پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- مصطفی غفاری- فقدان آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به عنوان یک کنشگر سیاسی تعیین‌کننده، پیامدهای فراوانی در سپهر سیاست ایرانی خواهد داشت. هرچند به دلیل غلبه فضای پر از عواطف و احترام در روزهای نخست درگذشت این چهره، زود است که فهرست کاملی از این پیامدها داشته یا کیفیت و دامنه آثار این مسأله در همه ابعاد آن را درک کنیم. با این حال مجموعه‌ای از ملاحظات اولیه در چند بُعد قابل شناسایی است که می‌تواند راهنمای تحلیل‌های بعدی باشد و در ادامه تکمیل شود.

هاشمی دوم یا راه هاشمی؟

نخستین و نزدیک‌ترین پیامد رحلت آقای هاشمی رفسنجانی، درباره جانشینی این شخصیت پرنفوذ و اثرگذار مطرح است؛ جایی که دو احتمال بیشتر رخ می‌نماید:

1. هاشمی دوم: 

در این سناریو، یک فرد که نزدیک‌ترین ویژگی‌های شخصی و توان نقش‌آفرینی مشابه با آن فقید را داشته باشد، جایگزین او در سپهر سیاسی ایران می‌شود. البته بدیهی است که جدا از میزان نزدیک بودن چنین فردی، مدت زیادی طول خواهد کشید که این فاصله عملاً و واقعاً پر شود و کسی بتواند به کمیت و کیفیت نقش‌آفرینی آقای هاشمی رفسنجانی نزدیک شود. در مورد مصداق این افراد، چهره‌هایی چون آقایان ناطق نوری، سیدحسن خمینی و سیدمحمد خاتمی مطرح هستند اما دکتر روحانی رییس‌جمهور فعلی بخت بیشتری برای قرار گرفتن در چنین جایگاهی دارد.

2. راه هاشمی: 

در این سناریو، آنچه موضوعیت دارد منش آقای هاشمی رفسنجانی است که با ویژگی‌هایی چون اعتدال، مصلحت‌سنجی و ... شناخته می‌شود و در سال‌های اخیر با تصویرسازی از خود به عنوان «ناجی ملی» نیز گره خورده است. بدیهی است در فقدان شخصی که نماد اصلی این جریان بوده و سال‌ها در این نقش جاافتاده است، بازسازی این نقش به آسانی ممکن نخواهد بود؛ مگر در تداوم فضای عاطفی و موج‌سواری بر آن که در هر حال، در میان‌مدت دوام نخواهد آورد.

آینده دو نهاد

مهم‌ترین نقش‌های سیاسی رسمی آقای هاشمی رفسنجانی در سال‌های اخیر در مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان رهبری رقم خورده است. در غیاب وی، برای مجمع تشخیص ممکن است دو اتفاق رخ دهد. یکی آنکه شخصیتی نزدیک به ویژگی‌های آیت‌الله جانشین وی شود و دیگر آنکه اساساً دامنه نقش‌آفرینی این نهاد محدود شده و کارکردهایی دبیرخانه‌ای بیابد. حکم انتصاب دوره جدید مجمع که احتمالاً در اسفندماه توسط رهبری صادر می‌شود، این گره‌ها را خواهد گشود.

در خبرگان رهبری اگرچه هاشمی رفسنجانی دیگر رییس مجلس نبوده ولی امید داشت که با حضور مؤثر خود، در لحظه حساس احتمالی نقشی تاریخی ایفا کند. از آنجا که مسأله مستقیماً به نظر مردم در انتخابات میان‌دوره‌ای بازمی‌گردد و احتمالاً این انتخابات همزمان با انتخابات ریاست‌جمهوری آینده برگزار خواهد شد، احتمال آنکه نتیجه همسویی زیادی با انتخاب مردم در اردیبهشت‌ماه 96 داشته باشد فراوان است.

داستان ناتمام...

با رفتن آقای هاشمی رفسنجانی، نسبت‌ها و معادلاتی که به دلیل حضور وی و نقش‌آفرینی مثبت یا منفی او در قالب حمایت یا مخالفت پدید آمده بود، احتمالاً کمرنگ خواهد شد. به این ترتیب و برای نمونه دوگانه احمدی‌نژاد - هاشمی کمرنگ‌تر خواهد شد و بلکه موضوعیت خود را به‌طور کامل از دست خواهد داد. بنابراین با آنکه احمدی‌نژاد قطب مخالف آیت‌الله تلقی می‌شده حتی او نیز با فقدان هاشمی با افول اقبال سیاسی مواجه خواهد بود. برهم خوردن دوگانه‌ها، حتی بر موقعیت سیاسی کسانی چون آیت‌الله مصباح یزدی نیز مؤثر خواهد بود.

از سوی دیگر، شخصیت‌هایی چون آقای حسن خمینی که در سال‌های اخیر زیر چتر حمایتی رییس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام در حال رشد بودند، سکوی پرتاب خود را به‌طور تراژیکی از دست داده‌اند، ولی بزرگترین ضربه به موقعیت رییس‌جمهور یعنی آقای روحانی وارد شده است که آقای هاشمی رفسنجانی مدعی برکشیدن وی در انتخابات 96 بود و حالا در آستانه انتخابات آینده برای تجدید دوره ریاست خود، علاوه بر کارنامه ضعیف، بزرگ‌ترین پشتوانه خود را از دست داده است.

اردیبهشت بدون هاشمی

در تمامی انتخابات‌هایی که در سال‌های پس از انقلاب اسلامی در ایران برگزار شده، آقای هاشمی رفسنجانی یک کنشگر تعیین‌کننده در رقابت‌های سیاسی بوده است؛ چه با حضور مستقیم خود به عنوان نامزد (در مجلس، ریاست‌جمهوری و خبرگان) و چه با طراحی و بازی‌سازی در فضای رقابت و حمایت و مخالفت‌هایش با جریانات گوناگون.

این نقش به‌ویژه در سه انتخابات اخیر کشور یعنی ریاست‌جمهوری 92 و مجلس و خبرگان 94 بسیار پررنگ بوده است که ثمره آن برآمدن جریان اعتدال‌گرایی با محوریت آقای روحانی است؛ اما این طراحی و بازی‌سازی بیش از آنچه در ظاهر به نظر می‌آید، به کنشگری فعال و در صحنه آیت‌الله وابسته بوده است.

ایران پس از انقلاب در اردیبهشت‌ماه 96 اولین انتخابات بدون هاشمی رفسنجانی را تجربه می‌کند که برای همه کنشگران از هر سو تازگی‌هایی دارد؛ اما کفه نگرانی‌های دولت مستقر و رییس‌جمهور فعلی را بیش از دیگران سنگین می‌کند. دولت یازدهم که با روی کارآمدن ترامپ جمهوری‌خواه در آمریکا با ضربه سختی به‌رغم پیش‌بینی‌های خود مواجه شد، امروز نیز ضربه سختی از فقدان آیت‌الله می‌خورد که تقریباً در پیش‌بینی‌ها جایگاهی نداشت و جبران‌کننده‌ای نیز ندارد.

خلأ در نظام

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی با همه اختلاف نظرهای اجتهادی که با رهبری و سران قوا در مدیریت کلان کشور داشت، یک وزنه در مشاوره و تصمیم‌سازی سیاست‌های کلان رسمی و غیررسمی نظام شناخته می‌شد. سابقه، تجربه و هوش رییس فقید چیزی نیست که در نبود وی به سادگی قابل بازیابی یا تکرار باشد. ضمن آنکه باتوجه به سابقه انقلابی وی، بودن او درون چارچوب‌های نظام همواره وزن سرمایه اجتماعی جمهوری اسلامی را بالا می‌برد که هم بر معادلات سیاست داخلی و هم در مناسبات خارجی مؤثر بود. البته این کنشگر راهبردی، به دلیل همان اختلاف نظرهای اجتهادی گهگاه ممکن بود تنش‌هایی نیز در داخل و در سطوح تصمیم‌گیری نظام ایجاد کند که در نبود وی آن دست‌اندازها نیز احتمالاً رفع خواهد شد اما جای خالی وی در این نقش اصلی، به راحتی جبران‌پذیر نیست. بعضی مسائل ممکن است بدون حضور آیت‌الله قابل حل نباشد اما بعضی دیگر از مسائل ناگزیر باید زودتر حل شود.