به گزارش پارس به نقل از فارس، ماجرای پرونده ی هسته ای ایران بدون تردید بزرگ ترین عرصه ی رویارویی تمام عیار نظام جمهوری اسلامی با بلوک استکبار جهانی به سرکردگی ایالات متحده ی آمریکا پس از جنگ تحمیلی هشت ساله محسوب می شود. در جریان این کشمکش پر التهاب که حدود یک دهه به درازا کشیده و همچنان نیز تداوم یافته است، از سویی مجموعه ی مستکبران عالم تمامی ابزارهای قدرت خود را به کار بسته اند تا به هر طریق ممکن مانع از دستیابی ملت ایران به فناوری صلح آمیز هسته ای گردند.

اما از سویی دیگر، ایرانیانِ ظلم ستیز یک تنه و علی رغم تحمل انبوه فشارهای خردکننده ی سیاسی و اقتصادی در برابر این مطالبات استکباری ایستادگی کرده و حاضر به چشم پوشی از حقوق مسلم خود نشده اند. نوشتار حاضر مرور کوتاهی بر مهم ترین ابعاد این رویداد عظیم به عنوان مصداق ناب استکبارستیزی خواهد داشت:

۱. آغاز رویارویی:

برنامه ی هسته ای جمهوری اسلامی ایران از سال ۲۰۰۲ (۱۳۸۱) به عنوان یک موضوع فوق العاده مهم و حساسیت-برانگیز در سطح بین المللی مطرح گردید و توجهات بسیاری را به خود معطوف نمود. پس از آن که در ۱۴ آگوست ۲۰۰۲ نمایندگان گروهک تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) با برگزاری یک مصاحبه ی مطبوعاتی در هتل « ویلارد» واشنگتن اطلاعات محرمانه ای را در خصوص فعالیت های هسته ای ایران در تأسیسات نطنز و اراک منتشر کردند و چهار ماه بعد نیز تصاویر ماهواره ای این تأسیسات در شبکه های خبری از جمله سی. ان. ان پخش گردید، موج عظیم وکم سابقه ای در سراسر جهان به راه افتاد.

پیشرفت های غیرقابل باورِ دانشمندان ایرانی در زمینه ی دانش هسته ای شوک بزرگی برای قدرت های غربی بود و آنان را شدیداً دچار حیرت ساخت زیرا تا پیش از این، چنین تصور می شد که فعالیت-های هسته ای ایران محدود به تکمیل نیروگاه اتمی بوشهر در همکاری با روسیه است اما اطلاعات بدست آمده و عکس-های ماهواره ای نشان می داد که ایرانیان تأسیسات گسترده ای را برای راه اندازی میله های سانتریفیوژ احداث کرده و در پی ایجاد چرخه ی سوخت اتمی و غنی سازی اورانیوم هستند و علی الظاهر تا رسیدن به مرحله ی برگشت ناپذیر فاصله ی چندانی ندارند. ۱

هرچند جمهوری اسلامی ایران نیز مانند سایر کشورهای جهان به موجب « پیمان عدم اشاعه ی سلاح های هسته ای۲ » (NPT) حق برخورداری از انرژی صلح آمیز هسته ای را داراست، لکن نظر به ماهیت انقلابی و ضد استکباری حکومت ایران، دستیابی این کشور به فناوری بالای هسته ای، منافع ابرقدرت های نظام سلطه از جمله ایالات متحده و رژیم صهیونیستی را شدیداً به مخاطره می انداخت زیرا دانش غنی سازی اورانیوم از دیدگاه آنان ایران را مستعد ساخت تسلیحات اتمی می کرد. لذا وجود یک ایران هسته ای هرگز نمی توانست برای بازیگران بزرگ قابل تحمل باشد و در نتیجه، توقف کامل فعالیت های هسته ای ایران ضرورتی اجتناب ناپذیر بود.

بدین ترتیب ظرف مدت کوتاهی یک فضای سنگین و رعب انگیز سیاسی و رسانه ای علیه جمهوری اسلامی ایران در محیط بین الملل به وجود آمد. ابتدا رسانه های غربی کوشیدند تا از طریق صحنه آرایی گسترده، برنامه ی هسته ای ایران را به عنوان تهدید آشکار برای صلح و امنیت جهانی جلوه دهند و با همنشین کردن این برنامه با کلیدواژگانی مانند « بمب» ، « سلاح هسته ای» یا « تهدید صلح و امنیت» ، افکار عمومی جهانی را علیه جمهوری اسلامی جهت دهی نمایند.

سپس در بحبوحه ی فرایند اتهام زنی و جَو سازی، بازیگران ابرقدرت ایران را تحت شدیدترین فشارهای سیاسی قرار دادند و با کاربرد ادبیات تهدیدآمیز، مقامات کشور را به عقب نشینی سریع، تعطیلی فوری سایت های هسته ای و پذیرش پروتکل الحاقی به معاهده ی NPT که به بازرسان آژانس انرژی اتمی اجازه می داد کنترل و نظارت وسیع و نامحدودی بر کلیه ی فعالیت-های ایران اعمال کنند فراخواندند.

باید توجه داشت که موضوع پرونده ی هسته ای ایران زمانی مطرح گردید که تازه چند صباحی از وقوع حادثه ی عظیم یازدهم سپتامبر (انفجار برج های دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک) گذشته بود و نومحافظه کاران جنگ سالار آمریکایی به رهبری جرج بوش این حادثه را دستاویزی برای امنیتی کردن محیط بین الملل و اجرای اقدامات یکجانبه و پیشدستانه ی خود با هدف تغییر وضعیت نظام جهانی در راستای بسط سیطره ی ایالات متحده و سرکوب تمامی بازیگران متمرد و چالشگر از جمله ایران، عراق، سوریه، کره ی شمالی و گروه هایی ماننده القاعده، حزب الله لبنان و حماس قرار داده بودند.

لذا جَو بسیار هراسناکی بر فضای جهانی چیرگی داشت و مرتباً از کانون استکبار نظام بین الملل پیام های تهدیدآمیزی برای ایران ارسال می شد. به عنوان مثال در ژانویه ی سال ۲۰۰۲ جرج بوش در نشست مشترک اعضای کنگره و سنای آمریکا از ایران در کنار عراق و کره ی شمالی به عنوان « محور شرارت۳ » یاد کرد که با سلاح های غیرمتعارف خود امنیت بین المللی را به مخاطره می افکنند. اوج فشارهای آمریکا پس از اشغال افغانستان و عراق متوجه ایران گردید و مقامات کاخ سفید با همراهی همتایان اروپایی شان عزم خود را برای به زانو درآوردن حکومت جمهوری اسلامی در ماجرای هسته ای جزم کرده بودند. ۴

۲. برهه ی وادادگی در برابر استکبار:

متأسفانه در آغاز بحران هسته ای، قوای اجرایی و تقنینی کشور در اختیار طیف اصلاح طلبان غرب گرا بود که بهره ی چندانی از انگیزه های انقلابی و ضد استکباری نداشتند و لذا خیلی زود مرعوب تهدیدات مستکبران غربی شدند. اوج ضعف و وادادگی اصلاح طلبان در مقابل جبهه ی غرب را می توان در نامه ی ذلت باری که در سال ۲۰۰۳ با قلم « صادق خرازی» سفیر وقت ایران در فرانسه و از نزدیکان سید محمد خاتمی به نگارش درآمد و از طریق سفارت سوئیس تسلیم آمریکایی ها گردید مشاهده کرد.

در فضای ترس و التهاب ناشی از تهاجم نظامی آمریکا به خاورمیانه، برخی از مسئولین اجرایی کشور که وحشت از حمله ی احتمالی ابرقدرت جهانی سراسر وجودشان را فراگرفته بود، به فکر افتادند تا داوطلبانه طرح جامعی را برای آغاز مذاکرات با غرب تحت عنوان « نقشه ی راه ۵ » پیشنهاد کنند. لذا نامه ی صادق خرازی با اطلاع شخص رئیس جمهور برای مقامات واشنگتن ارسال شد.

در این نامه ی ننگین و شرم آور که در حقیقت معادل به حراج گذاشتن میراث امام خمینی (ره) و دستاوردهای ارزشمند انقلاب بود، ایران با نهایت ذلت می پذیرفت که در ازای دریافت برخی تضمین ها از سوی آمریکا در خصوص احترام به منافع ملی ایران، لغو تحریم های اقتصادی، دست کشیدن از اقدام برای تغییر نظام سیاسی ایران، پیگرد اعضای سازمان مجاهدین خلق و عضویت ایران در سازمان تجارت جهانی، داوطلبانه امتیازاتی مانند شفافیت کامل در برنامه ی هسته ای، همکاری با آمریکا در مقابل تروریست ها، توقف حمایت مادی از گروه های فلسطینی، تلاش برای خلع سلاح حزب الله لبنان و تبدیل آن به یک گروه صرفاً سیاسی و اجتماعی و نیز پذیرش راه حل دو کشور « فلسطین» و « اسرائیل» را به کاخ سفید پیش کش نماید. ۶

معنای نامه ی خرازی این بود که اصلاح طلبانِ موجود در حلقه های مدیریتی جمهوری اسلامی برای فرونشاندن وحشت خود از تهدیدهای آمریکا حاضر شده اند فلسطین و لبنان را به غرب بفروشند و چنین اقدامی به منزله ی عدول کامل از آرمان های ضد استکباری انقلاب اسلامی قلمداد می شد. اما در سوی مقابل، آمریکایی ها در آن برهه به قدری سرمست غرور استکباری بودند که حتی از بررسی پیشنهاد مقامات ایرانی نیز امتناع ورزیدند. در نتیجه، نرمش خفت بار در برابر ابرقدرت مستکبر جهان هیچ حاصلی جز رسوایی برای جریان اصلاحات به دنبال نداشت.

البته عقب نشینی های مسئولین اجرایی نظام در مقابل زیاده طلبی و باج خواهی کشورهای غربی به همین جا ختم نشد بلکه در تاریخ ۲۲ اکتبر ۲۰۰۳ (۳۰ مهر ۱۳۸۲) وزرای خارجه ی سه کشور بزرگِ اروپایی یعنی انگلستان (جک استراو) ، آلمان (یوشکا فیشر) و فرانسه (دومینیک دوویلپن) به تهران آمدند و در جریان گفتگو با تیم مذاکره کننده ی هسته ای به ریاست « دکتر حسن روحانی» سرانجام با ارعاب و تهدید، طرف ایرانی را به پذیرش « بیانیه ی سعدآباد» وادار ساختند. بر اساس بیانیه ی سعدآباد ایران متعهد گردید داوطلبانه و برای اعتمادسازی و رفع نگرانی های به اصطلاح جامعه ی جهانی، پروتکل الحاقی را پذیرفته و برنامه های غنی سازی اورانیوم را به حال تعویق درآورد.

اما علی رغم این امتیازدهی آشکار و با وجودی که اروپایی ها قول داده بودند موضوع فعالیت های ایران را در آژانس بین المللی انرژی اتمی حل و فصل خواهند کرد، شورای حکام آژانس در تاریخ ۲۶ نوامبر ۲۰۰۳ (۵ آذر ۱۳۸۲) قطعنامه ای انتقادی را علیه ایران منتشر کرد که در آن به پیشنهاد آمریکا از « مکانیسم ماشه۷ » استفاده شده بود. بدین معنا که در صورت احراز هرگونه تخلف از سوی ایران در آینده، پرونده ی این کشور بلافاصله به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارجاع خواهد شد. به دنبال صدور قطعنامه ی آژانس، ایران نهایتاً مجبور شد در تاریخ ۱۸ دسامبر ۲۰۰۳ (۲۷ آذر ۱۳۸۲) پروتکل الحاقی به NPT را امضا نموده و اجرای داوطلبانه ی آن را بپذیرد. ۸

مشاهده ی روند فزاینده ی مطالبات استکباری ابرقدرت ها در کنار ضعف و وادادگی مسئولان اجرایی کشور، موجب جریحه دار شدن غرور ملی ایرانیان گردید و فریادهای اعتراض را بلند کرد. مردم مقاوم و نستوه ایران که سال ها در سخت-ترین شرایط برای دفاع از تمامیت ارضی این سرزمین و حفظ ارزش های انقلاب رویاروی جبهه ی عظیم استکبار جهانی صف آرایی کرده بودند، اینک نمی توانستند بپذیرند که چند کشور ابرقدرت، قلدرمآبانه و با کاربرد ادبیات تهدید و ارعاب بخواهند آنان را از حقوق مسلّم خود محروم سازند.

دانشجویان غیرتمند سراسر کشور در خط مقدم اعتراضات قرار داشتند. آن ها با برپایی راه پیمایی های اعتراضی و تشکیل زنجیره های انسانی گرداگرد سایت های هسته ای، شور انقلابی خوبی در کشور ایجاد کردند و با یادآوری شعار جاودانه ی « نه سازش، نه تسلیم، نبرد با استکبار» به برخی مسئولین سازشکار، آنان را مورد انتقاد قرار دادند.

در بهمن ماه ۱۳۸۲ با برگزاری انتخابات هفتمین دوره ی مجلس شورای اسلامی و حضور مردم در پای صندوق های رأی، تغییر معناداری در آرایش سیاسی کشور اتفاق افتاد و اصولگرایان که پایبندی بیش تری به آرمان های انقلاب داشتند، اکثریت ترکیب نمایندگان مجلس را از آن خود کردند. بدین ترتیب قوه ی تقنینی جمهوری اسلامی برای دفاع از حقوق ملت و ایستادگی در برابر فشارهای مستکبران وارد عمل گردید.

اما قوه ی اجرایی و مذاکره کنندگان هسته ای همچنان مرعوب تهدیدات بودند تا جایی که تحت فشار مقامات غربی در تاریخ ۲۳ فوریه ۲۰۰۴ (۴ اسفند ۱۳۸۲) موافقتنامه ی دیگری میان ایران و سه کشور اروپایی در بروکسل به امضا رسید و بر اساس آن ایران پذیرفت که علاوه بر تعلیق داوطلبانه ی غنی سازی اورانیوم به موجب بیانیه ی سعدآباد، ساخت و مونتاژ قطعات و آزمایش سانتریفیوژها را نیز متوقف سازد.

اروپایی ها نیز بار دیگر متعهد شدند تا پرونده ی ایران را به طور کامل در شورای حکام آژانس مختومه کنند. لکن در حالی که طرف اروپایی وقیحانه تعهدات خود را زیر پا گذاشت و شواری حکام علی رغم تمامی همکاری های گسترده و بی سابقه ی ایران، سه قطعنامه ی ضد ایرانی دیگر را به ترتیب در ۱۳ مارس ۲۰۰۴ (۲۵ اسفند ۱۳۸۲) ، ۱۸ ژوئن ۲۰۰۴ (۲۹ خرداد ۱۳۸۳) و ۱۸ سپتامبر ۲۰۰۴ (۲۸ شهریور ۱۳۸۳) صادر کرد، تیم مذاکره کننده ی هسته ای در جریان دور دوم مذاکرات با اروپا در تاریخ ۱۵ نوامبر ۲۰۰۴ (۲۴ آبان ۱۳۸۳) بر « توافقنامه ی پاریس» مهر تأیید زد و به موجب آن پذیرفت که کلیه ی فعالیت های هسته ای اعم از غنی سازی، فرآوری، آزمایش و ساخت و مونتاژ قطعات و نصب سانتریفیوژها را تعلیق نماید. ۹

بدین ترتیب عملاً تمامی سایت های هسته ای کشور به حالت تعطیل درآمد، دانشمندان با استعداد ایران، ناگزیر دست از کار کشیدند و فضای یأس و سرخوردگی شدیدی در جامعه خصوصاًٌ در میان جوانان انقلابی و دانشجویان به وجود آمد. کار نظام استکبارستیز جمهوری اسلامی به جایی رسیده بود که وزیر خارجه برای فعال نگاه داشتن تنها ۲۰ میله ی سانتریفیوژ جهت انجام تحقیقات ناچار بود با لندن تماس بگیرد و از همتای انگلیسی خود (جک استراو) کسب اجازه نماید و البته با پاسخ منفی وی مواجه شود.

امتیازدهی های مکرر دولتمردان ایران ابرقدرت ها را هرچه بیش تر به طمع می انداخت و برای افزایش دامنه ی مطالبات مصرتر می ساخت تا جایی که با کاربرد استراتژی تحقیرآمیز « چماق و هویج۱۰ » از یک سو در ازای مطالبه ی گستاخانه ی توقف همیشگی فعالیت های هسته ای ایران، مشوق های بی ارزش و شرم آوری را پیشنهاد می کردند و از سوی دیگر با زبان ارعاب و تهدید سخن می گفتند.

در ۱۱ مارس ۲۰۰۵ (۲۰ اسفند ۱۳۸۳) وزیر خارجه ی آمریکا، خانم رایس اظهار داشت که اگر ایران باچشم پوشی دائمی از برنامه های خود موافقت کند، آمریکا از مخالفت با درخواست ایران برای الحاق به سازمان تجارت جهانی دست خواهد کشید و به صورت موردی اجازه ی فروش لوازم یدکی برای هواپیماهای غیرنظامی ایران را خواهد داد. البته در مقابل هم اروپا تهدید می کرد در صورت بی توجهی ایران، فعالانه از تلاش های آمریکا برای ارجاع پرونده ی ایران به شورای امنیت دفاع خواهد کرد. ۱۱

۳. برهه ی ایستادگی در برابر استکبار:

به نظر می رسید که بار دیگر خاطره ی تلخ ایرانیان از معاهدات ننگین استعماری مانند گلستان، ترکمانچای و دارسی در حال زنده شدن است. اما خوشبختانه چنین نشد زیرا مقام معظم رهبری به عنوان حافظ منافع ملی و ارزش های انقلاب شخصاً پا به میدان گذاشت تا روند تحمیل خواسته های استکباری قدرت های بزرگ به جمهوری اسلامی ایران را پایان بخشد. ایشان بعدها در جمع دانشجویان دانشگاه های استان یزد با اشاره به این اقدام خود فرمود:

من همان وقت هم در جلسه ی مسئولین که از تلویزیون پخش شد گفتم اگر چنان چه بخواهند به این روند مطالبه ی پى درپى ادامه بدهند، بنده خودم وارد میدان می شوم؛ همین کار را هم کردم. بنده گفتم که بایستى این روند عقب نشینى متوقف شود و تبدیل بشود به روند پیشروى و اولین قدمش هم باید در همان دولتى انجام بگیرد که این عقب نشینى در آن دولت انجام گرفته بود؛ و همین کار هم شد. ۱۲

لذا با تأکید رهبر معظم انقلاب در واپسین روزهای عمر دولت اصلاحات اولین گام برای تغییر مسیر ایران درعرصه ی جدال هسته ای برداشته شد و در تاریخ اول آگوست ۲۰۰۵ (۱۰ مرداد ۱۳۸۴) ایران با ارسال نامه ای رسمی به آژانس انرژی اتمی اعلام کرد که قصد دارد فعالیت های کارخانه ی UCF اصفهان را از سر بگیرد. این نامه دو روز پیش از تنفیذ حکم ریاست جمهوری آقای « دکتر احمدی نژاد» برای آژانس ارسال گردید.

پس از آغاز به کار دولت اصولگرا ورق برگشت و فصل جدیدی در ماجرای پرونده ی هسته ای شروع شد زیرا دولتمردان جدید جمهوری اسلامی با رجعت به آرمان های امام خمینی (ره) مصرانه به دنبال ایستادگی در برابر اراده ی استکباری نظام سلطه و دفاع از حقوق مسلم ملت بودند. نخستین نشانه ی تغییر رویکرد دولت در تاریخ ۸ آگوست ۲۰۰۵ (۱۷ مرداد ۱۳۸۴) آشکار گردید و ایران با رد طرح جامع پیشنهادی اروپایی ها، در حضور خبرنگاران داخلی و خارجی، فرآوری اورانیوم را در کارخانه ی UCF اصفهان آغاز کرد.

شنیدن این خبر برای قدرت های غربی که موضوع هسته ای ایران را عملاً مختومه می انگاشتند بسیار ناراحت کننده بود لذا با استفاده از تمامی اهرم های فشار خود از جمله صدور قطعنامه های شدیداللحن در شورای حکام آژانس، تهدید به قطع مذاکرات، تهدید به ارجاع پرونده به شورای امنیت و حتی تهدید به حمله ی نظامی کوشیدند مقامات جمهوری اسلامی را از اتخاذ موضع تقابلی منصرف سازند. اما دولتمردان قاطعانه بر موضع خود پافشاری کرده و اظهار داشتند که هرگز حاضر به پذیرش « آپارتاید هسته ایِ» تحمیلی ابرقدرت ها نیستند.

در داخل کشور اجماع خوبی میان قوای اجرایی و تقنینی کشور و تیم مذاکره کننده ی هسته ای برای مقاومت در برابر تهدیدات خارجی شکل گرفته بود. حمایت رهبر معظم انقلاب و پشتیبانی آگاهانه ی ملت نیز سبب گردید تا مقامات ایران بتوانند جسورانه در مقابل کنش های تهدید آمیز دول غربی واکنش نشان دهند.

برای مثال در تاریخ اول آذرماه ۱۳۸۴ نمایندگان مجلس شورای اسلامی با تصویب قانونی دولت را موظف کردند تا در صورت ارجاع یا گزارش پرونده ی هسته ای ایران به شورای امنیت، اجرای داوطلبانه ی پروتکل الحاقی را به حال تعلیق درآورد. همچنین در پاسخ به پیام های تهدیدآمیز شورای حکام، در تاریخ ۲۰ دی ماه ۱۳۸۴ پلمپ تأسیسات نطنز شکسته شد و دانشمندان هسته ای فعالیت های غنی سازی را با اهداف تحقیقاتی از سر گرفتند.

از همه مهم تر وقتی که اعضای آژانس بین المللی انرژی اتمی تحت فشار آمریکا و اروپا طرح گزارش پرونده ی ایران به شورای امنیت را تصویب کردند، رئیس جمهور بلافاصله با ارسال نامه ای به سازمان انرژی اتمی دستور به تعلیق اجرای پروتکل الحاقی داد و در ۲۵ بهمن ماه « جواد وعیدی» معاون شورای عالی امنیت ملی آغاز فرایند غنی سازی اورانیوم در تأسیسات نطنز را با حضور بازرسان آژانس تأیید نمود.

علی رغم فضاسازی تبلیغاتی شدیدِ رسانه های خارجی برای ترساندن دولت و ملت از عواقب ارجاع پرونده ی ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد، حتی ورود این شورا به میدان کشمکش هسته ای و صدور قطعنامه ی ۱۶۹۶ نیز نتوانست در عزم ضد استکباری ایران خللی وارد کند. تا این که سرانجام در تاریخ ۲۰ فروردین ۱۳۸۵ رئیس جمهور در مراسمی با اعلام خبر خوش تکمیل چرخه ی سوخت هسته ای و غنی سازی اورانیوم در مقیاس آزمایشگاهی از جهانیان خواست تا ایران را جزو کشورهای حاضر در کلوپ هسته ای دنیا بدانند. ۱۳ اهمیت این دستاورد برای ایرانیان به قدری بود که بیستم فروردین در تقویم رسمی کشور به عنوان « روز ملی فناوری هسته ای» نامگذاری گردید.

از آن زمان تاکنون قریب به شش سال می گذرد و طی این مدت جمهوری اسلامی ایران گام های بلندی را در مسیر ارتقاء توانمندی های هسته ای خود برداشته است که از جمله می توان به غنی سازی اورانیوم در مقیاس صنعتی، نصب هزاران میله ی سانتریفیوژ، تولید اورانیوم با غنای ۲۰% جهت سوخت رسانی به راکتور تهران و نصب صفحات سوخت در این راکتور و نیز احداث و راه اندازی سایت هسته ای جدید در منطقه ی « فردو» اشاره کرد.

اما متقابلاً انبوه فشارهای سنگین خارجی از ناحیه قدرت های بزرگ برای تسلیم و به زانو درآوردن ایران نیز همچنان تداوم یافته است. هدف بلوک استکبار از اعمال فشارهای خارجی علی الخصوص در قالب مذاکرات دیپلماتیک، وضع تحریم های فلج کننده ی اقتصادی (به ویژه تحریم خرید نفت از ایران و تحریم شبکه ی بانک های ایرانی) و تهدید به حمله ی نظامی این بود که نهایتاً حکومت جمهوری اسلامی و ملت پشتیبان آن را وادار به عقب نشینی و صرف نظر کردن از حقوق مسلم خود سازد.

لکن امروز همه-ی جهانیان شاهد هستند که اراده ی خلل ناپذیر دولت و ملت ایران بر اراده ی مستکبران نظام بین الملل فائق آمده و حتی قدرتمندترین اهرم های فشار نیز نتوانسته است قطار هسته ای ایران را متوقف کند. کشورهای غربی که چند سال پیش در اوج تکبر و غرور تعلیق کامل فعالیت های هسته ای را پیش شرط هرگونه مذاکره با مقامات جمهوری اسلامی می دانستند، هم اینک با وجود غنی سازی ۲۰% از تمایلشان به تداوم مذاکرات سخن می گویند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی دلیل اصلی دشمنی آمریکا و هم پیمانان غربی اش با جمهوری اسلامی ایران در ماجرای انرژی هسته ای را همین مقاومت جانانه و سرپیچی از پذیرش مطالبات استکباری آنان دانسته و می فرماید:

مسئله، مسئله ى سلاح هسته اى یا صنعت هسته اى نیست؛ مسئله ى حقوق بشر نیست؛ مسئله ى جمهورى اسلامى است که مثل شیر در مقابل این ها ایستاده است. اگر جمهورى اسلامى هم در مقابل این ها مثل بعضى از رژیم هاى منطقه حاضر بود به ملت خودش خیانت کند، در مقابل این ها تسلیم بشود، با او کارى نداشتند. مسئله ى این ها زیاده خواهى هاى استکبارى است؛ این علت دشمنى با ملت ایران است. ۱۴

بی شک می توان گفت که عرصه ی کشمکش هسته ای ایران یکی از برجسته ترین عرصه های رویارویی انقلاب اسلامی با مجموعه ی عظیم استکبار جهانی در دوران پس از رحلت حضرت امام خمینی (ره) بود و این حقیقت را به همگان اثبات کرد که ایستادن بر مواضع ضد استکباری، نهراسیدن از هیبت دروغین ابرقدرت ها و مقاومت صبورانه، تنها راه غلبه ی مستضعفان عالم بر مستکبران سلطه گر می باشد.