بابام یه چن روزیٍ رفته شهرستان واسه کارش! !
نصفه شب بودش دیدم مامانم وحشتناک اومده میگه؛ امیر بیدارشو ایمان (داداشم ۵سالشه) تب کرده پاشو ببریمش بیمارستان! ! آقا تا اینو گف مثٍ قرقی سوییچو برداشتم ماشینو از پارکینگ بیارم بیرون هیچی مامانمم اومد سوار شد با سرعتٍ نور رانندگی میکردم! ! ۳تا خیابونو ردش کردم! ! میبینم مامانم یا حسین! ! ! ایمان کو؟ ؟ امیر؟ ؟
من؛ کجاس؟ ؟ مگه تو نیاوردیش؟ ؟
مامانم؛ آچمز مگه نگفتم تو بغلش کن بیارش؟ ؟ ؟ خاک تو سرت! ! دور بزن! جاش گذاشتیم! !
رفتم خونه میبینم بچه زده زیرٍ گریه ترسیده زهره ترک شده! !
بعد مامانم زده زیرٍ خنده میگه تقصیرٍ داداشٍ سر به هواته! ! !
خدا وکیلی مامانٍ نگران و حواس جمه من دارم؟ ؟
یه مدتیٍ فک و فامیل کلید کردن رو سوتی دادن نمیدنم قضیه چیه! ! ! ! !
*****************************
رفتم چراغ اتاق خواهرم رو شبیه وصل کنم
گوشی رو دادم که نور رو بگیره ببینم چ میکنم
میبنم نشسته داره بازی میکنی
بعد چند دقیقه میگه بازیش باحاله
چراغ رو ول کن نمیخوام
*****************************
بابای دوستم داره میره حج، قسمت شما بشه، یه مرغ مینا دارن خیلی دوسش داره، مینا هم اونو خیلی دوست داره. قبل از اینکه بره هزارتا فیلم از خودش گرفته، تو فیلم به مینا سلام میکنه، قربون صدقه اش میره، گفت: هروقت رفتم این فیلما رو هر روز براش بذارید که احساس دلتنگی نکنه! ! ! ! ! !
فک و فامیل حیوون دوسته ما داریم؟ ؟ ! ! ! ؟ ؟ ! ! ! !
*****************************
داداشم تاکسی داره میگم روزی چقذر کار میکنی؟
میگه ۳۰تومن
میگم یه روز بیا کمک من ۳۰تومن بهت میدم
میگه باشه جمعه میام
گفتم حالا چرا جمعه؟
میگه آخه جمعه ها ۶۰تومن هم کار میکنم
خدایی فک و فامیله ما داریم؟
*****************************
بابام خیلی مرده! سر ناهار دستم خورد به پارچ اب همش ریخت تو غذاش. هر کی بود یه چک میخوابوند زیر گوش بچه اش. ولی بابام نزد! ! ! ! ! فقط بشقابشو باهام عوض کرد: )
خدایی اوچ مهربونی ومرام از پدر فداکار من همینطوره که در حق من سرازیر میشه منم اب شدم رفتم طبقه پایینیمون: -۰
یکی نیست بگه فک وفامیله که داریم! ! ! ! ؟ ؟ ؟
*****************************
بعضی جمعه ها من یه سر میرم خونه پدربزرگم! !
یهو دیدم پدربزرگم کز کرده یه گوشه خبری از مامان بزرگمم نیس! ! من؛ چی شده؟ ؟
بابابزرگ؛ هیچی پسرم غلطه زیادی کردم مامانیت باهام قهر کرده! ! !
من؛ چیکا کردی پسر؟ ؟
مامانی از تو یه اتاقٍ دیگه! از خودش بپرس امیر جان! !
من؛ (o_O)
بابابزرگ؛ دارم میگم زن! ! بابا من رفتم لواشکایی رو که با میوه هایٍ تو حیاط درس کرده رو یواشکی خوردم واسه این خانومم نذاشتم! ! بابا بخدا دلم میخاست! !
من؛ (^_^)
لواشک؛) ) )
درختایٍ تو حیاط؛) ) )
کسی که لواشک دلش خواست؛ (× _× )
معده ی بابابزرگم؛_______
مامانبزرگ بابابزرگٍ لواشک خوره داریم؟ ؟ ؟
*****************************
نمیدونم این قضیه باباها چیه که کولرو خاموش میکنن. حالا کولر فداسرتون دروپنجره روهم میبندن بعد که اعتراضم میکنی میگه هممون ومریض کردی رفت.
آخه باباست ما داریم
*****************************
طبقه بالامون شرکته،
ب بابا میگم بابا اینا منو نمیخوان؟
خواهرم چپ چپ نگاه کرد، گفتم ب عنوان آبدارچی،
مامانم ی نگاه عاقل اندر سفیه بهم کرد گفت آبدارچی؟
تو دلم گفتم الان میگه اینهمه درس خوندی ک آبدارچی شی،
یهو دیدم برگشته میگه آخه تو بلدی چای دم کنی ک میخوای آبدار چی شی؟
یعنی له شدما
*****************************
(سوکس شم اگه دروغ بگم) سر سفره نشسته بودیم مامانم گفت برو اون فلفل ها رو بیار با آبگوشت بخوریم پا شدم آوردم تعارف کردم هیشکی نخورد بعد خودم یه دونشو خوردم از بس تند بود آتیش گرفتم بعد مامانم به بابام میگه مرد دیدی گفتم این فلفلا شیرین نیستن؟
یه لحظه از شدت محبت اشک تو چشمام حلقه زد فک کنم شرایط من از بچه سر راهی گذشته در حد موش آزمایشگاهی روم حساب میکنن تو خونه
*****************************
عروسی دایی جونمه رفتن باغ واسه آتلیه فیلمبردار جامونده! بشمار١
بابالباساروبرده خشکشویی قراربوده ساعت٣بره تحویل بگیره الان ساعت٧غروبه مالباس نداریم! بشمار٢
میریم توشهردیدیددیدبکنیم ماشین عروس خراب شدامدادخودرو عروس ودامادو یدک کشید. بشمار٣
گوسفندگرفتیم جلوپاشون قربونی کنیم لحظه پیاده شدن عروس گوسفندفرارکرد. بشمار۴
گروه موسیقی شروع کردن مجلس گرم کنن سیم کشی تالارآتیش گرفت، به این میگن ازدواج با اعمال شاقه.
داییه بدشانسه من دارم؟
*****************************
ی مامان بزرگ دارم وقتی به نفعش نباشه نه گوشاش میشنوه نه چشاش میبینه نه پاهاش جون داره. ولی وای به حال روزی که من با تلفن صحبت کنم گوشاش تییییییییییز به تیزی چاقو زنجان یا اگه به نفعش باشه چشاش به دوربین شکاری میگه زکی تازه به جون خودم پرشش از جوب هم دیدم
ولی خدا سایه اش رو از سرمون کم نکنه.
اونایی که مامان بزرگشون اینطوریه بزنن لایکو!
*****************************
ب خالم میگم این رگه پشت چشمت؟
میگه پ ن پ طناب بستیم لباس آویزون کنیم! ! !
آخه من چی بگم ب این فک و فامیل سر خوش، هر کدوم ی مدلن! ! ! ! !
*****************************
یه بار خوابیده بودم بچه خواهرم ۵سالشه اومد یک سیلی خفن خوابوند در گوشم. روانی شدم داد کشیدم سرش چرا زدی نمیبینی خوابم. بیچاره زد زیر گریه که دیگه مگس روت بشینه فراریش نمیدم! ! !
خواهرزادس داریم
*****************************
امروز یه لباس واسه دخترم گرفتم که عکس دوتا الاغ روشه مامانم هم میگه عکس مامان باباشو زده رو لباسش مامانه ما داریم ها
*****************************
از صبح دارم الکى تو اینترنت میچرخم، مامانم میاد میگه: بسه دیگه کور شدى بد بخت؛میدونى اگه کور بشى، چى میشه؟
من: خو جایى رو نمیبینم!
میگه نخیر، اگه کور بشى، معتاد میشى! ! !
من: D
مامانم: : (‎
نابیناها: : D
معتادا: : D
آخه چه ربطى داشت خداییش؟ ؟ !

منبع: akairan. com