پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- جلیل خبره- رصد، دنیای امروز دنیای غلبه رسانه ها در فرایند شکل دهی به افکار عمومی است. گسترش اعجاب آور فناوری های ارتباطی باعث شده بسیاری از ارزش ها و نمادهای فرهنگی از حالت منطقه ای و کشوری خارج شود و خصلتی جهان شمول بیابد. کم رنگ شدن مرزهای هویتی و فکری به گونه ای است که برخی معتقدند دیگر نمی توان به طور مشخص از هنر ملی و یا ادبیات بومی سخن گفت. حتی اگر این گزاره سترگ را نبپذیریم نمی توان از قدرت نفوذ رسانه ها در برجسته سازی موضوع یا شخص خاصی به عنوان سوژه هدف، غافل شد. در چنین فضایی، نقش چهره های هنری و ورزشی عامه پسند یا همان سوپراستارها پررنگ می شود. در طول نیم قرن اخیر سینما روز به روز از جنبه هنری و زیبایی شناختی خود خارج شده و به صنعت و تجارتی همه گیر وجهانی بدل شده است و به موازات آن، ستاره های فعال در این صنعت پولساز نیز کارکردهایی فراتر از شخصیت هنری و حرفه ای خود یافته اند.
این قدرت نفوذ آن چنان است که بسیاری از نهادهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بین المللی برای جلب توجه جهانی به پدیده ای خاص دست به دامان این چهره های جداب و خبرساز می شوند. انتخاب برخی بازیگران مطرح سینمای جهان به عنوان سفیران صلح سازمان ملل و نهادهای دیگری همچون «صندوق کودکان ملل متحد» (یونیسف)، گواهی بر این مدعاست.
 
 ستاره های سفیر
ستاره هایی نظیر «آنجلینا جولی»، «برد پیت»، «رابرت دنیرو»، «لوسی لو»، «دیوید بکهام»، «سر راجر مور»،«آمیتا پاچان» و «جکی چان» به عنوان سفیران دوستی و صلح یونیسف در انتقال پیام های مد نظر این سازمان های بین المللی مشغول فعالیت هستند. این چهره های پولساز دنیای هنر و ورزش مرزهای سیاسی و جغرافیایی گشته‌اند در کشوری واحد به نام کره زمین زندگی می‌کنند. کسانی که نام و چهره شان برای خیلی‌ها آشناست و الگوی زندگی کودکان زیادی هستند. انسان‌هایی که جدا از شهرت هنری خود، نام دیگری هم پیدا کرده اند: «سفیران صلح و دوستی یونیسف»

عنصر «شهرت» نقش به‌سزایی در تبلیغ و تسهیل فعالیت‌های خیرخواهانه و انسان‌دوستانه دارد که برخی نهادهای ملی و بین‌المللی با معرفی سفیر از ‌آن بهره می‌گیرند. «شخص باید عنصر شهرت را داشته باشد». این اصلی‌ترین شرطی است که یونیسف برای معرفی سفیران دوستی و صلح در نظر می‌گیرد. به همین دلیل هم برای بسیاری از کشورهای دنیا نام یونیسف یادآور ورزشکاران و هنرمندان معروف است؛ ایرانی‌ها هم در این عرصه دو سفیر داشته‌اند یکی علی دایی که در سال فاصله سال‌های ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۸ این عنوان را یدک کشید و دیگری مهتاب کرامتی بود که از مرداد ماه سال ۱۳۸۵  به‌این عنوان معرفی شد. کرامتی پیش از پیوستن به یونیسف فعالیت‌هایی را در زمینه‌های خیریه داشت و در انجمن‌های مختلف عضو بود.

یونیسف سفیرانش را از میان افراد مشهور کشورهای مختلف برای دوره‌های دو ساله انتخاب می‌کند و اگر سفیری بخواهد، می‌تواند بعد از دو سال دوره را تمدید کند. در مدت دوساله، سفیران یونیسف مسئولیت‌هایی را عهده‌دار می‌شوند که بخشی از ‌آن سفر به مناطق محروم در کشورهای مختلف است و به همین دلیل قبول دوباره این مسئولیت (که برعهده خود سفیران است) کمتر پیش می‌آید. کرامتی یکی از چهره‌هایی است که حاضر به تمدید فعالیت خود در این زمینه شده‌است.

یونیسف سفیرانش را در سه رده طبقه‌بندی می‌کند: جهانی، منطقه‌ای و ملی. سفیران جهانی افرادی هستند که برای اغلب مردم دنیا شناخته شده‌اند و شهرتشان از مرزهای جغرافیایی فراتر رفته است. یونیسف هم اکنون پنج سفیر منطقه‌ای از چهار منطقه اروپای مرکزی و غربی، آمریکای لاتین، خاورمیانه و شمال آفریقا و شرق، غرب و آفریقا دارد. تعداد زیادی از کشورهای جهان هم سفیران ملی دارند، یعنی کسانی که در مرزهای کشور خودشان برای اجرای برنامه های یونیسف فعالیت می‌کنند.
غیر از یونیسف که اختصاص به حمایت از کودکان دارد، زیر مجموعه‌های دیگر سازمان ملل هم فعالیت‌های مشابهی در زمینه بهره‌گیری از چهره‌ها دارند و از میان ایرانیان «بهرام رادان» در سال ۸۹ به‌عنوان اولین سفیر ایرانی برنامه جهانی غذا، از سوی سازمان ملل معرفی شد.

همکاری رادان با این نهاد بین‌المللی شامل بازدیدهای میدانی از پروژه برنامه جهانی غذا بود که به بیش از ۳۸هزار پناهنده افغان و عراقی در مهمان شهرهای سراسر کشور کمک غذائی ارائه می‌دهد. برنامه جهانی غذا برای ۲۲ میلیون کودک دانش آموز در ۷۰ کشور دنیا که نیمی از آن ها دختر هستند، وعده غذائی فراهم می‌کند.

بهرام رادان در این زمینه به جمع چهره‌های سرشناسی چون کاکا، رونالدینیو، درو بریمور و سایر چهره‌هایی که از شهرت خود برای کمک به برنامه جهانی غذا در بالابردن آگاهی مردم در مبارزه علیه گرسنگی جهانی بهره می‌گیرند، پیوست. برنامه جهانی غذا بزرگترین سازمان بشردوستانه در دنیا و در مبارزه علیه گرسنگی است.
 
فقدان راهبرد؛ آسیب بزرگ سفرای هنرمند
در کنار سازمان‌های بین‌المللی چند سالی است که برخی نهادهای خصوصی و نیمه‌خصوصی فعال در زمینه خدمات انسان‌دوستانه در سطح ملی نیز اقدام به معرفی سفیر می‌کنند. یکی از فعال‌ترین این مراکز موسسه نیکوکاری مهرآفرین است که هر سال یکی از چهره‌های سرشناس را به‌عنوان سفیر مهرآفرین معرفی می‌کند. این عنوان در حال حاضر متعلق به کتایون ریاحی است که سال قبل و پس از فاطمه معتمدآریا، رضا صادقی و مریلا زارعی به‌عنوان چهارمین سفیر مهرآفرین معرفی شد.

سازمان بهزیستی هم چندی پیش در حرکتی مشابه کامران نجف‌زاده خبرنگار واحد مرکزی خبر را به‌عنوان خبرنگار افتخاری و نیز سفیر کودکان بی سرپرست معرفی کرد. حمید فرخ‌نژاد نیز تازه‌ترین سفیر در میان هنرمندان ایرانی است که سال گذشته به عنوان سفیر حُسن‌نیت بنیاد بیماری‌های نادر معرفی شد.

 با وجود این که چنین اقداماتی (حتی در همین سطح و کیفیت) تاثیر قابل توجهی در جلب توجه افکار عمومی خواهد داشت، اما نکته قابل تامل این است که به نظر می رسد هنرمندان کشورمان راهبرد مشخصی در انجام فعالیت های عام المنفعه و اجتماعی ندارند. بسیاری از اقدامات اجتماعی سوپر استارهای وطنی بیش از آن که تابع برنامه ای مشخص بوده و با پیگیری های همه جانبه تا رسیدن به اهداف مورد انتظار همراه باشد، واکنشی مقطعی، احساسی و البته قابل احترام به برخی رویدادها و معضلات اجتماعی و فرهنگی است. این عدم برنامه ریزی باعث می شود که تاثیرگذاری بر جامعه و مخاطبان عمر کوتاهی داشته و قدرت نفوذ آن کاهش یابد و از لحاظ شکلی نیز به ورطه تکرار و کلیشه بیفتد.

این فرایند در درازمدت منجر به این می شود مخاطبان و افکار عمومی به این اقدامات به چشم فعالیت هایی رسمی، غیر جذاب و پر زرق و برق بنگرند و از ماهیت و پیام اصلی آن غافل شوند. فقدان استراتژی یکپارچه و موثر در اقدامات عام المنفعه، بزرگترین آسیبی است که کارکردهای اجتماعی هنرمندان کشور را تهدید می کند و رفع آن نیازمند بازنگری در شیوه کار و قالب های فعالیت است.