به گزارش پارس به نقل از فارس، آیت الله روح الله قرهی مؤسس حوزه علمیه امام مهدی (عج) واقع در منطقه حکیمیه تهران، در نخستین جلسه اخلاق خود ضمن تفسیر آیه ۲۹ سوره مبارکه « بقره» به بررسی رابطه عدم تأمل در خلقت، کفران نعمت و کافر شدن مقابل پروردگار عالم در آیات مشابه پرداخت که مشروح آن در ادامه می آید:

چه کنیم دچار کفر نشویم؟

یک نکته که معمولاً پروردگار عالم از آن طریق بشر را انذار می­ دهد، این است که به اطراف خودش یک نگاهی کند. لذا یک قضیه برای انذار و رسیدن به پروردگار عالم، تأمل بشر در وجود خودش است، همان­ گونه که در آیه ۲۸ که مطالب آن بیان شد، می­ فرماید: « کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ» شما هیچ بودید و خدا شما را حی و زنده قرار داد.

بشر دائم نیاز دارد به این که به او تذکار دهند و گذشته او را یادآوری کنند. این مطلب خیلی مهم است. مثلاً در بحث مال و منال، قدرت یا هیکل و زیبایی، بعضی فکر می­ کنند خودشان از اول همین­ ها را داشته­ اند.

لذا پروردگار عالم برای این که انسان یک موقعی به سمت کفر نرود، گذشته او را به او یادآوری می­ کند. منظور از کفر هم کفران نعمت است و هم کفر در مقابل پروردگار عالم.

این نکته را گفته­ ام، این نکته اساسی است، آن را به عنوان یکی از کلیدهای مهم به ذهنتان بسپارید و آن این که کفر نعمت، کفر در مقابل خدا را می­ آورد. یعنی اگر کفران نعمت کردیم، طبعاً به پروردگار عالم هم کافر می­ شویم. لذا برای آن که کفران نعمت نکنیم، یکی از راه هایش این است که دائم یادآور شویم که چه کسی هستیم.

چگونه می توان دائماً خداشناس بود؟

ابوالعرفا، آیت­ الله ادیب، یک نکته بسیار عالی را به ما ­ فرمودند. ایشان می­ فرمودند: خصیصین حضرت حق، مِن المعصومین و الانبیاء و العرفا و الاتقیاء، همیشه به خودشان این نکته را یادآوری می­ کنند که تو کیستی.

بعد می­ فرمودند: یک معنای « مَنْ‏ عَرَفَ‏ نَفْسَهُ‏ فَقَدْ عَرَفَ رَبَه‏ » همین است که وقتی کسی بفهمد کیست و از کجا بوده و چه بوده است، دیگر دائم در مقابل پروردگار عالم، خاشع و خاضع است و طغیان نمی­ کند و طاغی نمی­ شود. چون همیشه می­ فهمد فقیر است. انسان زمانی طاغی می­ شود « کَلاَ إِنَ الْإِنْسانَ لَیَطْغى‏ » که فکر می­ کند مستغنی است « أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‏ ‏ » ، اما وقتی که فهمید که واقعاً هیچ است « یا أَیُهَا النَاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَهِ» ، دیگر طبیعی است طغیان نمی­ کند و دائم خداشناس می­ شود. پس یک معنای « مَنْ‏ عَرَفَ‏ نَفْسَهُ‏ فَقَدْ عَرَفَ رَبَه‏ » همین است.

لذا برای همین در این­ جا پروردگار عالم، انسان را به خودش رجوع می­ دهد و می­ فرماید: « کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَهِ» شما چون کفران نعمت کردید، کافر به خدا هم شدید. یک نگاه به خودتان کنید « وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَ یُمیتُکُمْ ثُمَ یُحْییکُمْ ثُمَ إِلَیْهِ تُرْجَعُون‏ » تو که هیچ اختیاری از خودت نداری، چرا کفر می­ ورزی؟ ! جدی ما اختیار داریم؟ ! چه اختیاری داریم؟ ! در قد و قواره و شکل خودمان، چه اختیاری داریم؟ ! موی یکی زرد است، یکی قرمز است و… . چشم یکی درشت است، یکی کوچک است. چه اختیاری داریم؟ ! پس باید در این موارد یک مقدار تأمل کنیم.

نگرش توحیدی

از این رو پروردگار عالم انسان را هم به خود انسان و هم به اطرافش انذار می­ دهد تا کافر به نعمت و خدا نشود. اما بعد از این که می­ گوید: تو خودت را ببین، یک مطلب دیگر هم می­ گوید، می­ فرماید: « هُوَ الَذی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً‏ » همه موجودات را هم خود خدا خلق کرده است، از بشر طاغی گرفته تا دیگر موجودات.

ما گاهی بزرگ هستیم اما در واقع بچه­ ایم و متوجه و هوشیار نیستیم. اولین انذار برای این که هوشیار شویم تا به کفران نعمت و کفر بالله گرفتار نشویم، این است که خودمان را ببینیم. ما اموات بودیم، پس هیچ بودیم، احیا شدیم و خدا زنده­ مان کرد و سپس دوباره می­ میریم. جدی کیست که بگوید: من نمی­ میرم؟ ! هیچ احدی در عالم نیست که جرأت کند و بگوید: من نمی­ میرم.

اگر این مرگ نبود، حسب روایات شریفه انسان ادعای خدایی هم می­ کرد. حالا جالب است که مرگ بود و فرعون ادعای خدایی هم کرد و گفت: « أَنَا رَبُکُمُ الْأَعْلى‏ » . ما هم می­ بینیم مردم می­ میرند اما باورمان نمی­ شود که شاید خودمان هم الآن از این­ جا بیرون برویم و فردا دیگر نیاییم.

آن ­ وقت بعد از این مطلب، می­ فرماید: « هُوَ الَذی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً‏ » ؛ یعنی بدانید همین خدایی که شما را که مرده بودید، احیا کرد و دو مرتبه به ظاهر شما را از بین برد و سپس باز هم زنده کرد « وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَ یُمیتُکُمْ ثُمَ یُحْییکُمْ ثُمَ إِلَیْهِ تُرْجَعُون‏ » ؛ همان کسی است که هر آنچه را در زمین است، خلق کرده است، « خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً‏ » .

بنابراین ما باید یک نگرش توحیدی داشته باشید و شرط اولیه­ اش هم این است که خودمان را نگاه کنیم. وقتی فهمیدیم خودمان هیچ هستیم، دیگر نگرشمان توحیدی می­ شود. در نگرش توحیدی می­ فهمیم که هر چه موجود در عالم هست را خداوند خلق کرده و آن­ وقت است که وقتی کوه، دشت، دریا، مورچه، پشه و… را می­ بینیم، می­ گوییم: « خَلَقَ‏ الْخَلَائِقَ‏ بِقُدْرَتِه‏ » .

با تأمل در خلقت می­ فهمیم همه چیز احیا می­ شود. مطلبی بگویم خیلی عجیب است. وقتی فرش - که از پشم است؛ یعنی نخ­ های شمی را بافته­ اند، نه فرش­ های ماشینی - را در جایی در گرما می­ گذارید و مدتی بسته است و نفتالین و… هم نمی­ زنید، بعد از یک مدتی می­ بینید بید به فرش افتاده و مقداری از آن را خورده است. بید، حشره­ ای سیاه و ریز است و جالب این است که از بیرون هم نمی­ آید، بلکه از خودش تولید می­ شود.

حالا سؤال: مگر تارهای فرش و این نخ­ ها جان داشتند؟ بله، عرض کردیم پروردگار عالم فرمود: « وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَ شَیْ‏ ءٍ حَی‏ » ، همه اشیاء حتی این عینک، میکروفون و لباس من و شما، حی است؛ چون اگر حی نباشد و حیات نداشته باشد؛ یعنی آب ندارد و پودر می­ شود. سوختن و آتش­ سوزی که می­ شود؛ یعنی تبخیر آب که همه چیز پودر می­ شود.

لذا آن تارهای فرش حیات داشت و عواملی باعث شد این بید بید به وجود آمده و حرکت می­ کند. پروردگار عالم می­ گوید: من از آن برای شما حیات درست می­ کنم. پس اگر شما نگاه کنید، می­ بینید فقط کوه، « خَلَقَ‏ الْخَلَائِقَ‏ بِقُدْرَتِه‏ » نیست، پروردگار عالم می­ فرماید: « هُوَ الَذی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً‏ » یعنی همه مطالب همین­ طور است.

رسول از خطای ما می گذرد!

پروردگار عالم در سوره مائده نیز مطلبی را در مورد کفر بیان می­ کند. در آیات قبل از آن می­ فرماید: « یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِنُ لَکُمْ کَثیراً مِمَا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتابِ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیرٍ‏ » ای اهل کتاب! بدانید محققاً که رسول ما به سوی شما آمده تا حقایق و احکام احکام بسیاری را که شما در کتاب­ های آسمانی پنهان می­ کردید، برای شما بیان کند. او از خطاهای شما هم در می­ گذرد.

این گذشت خداوند از خطاهای بشر یکی از خصوصیت اوست. اما بعضی مانند وهابیت ملعون که بحث شفاعت را زیر سؤال می­ برند و می­ گویند: مگر می­ شود؟ ! (در این­ جا بحثم این نیست اما یک اشاره کوتاه می­ کنم) . این در حالی است که خداوند در این آیه می­ فرماید: رسول آمده که احکام و حقایق را برای شما بیان کند و از شما بگذرد؛ یعنی رسول از شما بگذرد! « قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبین» او از طرف خدا برای شما نور و کتاب آشکار آورد.

راه هدایت

« یَهْدی بِهِ اللَهُ مَنِ اتَبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَلامِ» معلوم است هرکس که از پی خشنودی و رضای حضرت حق برود، راه­ ها را پیدا می­ کند و خدا او را به راه­ های سلامت هدایت می­ کند. « وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُلُماتِ إِلَى النُورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدیهِمْ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیم‏ » خدا او را از ظلمات به نور می­ برد.

بارها و بارها در بحث اخلاق و… عرض کردیم که اگر کسی بخواهد اوج بگیرد و به مطالب عرفانی برسد، دو بال پرواز نیاز است، یکی اطاعت و دیگری ادب (در این­ جا حاشیه می­ زنم و دوباره به اصل بحث برمی­ گردم) . این آیه شریفه هم دارد بالصراحه این دو چیز را بیان می­ کند. می­ فرماید: « مَنِ اتَبَعَ رِضْوانَهُ» اگر اطاعت کنید، « یَهْدی بِهِ اللَهُ… سُبُلَ السَلامِ» شما را به راه­ های سلامت هدایت کرده، « وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُلُماتِ إِلَى النُورِ بِإِذْنِهِ» و پیامبر به اذن خدا شما را از ظلمات به نور خارج می­ کند، « وَ یَهْدیهِمْ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیم‏ » .

پس اگر اطاعت و تبعیت کنید، هدایت خواهید شد. لذا بحث اصلی همان « مَنِ اتَبَعَ» است. خداوند هم فرمود: اگر راست می­ گویید مرا دوست دارید، باید تبعیت کنید، « إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُونَ اللَهَ فَاتَبِعُونی‏ ‏ » ، آن­ وقت من هم شما را دوست دارم، « یُحْبِبْکُمُ اللَهُ» .

انسان فردای قیامت از کدام نعمت، بازخواست می­ شود؟

پروردگار عالم بعد از این آیات، در آیه هفدهم که مورد بحث ما است، می­ فرماید: « لَقَدْ کَفَرَ الَذینَ قالُوا إِنَ اللَهَ هُوَ الْمَسیحُ ابْنُ مَرْیَمَ قُلْ فَمَنْ یَمْلِکُ مِنَ اللَهِ شَیْئاً إِنْ أَرادَ أَنْ یُهْلِکَ الْمَسیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَ أُمَهُ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً وَ لِلَهِ مُلْکُ السَماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ اللَهُ عَلى‏ کُلِ شَیْ‏ ءٍ قَدیر» .

در این آیه کسانی را که کفران نعمت کردند، مطرح می­ کند. عرض کردیم در روایت هم هست که وقتی پروردگار عالم از نعمت سؤال می­ کند، منظور از نعمت، امامت و هادیان الهی هستند چون پروردگار عالم که خودش کریمان عالم و امثال حاتم طایی را خلق کرده، هیچ وقت انسان را در مورد نعمات مادی بازخواست نمی­ کند.

حاتم طایی برای اطعام فقیران سفره­ هایی در چادرها پهن می­ کرد و جالب این است که خادم های که در یک چادر می­ گذاشت با چادر دیگر فرق می­ کرد. دو درهم داشت که اگر از این در بیرون رفت و خواست در یک چادر دیگر هم غذا بخورد، خادم ها نگویند: تو که در چادر قبلی غذا خوردی! بندگان خدا وقتی کریم می­ شوند، این­ گونه هستند. حالا آیا خدا که خودش خالق کریم و کریم اصل است، می­ آید از برنج و نخود و… سؤال کند که چند کیلو خوردی؟ ! خیر، نعمتی که سؤال می­ شود، همین هدایت و هادیان الهی است.

خدا هر کس را که بخواهد به هلاکت می رساند

« لَقَدْ کَفَرَ الَذینَ قالُوا إِنَ اللَهَ هُوَ الْمَسیحُ ابْنُ مَرْیَمَ» این کسانی که کفران نعمت می­ کنند، کسانی هستند که الله را مسیح می­ دانستند. البته همان­ طور که عرض کردم همه این مطالب از یهود است که درون مسیحیت هم نفوذ پیدا کردند.

« قُلْ فَمَنْ یَمْلِکُ مِنَ اللَهِ شَیْئاً إِنْ أَرادَ أَنْ یُهْلِکَ الْمَسیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَ أُمَهُ» بگو: اگر خدا بخواهد مسیح و مادرش و همه کسانی که در زمین هستند را هلاک کند، چه کسی می­ تواند جلوگیری کند؟ ! مگر خدا این کار را نکرد، او توانست عیسی بن مریم را خلق کند. پس اگر بخواهد عیسی بن مریم و مادرش و هرکس دیگری را هم هلاک می­ کند. پس اگر خدا بخواهد، می­ تواند و معلوم است همه چیز دست خداست، « وَ لِلَهِ مُلْکُ السَماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ اللَهُ عَلى‏ کُلِ شَیْ‏ ءٍ قَدیر» .

یکی از مطالبی که اولیاء خدا از جمله ابوالعرفا دائم به آن تذکر می­ دادند، همین است که بدانیم همه چیز به دست خداست، آن­ ها خودشان می­ دانند هیچ هستند و برای همین است که به خداشناسی می­ رسند، « مَنْ‏ عَرَفَ‏ نَفْسَهُ‏ فَقَدْ عَرَفَ رَبَه‏ » . آن­ ها همیشه می­ دانند که شاید همین الآن دیگر عمرشان تمام شود.

سال ۶۲ یا ۶۳ بود که آیت­ الله افضل در دهه آخر سفر، به منبر رفته بودند. ایشان در آن جلسه، خطبه را خواندند و بعد صلوات فرستادند. جمعیت زیادی حضور داشتند. خانم­ ها هم شلوغ می­ کردند. آقا حرف نزدند. چند صلوات فرستادند، باز آقا حرف نزدند. گفتند خانم­ ها ساکت باشید و بر خاتم انبیاء محمد صلوات فرستادند، باز هم آقا حرف نزدند. باز گفتند: آقا ناراحت هستند و حرف نمی­ زنند، دیگر همه خانم­ ها سکوت را رعایت کردند و آن­ ها هم که بچه داشتند، بیرون رفتند. ولی دیدند آقا باز هم حرف نمی­ زنند و همین­ طور نگاه می­ کنند. گفتند: پس آقا چرا تکان نمی­ خورند؟ بالا رفتند، دیدند آقا تمام کرده­ اند!

خدا مرحوم آقای فلسفی را رحمت کند. ایشان بیان فرمود: من این­ قدر برای مرگ آماده­ ام که اگر همین الان ملک الموت بیاید، حاضرم به راحتی بروم. اتفاقاً چند ماهی گذشت و یک روز در آخرین جلسه قبل از ماه مبارک رمضان که پنجشنبه­ ها گعده علمی داشتند، در منزل قدیمشان - که در خیابان ری است و الآن توسط آیت­ الله مکارم به دارالمبلغین تبدیل شده است - سخنرانی داشتند. ایشان همین که چای را در دستشان گرفته بودند، تمام کردند! همین است، پروردگار عالم می­ فرماید: اگر ما بخواهیم همه را به هلاکت می­ رسانیم.

خلقت؛ مایه عبرت

پس یکی از انذارهای پروردگار عالم به بشر همین است که خداوند در هر آنچه که در عالم هست، می­ تواند تغییر و تحول بدهد، « هُوَ الَذی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً ثُمَ اسْتَوى‏ إِلَى السَماءِ فَسَوَاهُنَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِکُلِ شَیْ‏ ءٍ عَلیم‏ » پس چرا کفران می­ کنید؟ !

پروردگار عالم دلیلش را در آیات قبلی بیان می­ فرماید: « الَذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُون‏ » تا به این آیه می­ رسد که می­ فرماید: « کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَهِ» و برای این که به این­ جا نرسیم، انذار می­ دهد و این انذار باید دائمی باشد.

عزیزان من! یکی از مطالبی که دائم و تا لحظه مرگ باید باشد و وقت و حد هم ندارد، این است که انسان خودش را در معرض موعظه قرار دهد و بر انذارها - که برای این طرف است - و بشارت­ ها - که برای آن طرف است - مواظبت کند.

مثلاً همین باغ­ ها، جنگل­ ها و کوه و صحرا را در اصل، خدا برای مؤمنین قرار داده است و مؤمنین وقتی به آن­ جا هم می­ روند، دائم به یاد خدا هستند. خیلی جالب است، در ورزنه اصفهان که آن سمت اژه است، هفت، هشت تپه شنی بزرگ وجود دارد اما جای این تپه­ ها دائم عوض می­ شود. انسان باید برود قدرت پرودگار عالم را ببیند. خیلی عجیب است، ما مناظر بکری در ایران داریم.

پروردگار عالم می­ فرماید: اگر می­ خواهید موحد شوید، همه این­ ها آیات الهی برای شماست، نه این که کنار دریا بروید و نعوذبالله و نستجیربالله آب را که دیدید، فکر کنید همه به هم محرم می­ شوند! بلکه بروید طلوع آفتاب را در کنار دریا ببینید. می­ دانید طلوع آفتاب در کنار دریا برای آن­ هایی که مریضی قلبی دارند، مفید است؟ اصلاً این نفس کشیدن در کنار دریا در زمان طلوع آفتاب؛ یعنی آن موقع که خورشید هنوز قرمز است، بهترین زمان برای درمان ناراحتی­ های قلبی است.

لذا خداوند خلقتش را برای من و شما به عنوان عبرت قرار داده است و جالب این است که می­ فرماید: و می­ فرماید: « هُوَ الَذی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً» یعنی برای شما خلق کردم و إلا من که به این­ ها نیاز نداشتم، « خَلَقَ لَکُمْ» . هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان!

رابطه کفر و تأمل نکردن در خلقت

آیه بعدی که در همین مورد کفران است، باز در سوره مائده آیه ۳۶ است. جالب است که هر موقع بحث « ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً» آمده، بحث کفران نعمت و کافران هم بیان می­ شود و این هم یکی از آن نکاتی است که باید در آن تأمل شود که چه حکمتی دارد که آن­ جایی که « ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً» را بیان می­ فرماید، قبلش عنوان « کَفَرُوا» را می­ آورد!

پرودگار عالم وقتی در سوره مائده عنوان فساد بشر به خصوص در مورد بنی­ اسرائیل را بیان می­ کند، می­ فرماید: « مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلى‏ بَنی‏ إِسْرائیلَ أَنَهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَما قَتَلَ النَاسَ جَمیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَما أَحْیَا النَاسَ جَمیعاً وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَیِناتِ ثُمَ إِنَ کَثیراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُون‏ » .

یک نکته ای که در حاشیه باید بیان کنم، این است که بشر وقتی فساد و کفران نعمت کرد، به اسراف می­ افتد و وقتی در اسراف افتاد، در قتل می­ افتد و بعد مع­ الأسف دیوانه می­ شود. خیلی از جنگ­ های عالم بر اثر دیوانگی بشر است.

لذا قرآن می­ فرماید: « إِنَما جَزاءُ الَذینَ یُحارِبُونَ اللَهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَلُوا أَوْ یُصَلَبُوا أَوْ تُقَطَعَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظیم‏ » که خلص معنای آن، این است که آن­ ها که با خدا و رسول جنگیدند - با خدا که نمی­ توانند بجنگند اما به صورت ظاهر گردنکشی و طغیان می­ کنند- و فساد کردند و به فسق و اسراف روی آوردند، مانند صهیونیسم، این طاغیان عالم که در زمین فساد می­ کنند و دیوانه وار مردم را به قتل می­ رسانند و به دار می­ آویزند و دست و پاهایشان را قطع می­ کنند؛ به خاطر این است که این­ ها در این دنیا به عذاب و خواری گرفتار شدند و در آخرت هم به عذاب عظیم دچار می­ شوند. بعد می­ فرماید: « إِلاَ الَذینَ تابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَ اللَهَ غَفُورٌ رَحیم‏ » مگر آن­ ها که توبه کنند.

« یا أَیُهَا الَذینَ آمَنُوا اتَقُوا اللَهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ وَ جاهِدُوا فی‏ سَبیلِهِ لَعَلَکُمْ تُفْلِحُون‏ » ، ای کسانی که ایمان آوردید، تقوای خدا را پیشه کنید و به سوی او وسیله­ ای بجویید و در راهش جهاد کنید تا شاید رستگار شوید.

ولی یک عده با رستگاری و وسیله مخالفند. در آیات بالا هم که خواندیم، بحث این بود که پروردگار عالم رسول را آورد تا احکام را برای ما تبیین کند و از خطاهای ما درگذرد، « یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِنُ لَکُمْ کَثیراً مِمَا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتابِ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیر» . گرچه قبل از این آیات هم باز در آیه ۱۲ فرمود: « وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَهُ میثاقَ بَنی‏ إِسْرائیلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقیباً وَ قالَ اللَهُ إِنِی مَعَکُمْ‏ » . خوب است این آیات را بخوانید. جالب است بیشتر هم مربوط به همین صهیونیست­ ها و بنی­ اسرائیل است؛ چون این­ ها عامل شر در عالم هستند و محوریت باطل در عالم (همان نام کتاب یهودشناسی ما که جلد اول آن چاپ شد) ، این­ ها هستند که مدام فساد به وجود می­ آورند.

پروردگار عالم خطاب می­ کند: ای اهل ایمان متقی و پرهیزکار باشید و به سوی او با وسیله بیایید. این هم یکی از جواب­ های دندان­ شکن به وهابیت که بازوی یهود است، می­ باشد؛ چون خدا خودش می­ گوید: با وسیله بیایید و در راه او جهاد کنید تا رستگار شوید.

اما آن­ ها که کافرند، چگونه هستند؟ « إِنَ الَذینَ کَفَرُوا لَوْ أَنَ لَهُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لِیَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذابِ یَوْمِ الْقِیامَةِ ما تُقُبِلَ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیم‏ » در این­ جا پروردگار عالم هم عنوان کفر آن­ ها را می­ گوید و هم در مقابل می­ فرماید: دیگر برای شما بس است، اگر بخواهید این­ قدر هم گردن­ کشی کنید، بدانید شما را به هلاکت در می­ آوریم!

می­ فرماید: آن­ ها که کافر شدند، اگر دو برابر آنچه در زمین است، فدیه بیاورند تا با آن، خودشان را از عذاب قیامت رهایی ببخشند، خدا دیگر از این­ ها نمی­ پذیرد و عذاب دردناک شامل حالشان می­ شود.

مؤمنین! حتی یک گام هم عقب ننشینید

یک نکته­ ای ذیل همین آیه بگویم که نکته بسیار مهمی است؛ چون در آیه بعدی هم می­ فرماید: « یُریدُونَ أَنْ یَخْرُجُوا مِنَ النَارِ وَ ما هُمْ بِخارِجینَ مِنْها وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقیمٌ» آن­ ها دائم آرزو می­ کنند که از آتش دوزخ بیرون شوند اما هرگز از آن خارج نمی­ شوند، عذاب آن­ ها دائمی است و همیشگی در آن­ جا هستند. ذیل این آیه شریفه - که إن­ شاءالله روایات را بعدها می­ خوانیم، چون همان­ طور که مستحضرید ما اول آیات مرتبط را می­ خوانیم و بعد روایات را می­ آوریم - یک روایتی است که خیلی جالب است، می­ فرمایند: به اهل کتاب که کفر ورزیدند، به خصوص یهود، مهلت ندهید؛ چون اگر مهلت بدهید، شما را گرفتار می­ کنند.

البته اگر قبل از این که بر آن­ ها مسلط شوید، توبه کردند، آن­ ها را عفو کنید اما بعد از آن دیگر نگذارید مسخره­ تان کنند. در یهود شناسی این آیات را هم خواندیم که پروردگار عالم بیان کرد: مواظب باشید این­ ها شما را به تمسخر نگیرند و مدام بگویند: توبه اما کار خودشان را بکنند. جلوی این­ ها بایستید، مراقبشان باشید که عذاب دردناک برای آن­ ها خواهد بود.

شما دیدید دیگر! تا ما یک مقدار عقب آمدیم، بر ما سوار شدند. تازه عقب­ هم ننشستیم اما یک مقدار نرم صحبت کردیم، هنوز جلسه تمام نشده بود خبرگزاری­ هایشان گفتند: ایرانی­ ها از مواضعشان عقب­ نشینی کردند! اما آقای دکتر جلیلی گفت: خیر، چنین چیزی نیست، چه پنج درصد و چه بیست درصد. الآن هم تعدادی از روزنامه­ های ایرانی خودمان دارند می­ گویند: بله، ما عقب نشینی کردیم. اما ما باید بدانیم در مقابل این­ ها نباید یک گام عقب نشست. اگر یک گام عقب بنشینی، همه چیز خود را از دست خواهی داد.

لذا ضمن این­ که پروردگار عالم انذار می­ دهد که خودتان را مراقبه کنید و ببینید چه بودید، شما نبودید، زنده­ تان کرد، بعد می­ میرد و دوباره زنده­ تان می­ کند و دوباره شما را به خودش رجوع می­ دهد؛ بعد می­ فرماید: به عالم نگاه کنید که خالق همه موجودات اوست. ولی باز از آن­ طرف می­ گوید: اگر کسانی که اهل کفر هستند، در کفرشان ثابت قدم بودند؛ در مقابلشان بایستید و عقب نشینی نکنید.

هر جا ما عقب­ نشینی کردیم، باختیم. هر جا یک مقدار نرم صحبت کردیم؛ باختیم. این یک هشدار است. شاید یک موقع، یک کسی، یک باد صبایی حرف ما را به گوش یکی از مسئولین برساند که نباید شل بیاییم. حضرت آقا اول سال چقدر زیبا، عالی، محکم و مقتدرانه در مشهد سخنرانی کردند، اما مع الاسف آقایان یک کمی در حرف زدن­ هایشان شل آمدند و این­ ها هم جری شدند و فکر کردند خبری است.

در حالی که باید به آن­ ها گفت: اصلاً تحریم­ های شما اثر نداشت و واقعاً هم اثر نداشت؛ چون حدود بیست درصد مسافرت­ ها زیادتر بوده و ایام نوروز دائم در این جاده­ ها ماشین در رفت و آمد بوده استو شصت میلیارد خرج شده است. این­ ها شوخی نیست، این همه تحریم­ ها کجا رفت؟ ! فشار بود اما همه مردم هم وسایل مورد نیاز خود را تهیه کردند و بالاخره هر کس به اندازه وسع خودش خرید کرد. اما اگر یک طور رفتار کنیم که این­ ها فکر کنند این فشارهای اقتصادی که از طرف آن­ ها وارد شده، اثر گذاشته، باختیم. لذا اتفاقاً باید بگوییم: هیچ اثر نگذاشته، بهتر است یک مقدار فشارتان را هم بیشتر کنید!

امروز یکی از همین آمریکاهی­ ها گفته بود: ما دیگر باید از این کشتی­ های نفتکش ایرانی­ ها بترسیم. لذا عزیزان! تحریم­ ها به ضرر ما نبوده، بلکه به نفع ما بوده است. البته اذیتمان می­ کند اما در آخر به نفع ماست. لذا زحمت دارد دیگر اما اثری برای آن­ ها ندارد.

ای مگس، عرصه سیمرغ نه جولانگه توست

خداوند در این­ جا می­ فرماید: در مقابل این­ ها باید بگویید: اگر جمیع آن­ چه که هست را هم بیاورید و فدیه بدهید، دیگر نمی­ پذیریم، دیگر ما ایستادیم و شما را هلاک می­ کنیم و عذابتان هم دردناک است.

پس ما هم باید این­ طور باشیم، مثل آقا که فرمودند: ما دیگر الآن مذاکره نمی­ کنیم. این­ ها هم که دارند مدام از مذاکره می­ گویند، برای این است که آن­ ها در ضعف قرار گرفتند و إلا بدانید هر موقع قوی باشند، مذاکره نمی­ گویند. هر موقع هم ما یک مقدار عقب نشستیم، آن­ ها فکر می­ کنند که حتماً در ایران خبری شده است. بعضی موقع اشتباه می­ کنیم و باید مراقبه کرد.