمدند براي مصاحبه با ما و ديگران. اصلاً قرار هم نبود خاطرات چاپ شود، آن موقع مي خواستند سريالي براي شبکه 2 بسازند.

خلاصه آمدند و ۳۰-۴۰ جلسه ضبط کردند. در آن زمان، شوراي سرپرستي صداوسيما با ساخت سريال موافقت کرده بود اما بعداً که رئيس سازمان تغيير کرد، خيلي موافق اين کار نبودند و طرح سريال مسکوت ماند. حتي گفته شد نوارهاي گفت وگوها را پياده نکردند. فقط بخش جزئي پيدا شد. اين قضيه تا حدود سال 75 طول کشيد. آن موقع چند تايي از کتاب هاي خاطرات انقلاب منتشر شده بود و من که صاحبان آن خاطرات را مي شناختم و کم و بيش از سابقه شان خبر داشتم، مي دانستم در خاطراتشان کمي غلو شده است و نقش خودشان را کمي پررنگ کرده بودند. علاوه بر آن بعضي از دوستان هم اصرار مي کردند که خاطراتم را بنويسم. حتي بعضي از علما هم بودند که تکليف شرعي کردند که خاطرات انقلاب بايد نوشته شود که تصميم گرفتم خاطرات را منتشر کنم. در آن زمان انتشارات سوره مهر براي اولين بار ۳-۲ نفر را مأمور اين کار کرد، ولي آن ها با سختي بسيار تنها توانستند از آرشيو صداوسيما صوت مصاحبه ها را پيدا کنند؛ چون بعضي از دست اندرکاران گفت وگو بازنشسته شده بودند. آن ها با تلاش بسيار نتوانستند و کار تدوين خاطرات را رها کردند تا اين که آقاي محسن کاظمي از نويسندگان حوزه هنري تصميم گرفت اين خاطرات را به سرانجام برساند. قرار بر اين شد که ايشان صوت گفت وگوها را پياده کند و هر جا مشکلي وجود داشت، با کمک خودم مسئله را رفع کنيم. بعد از پياده سازي کامل مصاحبه ها، ايشان حدود 2 سال براي تدوين کتاب زحمت کشيد. بعضي مواقع ايشان مي آمد به خانه ما و بعضي وقت ها هم من مي رفتم، تا کاملاً مشکلات و ايرادهاي کتاب رفع شود. ايرادها بيشتر به دليل آن بود که بعضي از تاريخ ها دقيق نبود و وقايع به صورت دقيق ثبت نشده بود. ايشان تاريخ ها را مستند کرد و با پاورقي ها خيلي به کار کمک کرد. من هم در موقع بازخواني و چاپ اين کتاب، کاملاً در جريان بودم. بالاخره کتاب چاپ شد و با استقبال خوبي مخصوصاً بين جوان ها و دانشگاهي ها مواجه شد. بعضي مواقع هم از من دعوت مي کردند تا در دانشگاه ها سخنراني و خاطره گويي کنم يا درباره کتاب صحبت کنم.

* چرا کتاب خاطرات با استقبال مواجه شد؟
** به نظر خودم به 2 دليل: يکي اين که سعي کردم واقعيت ها را بگويم و دوم آن که آنها را با زبان ساده و بدون غل و غش نقل کنم. حتي بعضي از کساني که با ما در زندان بودند و حتي غيرمذهبي ها و مارکسيست ها هم که من را مي شناختند، وقتي کتاب را خواندند گفتند با وجود اين که ما با خودش مشکل داشتيم ولي کتابش صادقانه است.

* نقش آقاي کاظمي در اين کتاب چطور بود؟
** آقاي کاظمي در تدوين کتاب، پياده سازي نوارها و مصاحبه هاي شفاهي که با خودم کردند، خيلي کمک کردند. ايشان بيشتر از دو سال زحمت کشيدند. در زمان مصاحبه هاي اوليه چون از قبل آمادگي نداشتم، تاريخ ها جا به جا شده بود، در مصاحبه ها گفته بودم اتفاقي افتاده، ولي فراموش کرده بودم در فصل تابستان بوده، يا زمستان! ايشان با مصاحبه هاي شفاهي و پرونده هايي که از ساواک پيدا کردند توانستند وقايع کتاب را مستند کنند.

* بازخورد کتاب چطور بود؟
** اوايل که چاپ شده بود، خيلي ها تماس مي گرفتند و تشکر مي کردند، گاهي هم کساني من را مي بينند و مي گويند که ما کتاب را ۳-۲ بار خوانده ايم و معمولاً هم راضي هستند. مقالاتي هم در مطبوعات نوشته شده است. در موزه عبرت هم تنديسي از من تهيه کردند چون من سال ها در زندان بودم، بيشتر از 4 سال انفرادي بودم و نزديک به 6 ماه به تخت بسته شده بودم، پابند و دستبند داشتم و چشم و گوش هايم هم بسته بود. بازخوردهايي هم از شخصيت هاي بزرگ انقلاب داشت که کتاب را ديدند، خواندند و تأييد کردند. به قول معروف با بعضي از اين تعاريف و تأييدها بود که بخت اين کتاب باز شد!

* صحبت هايي هم از جلد دوم اين کتاب بود. چرا جلد دوم چاپ نشد؟
** قرار بود جلد ديگري تهيه شود که نشد. يک دليل آن کسالت خودم بود، من سال هاست که بيمارم، فشار خون، مشکل قلب و قند خون دارم. يک دليل هم آقاي کاظمي بود که قرار بود کارشناسي ارشد بخوانند و ديگر نشد که جلد دوم را کار کنند.

معرفي چند کتاب شاخص درباره مبارزان قبل انقلاب
کتاب ‌هاي زيادي تابه حال درباره روزهاي سرنوشت ساز انقلاب اسلامي نوشته شده که در سال هاي اخير، با بهره گيري از سبک هاي جديد روايت و خاطره گويي، مخاطبان بسياري پيدا کرده‌اند. در اين مطلب به معرفي اجمالي کتاب هاي شاخص در اين زمينه پرداخته ايم:

از دانشگاه تهران تا شکنجه گاه ساواک
کتاب «از دانشگاه تهران تا شکنجه گاه ساواک»، حاصل گفت وگويي طولاني با جلال رفيع است که روايت آن بيشتر حول محور زندان کميته مشترک و خاطرات تلخ و شيرين آن مي گذرد.

کتاب مذکور توسط متولي فعلي زندان (موزه عبرت ايران) تدوين و منتشر شده و رضا رفيع (برادر جلال رفيع) آن را ويرايش کرده است. اولين نکته اي که بعد از تورق کتاب به ذهن مخاطب مي آيد اين است که حتي خاطرات تلخ شکنجه گاه ساواک از زبان طناز رفيع شنيدني و شيرين شده است، به خصوص اين که قالب کتاب هم "گفت وگو" است و مصاحبه شونده کمتر درگير قيدهاي نوشتن بوده و با فراغ بال و محدوديت کمتر به گفتن و روايت کردن پرداخته است.

قلعه فلک الافلاک؛ زندان سرد رژيم پهلوي
بخشي از کتاب «قلعه فلک الافلاک زندان سرد پهلوي» به خاطرات محبوسان و زندانيان سياسي و افرادي که به تبعيد در اين قلعه محکوم شده بودند، اختصاص دارد .

نام کتاب به سرماي سخت و طاقت فرساي اين زندان براي زندانيان سياسي اشاره دارد که در کنار کتاب «قزل قلعه، زندان سرخ پهلوي» و کتاب «برازجان، زندان گرم پهلوي» و کتاب «قصر، زندان سياه پهلوي» معنا و مفهوم خاص و پُر از راز و رمزي را ارائه مي کند... اين زندان افراد گوناگون با عقيده هاي مختلفي را در خود ديده است. بخش پاياني اين کتاب، عکس‌هايي از زندانيان سياسي قلعه فلک الافلاک و عکس‌هاي قسمت هاي مختلف اين قلعه را در خود جا داده است.

خاطرات «احمد احمد»
احمد احمد، سال 1344 به دليل فعاليت در حزب مخفي ملل اسلامي (به رهبري سيد محمد کاظمي بجنوردي) دستگير شد. خاطرات احمد احمد، زندگي کسي را در بر مي گيرد که در کسوت معلمي و در خانواده اي آشنا با مسائل سياسي زندگي مي کرد. احمد احمد از مبارزان دوره پهلوي دوم است. 

به دليل نوع مبارزاتش با گروه هاي مبارز بسياري همکاري و فعاليت داشته و به سبب آن چندين بار دستگير، شکنجه و زنداني شده است. وي در آخرين برخورد با مأموران ساواک از ناحيه پا تير خورد و مصدوم و معلول شد. اين کتاب حاصل بيش از 70 ساعت مصاحبه است. ناشر اين کتاب انتشارات «سوره مهر» است.