به گزارش پارس جام جم می نویسد: خمسه در سریال های « پایتخت ۱ و ۲» با بازی در نقش بابا پنجعلی، بازی متفاوتی را به نمایش گذاشت و نقش پیرمردی آرام را بازی کرد که حافظه درستی ندارد و از هوشیاری کامل نیز برخوردار نیست. گرچه نقش بابا پنجعلی در کنار شخصیت های اصلی مجموعه چندان پر رنگ نبود، اما با هنرمندی خمسه رنگ و بوی خاصی پیدا کرد و همین نکته بهانه ای شد برای گپی کوتاه با این هنرمند.

به نظر می رسد بابا پنجعلی در قسمت دوم مجموعه پایتخت ساکت تر شده است. این مساله دلیل خاصی دارد؟
فکر نمی کنم خیلی ساکت تر شده باشد؛ در قسمت اول پایتخت هم همین قدر ساکت بود. به هر حال او به بیماری آلزایمر مبتلاست و نسبت به اطرافیان و اتفاقات دور و برش چندان هوشیار نیست. به نظر من بابا پنجعلی پایتخت ۲ با بابا پنجعلی پایتخت ۱ تفاوت زیادی ندارد؛ اما اگر شما فکر می کنید ساکت تر شده به این دلیل است که دو سال پیرتر شده است.
برای شما که معمولا نقش های پرتحرک و گاه جوان تر از خودتان را بازی کرده اید، ایفای نقش یک پیرمرد ساکت و آرام باید کار سختی باشد. این طور نیست؟
بله، بسیار سخت بود. بابا پنجعلی با شخصیت من که مدام در حال دویدن، بالا و پایین پریدن و جنب و جوش هستم، بسیار در تضاد است. او شخصیتی ایستا دارد و درگیر ذهنیات و درونیات خودش است. ایفای این نقش کار ساده ای نبود و باید از خود واقعی ام بسیار دور می شدم.
محدود بودن دیالوگ های این شخصیت، اجرای آن را سخت تر می کرد یا کمکی بود برای بازی راحت تر در این نقش؟
معمولا بازی در نقش هایی که دیالوگ های کمتری دارد، سخت تر است.
اما دیگر مجبور نبودید کلمات زیادی را با لهجه مازندرانی ادا کنید!
این طور نیست. دیالوگ های نقش بابا پنجعلی یک ویژگی بسیار خاص داشت و یکی از مهم ترین نکات در ایفای این نقش بود. دیالوگ نویسی برای نقش بابا پنجعلی بسیار سخت بود و در لحظه شکل می گرفت.
در واقع، دیالوگ های محدود این نقش زاییده موقعیت ها و رخدادهای صحنه بود. بنابراین من به عنوان بازیگر برای هر صحنه، دیالوگ از پیش نوشته شده در اختیار نداشتم و باید همانند یک فوتبالیست همیشه آماده بودم، ببینم توپ کی به من می رسد و من با این توپ چطور می توانم گل بزنم. تمام دیالوگ های نقش باباپنجعلی در چنین شرایطی شکل گرفته اند و من باید فرصت ها را می قاپیدم و خودم را برای گفتن همان دیالوگ های به ظاهر ساده آماده نگاه می داشتم. بازی در این نقش به حضور ششدانگ در صحنه نیاز داشت و حتی یک لحظه نباید از آنچه در حال رخ دادن بود، غافل شوم.
یعنی دیالوگ ها بداهه بود؟
نه، آنها از قبل طراحی شده بود، اما به کار بردن هر دیالوگ به فضای صحنه بستگی داشت.
بنابراین تنها راه چاره این بود که باباپنجعلی را به راستی زندگی کنید؟
دقیقا. در کنار شخصیت های دیگر این سریال که همه پرتحرک بودند و در صحنه های شلوغ و پرماجرای این سریال، من باید در قالب این پیرمرد زندگی می کردم تا باورپذیر باشم.
این نقش برای شما ما به ازای بیرونی هم داشته که از آن الهام بگیرد؟
بله، بسیار زیاد. استان مازندران پر بود از پیرمردهای شبیه بابا پنجعلی. من آنجا آنقدر نمونه های مختلف دیده بودم که رسیدن به این نقش برخلاف اجرای آن برایم بسیار ساده بود.
عینک و لثه بابا پنجعلی هم بر مشکلات بازی در این نقش می افزود؟
بله، چون گذاشتن عینکی با آن قطر، دید مرا از بین برده بود و به خاطر استفاده از لثه، حرف زدن و غذا خوردن برایم بسیار دشوار شده بود. همه اینها باعث می شد تمرکزم را برای بازی و همان حضور ششدانگی که به آن اشاره کردم از دست بدهم. این لثه و عینک برای من حکم مانع را داشت.
چیزهایی مانند لباس، عینک یا همان لثه در عین این که ممکن است برای بازیگر مشکلاتی را ایجاد کند، اما در عین حال به او کمک می کند خودش را به نقش نزدیک تر احساس کند. برای شما این طور نبود؟
به این مساله از دو منظر می توان نگاه کرد، از بیرون که به عینک و لثه بابا پنجعلی نگاه کنید، آنها را ابزاری برای واقعی تر شدن نقش می بینید که کاملا در خدمت نقش و هنرنمایی بازیگر هستند؛ اما از درون و از نگاه خود بازیگر دشواری های زیادی ایجاد می کنند و به همان اندازه که کمک کننده هستند، می توانند مساله ساز هم باشند.
مخاطبان تلویزیون و از جمله مردم استان مازندران از بازی شما در این نقش راضی هستند و بازیگران متعددی از هنرنمایی شما در این نقش تعریف می کنند. خود شما چقدر از کارتان راضی هستید؟
خوشبختانه مردم این شخصیت را دوست داشتند و چون مردم از آن راضی بودند، من هم این نقش را دوست دارم.