دو واحد اخلاق
جامعه اخلاقی، جامعه ای است که در آن آموزش اخلاق در جای درست خود و شیوه درست خود قرار گرفته و تعریف شده.

رشد گسترده بی اخلاقی و دروغگوئی و غیبت و دزدی و رشوه و اختلاس و خیانت و هزار کثافت و رذالت اخلاقی دیگر ناشی از جامعه نابسامانی است که در آن پدران و مادران وظایف اصلی خود در تربیت و پرورش فرزند را محول کرده و ساده لوحانه وظایف طبعی خوراندن و پوشاندن اطفال را که اشتران و ماکیان و مادیان نیز بر آن تفطن و تقید دارند را با رسالت پدری و مادری عوضی گرفته اند!

اخلاق بمثابه آموزش و حفظ جدول ضرب یا جدول مندلیف نیست تا بتوان آن را در کلاس های درسی و دانشگاهی بصورت دو واحد درسی آموزش داد و پاس کرد.

اولاً واحد اخلاق، عملی است و نه نظری.

ثانیاً سن آموزش اخلاق بین 2 تا 14 سالگی است.

ثالثاً محل آموزش اخلاق در منزل است.

رابعاً مدرس این واحد پدران و مادران اند که طی آن فرزندان از طریق آموزش عملی و التفات به الگوبرداری از سلوک عملی اولیای خود این دو واحد را پاس می کنند.

در فیلم ارزشمند «بچه های آسمان» سکانسی وجود داشت که پدر خانواده قندهای مسجد محل را برای شکستن به منزل آورده بود و وقتی برای نوشیدن چای از پسرش خواست تا قندان منزل را برایش بیآورد! فرزند خردسال با تعجب پرسید:
شما که آن همه قند جلوتونه چرا از همین قندهآ برنمی دارین؟
و وقتی پدر با صفای باطن گفت:
آخه این قندها مال ما نیست. امانته مال مسجد محله.

این یعنی آموزش عملی اخلاق به فرزند در منزل توسط اولیا و بمنظور اجتناب از دست بردن در امانت و دزدی!

چنین فرزندی با الگوبرداری از سلوک اخلاقی و عملی پدر برای ورود به جامعه ورز و صیقل داده شده و در مقابل معصیت و بی اخلاقی روئین تن می شود!

هم چنان که وقتی پدری در منزل در مقابل فرزندش وقتی تلفن زنگ می زند به همسرش از ته اتاق نهیب می زند: اگه منو خواستن بگو خونه نیست!

این یعنی آموزش عملی دو واحد دورغگوئی و پاس کردن موفقیت آمیز آن از طریق الگوبرداری فرزند از اعمال پدر و مادر!

این یعنی بی مبالاتی در امر تربیت فرزند و با ثمن بخس یک موجود نامتعارف و ناسالم و بی اخلاق را ساختن و به جامعه تحویل دادن!

چنین فرزندی ولو آنکه بعدها در بهترین دانشگاه ها نیز تحصیل کند و بالاترین مدارج علمی را نیز بدست بیآورد در داوری نهائی شاید یک دکتر خوب یا مهندس خوب یا وکیل خوب یا وزیر خوب یا سفیر خوب شود اما مطمئناً با یک انسان خوب و اخلاقی بغایت غریبه و ناآشناست!

پدران و مادران گرامی!
نازیدن به لیسانس و فوق لیسانس و دکترای فرزندان وقتی هنوز از شعور انسانیت و اخلاق بی بهره مانده و نمی تواند اخلاقی زندگی کند، فاقد اعتبار و اعتنا و افتخار است!

چنین فرزندانی قبل از آنکه مایه شرمساری اولیای خود باشند سند بی صلاحیتی و ناصالحی و بی کفایتی پدران و مادران شانند!