به گزارش پارس به نقل از دیپلماسی ایرانی، محمود احمدی نژاد برای آخرین بار به عنوان رئیس جمهور کشورمان بار سفر به آفریقا بست. برای احمدی نژاد آفریقا جای غریبی نیست چرا که آفریقا در کنار آمریکای لاتین بیش از دیگر قاره ها هدف سفر احمدی نژآد بوده است. احمدی نژاد با شعار عدالت، حمایت از فقرا و پابرهنگان به قدرت رسید و کجا بهتر از آفریقا برای جامه عمل پوشاندن به این شعار. اینک احمدی نژاد به سه کشور بنین، نیجر و غنا سفر کرده است. در مورد اهداف این سفر و بررسی سیاست احمدی نژاد در قبال آفریقا با جاوید قربان اوغلی، مدیرکل آفریقای وزارت خارجه در دوران اصلاحات گفتگو کرده ایم که در زیر می خوانید:

سفر آقای احمدی نژاد به سه کشور آفریقایی تا چه اندازه حائز اهمیت است؟ اهداف این سفر از نظر شما چیست؟

با توجه به اینکه این سفر در ماههای پایانی دوره مسولیت ایشان صورت می گیرد و متاسفانه مسئله سیاست خارجی در کشورمان جز در مواردی اندک وابسته به سیاستهای دولتی است که در سر کار است لذا نمی توان این سفر را چندان جدی و تاثیر گذار در سیاست آفریقایی کشورمان ارزیابی کرد. به عنوان مثال در دو دوره دولت فعلی گرایش بسیار نیرومندی به آمریکای لاتین مشاهده شد. فارع از مثبت یا منفی بودن این سیاست، آنچه که در آن تردیدی نیست این است که این رویکرد فقط مختص به دولت (و حتی به یک شخص) و نه لزوما مربوط به نظام و کشور بود. روشن است که چنین رویکردی در مناسبات خارجی سیاستی منقطع و ناموفق است و ممکن است با روی کار آمدن دولتی با گرایش متفاوت دچار تغییر گردد.

در مورد اهداف سفر نیز به نظرم باید مسولین وزارت خارجه به این سوال پاسخ دهند. اجمالا آنچه که من به عنوان یک کارشناس در حوزه آفریقا می توانم به آن اشاره کنم این است که ایران از مناسبات خوبی با هر سه کشور بنین، نیجر و غنا برخوردار است. البته این موضوعی تازه در روابط ایران با این کشورها نیست. بنین در زمره کشورهایی است که آقای خاتمی در سفر دی ماه سال ۱۳۸۳ به ۷ کشور آفریقایی از این کشور دیدار کرد.

این کشور حتی در زمان جنگ تحمیلی نیز از ایران حمایت می کرد. نیجر کشوری مسلمان محصور در خشکی است که از زمان برقراری روابط در سال ۱۳۶۲ رویکرد مثبتی به ایران داشته است. این کشور با وجود فقر مردم از منابع معدنی خوبی برخوردار است.

غنا نیز کشوری است که در سالهای اخیر به دلیل اتخاذ سیاستهای اقتصادی بازار رشد خوبی داشته و بخصوص در زمینه دموکراسی نشان داده است که به گردش قدرت با رای مردم پایبند است. غنا به دلیل این رویکرد مورد توجه سرمایه گذاران خارجی قرار گرفته و علاوه بر برخورداری منابع عظیم طلا (که به همین دلیل به ساحل طلا معروف شده) ، در سالهای اخیرا با اکتشاف نفت در این کشور می توان آینده خوبی را برای این کشور پیش بینی کرد.

به نظرمی رسد آقای احمدی نژاد قصد دارد با این سفر بار دیگر پایبندی خود را به وعده ای که در رابطه با رویکرد سیاست خارجی دولت خود در اولین سالهای دوره اول اعلام کرد، نشان دهد.

مطبوعات غربی با اشاره به این که سفر احمدی نژاد با ذخایر اورانیوم در نیجر مرتبط است دستیابی به اورانیوم را یکی از اهداف این سفر دانسته اند. به نظر شما این مسئله تا چه اندازه در دستور کار آقای احمدی نژاد قرار دارد؟

نیجر با برخورداری از ذخایر عظیم اورانیوم یکی از تامین کنندگان اصلی این ماده در جهان است. اما اینکه سفر آقای احمدی نژاد دستیابی به اورانیوم این کشور باشد بیشتر یک شانتاژ تبلیغاتی است. مضافا اینکه معادن اورانیم این کشور به شدت تحت کنترل بین المللی و خصوصا فرانسوی هاست. البته هیچ قانون بین المللی نیز نیجر و یا هر کشور دیگر را از همکاری با کشوری دیگر حتی در مورد استخراج خاک اورانیوم منع نمی کند ولی روشن است که با توجه به حساسیتهای بین المللی در مورد ایران کشور کوچکی همچون نیجر حتی در صورت تمایل نمی تواند در این رابطه مستقلا تصمیم بگیرد چون هزینه های چنین تصمیمی برای آن کشور بسیار زیاد و شاید غیر قابل تحمل باشد. از سوی دیگر بسیار ساده انگاری است که برای چنین هدفی رییس کشور که در زیر ذره بین قرار دارد اقدام نماید.

اگر به یاد داشته باشید یکی از موارد اتهام امریکا و کالین پاول وزیر خارجه آن کشور به رژیم صدام حسین، موضوع خرید اورانیوم از نیجر بود که البته هیچوقت ثابت نشد.

با توجه به این که این آخرین سفر محمود احمدی نژاد در دوران ریاست جمهوری خود به آفریقا محسوب می شود، ارزیابی شما از سیاست آفریقایی آقای احمدی نژاد چیست؟ دلیل توجه ایشان به افریقا چه بوده است و به نظر شما تا چه اندازه در حال حاضر از نفوذ بیشتری در آفریقا در مقایسه با ابتدای ریاست جمهوری ایران برخوردار است؟

من قبلا درباره سیاست آفریقایی دولت احمدی نژاد در همین سایت شما به تفصیل مطالبی را گفته ام ولی اجمالا رویکرد ایشان به آفریقا موجه ولی ناموفق بوده است. این سیاست موجه بود زیرا به عنوان مدیر کل سابق آفریقا همواره مدافع توسعه روابط با ایران قاره بودم و اعتقاد راسخ داشتم که ظرفیتهای فراوانی در قاره آفریقا وجود دارد که می تواند مورد استفاده کشورمان قرار گیرد. اما ناموفق بود به این دلیل که در روابط تجاری و همچنین دیدگاههای کشورهای آفریقایی در موضوعات بین المللی که کشورمان در آن درگیر است موفقیتی نداشته و یا اینکه ناموفق بوده ایم.

در رابطه با مولفه مهم روابط تجاری، آن چنان که آمار و ارقام روابط تجاری ایران با این قاره نشان می دهد، هیچ تحول مثبتی در روابط تجاری کشورمان با آفریقا در مقایسه با سال اول ریاست جمهوری احمدی نژاد رخ نداده است و یا در اندازه ای نیست که هم وزن آن ادعاها باشد.

و اما در مورد مولفه دوم که اعتماد سازی و استفاده از ظرفیت های کشورهای آفریقای در موضوعات بین المللی است، نیز متاسفانه باید بگویم که نه تنها پیشرفتی نداشته ایم بلکه بدلیل وابستگی و نیاز این کشورها به کشورهای تاثیر گذار جهانی از یکسو و روابط بسیار متشنج کشورمان با جهان، کشورهای آفریقایی احساس می کنند که رابطه با ایران برای آنان بسیار پرهزینه است و لذا ترجیح می دهند که سیاست صبر و انتطار را در پیش گیرند. با این وجود، کشورهای آفریقایی جز در مواردی اندک، رویکردی کاملا مثبت نسبت به ایران دارند ولی محدودیتهای تعهدات بین المللی آنان و همچنین نیاز به کمکهای کشورهای خارجی آنان را در روابطشان با ایران دچار محظور کرده است.

فکر می کنم سیر نزولی آراء این کشورها در حمایت از ایران در قطعنامه نقض حقوق بشر که همه ساله به ابتکار کانادا در کمیته سوم و مجمع عمومی سازمان ملل متحد به رای گیری گذاشته می شود می تواند شاخص خوبی در ارزیابی موفقیت مورد ادعای احمدی نژاد در سیاست آفریقایی دولت نهم و دهم باشد.

سیاست خارجی به اصطلاح تهاجمی ولی در واقع تخریبی و ماجراجویانه احمدی نژاد باعث شده که نه تنها کشورهای آفریقایی بلکه دیگر کشورهای جهان هم در برقراری ارتباط با ایران جانب احتیاط را در پیش گیرند؛ چون احساس می کنند ارتباط با ایران بسیار پرهزینه است. وقتی ما روابط خوب و متوازنی با جهان داشته باشیم دوستان ما هم در حمایت از ایران دچار در مجامع بین المللی دچار محظور نبوده و این حمایت برای آنان مشکل ساز و پر هزینه نمی شود.

به یاد داشته باشیم که سیاست خارجی امری انتزاعی نیست. در شرایط کنونی جهان نمی توان با قدرتهای بزرگ جهان شاخ به شاخ شد و در عرصه بین المللی چالشهای جدی داشت و انتظار روابط ایده آل با کشورهای در حال توسعه و یا جهان سوم را داشت که تضمین کننده منافع کشورمان باشد. بنابراین انتخاب آفریقا و آمریکای لاتین به عنوان اولویتهای سیاست خارجی لزوما امری نکوهیده نیست مشروط بر اینکه بتوان توازن در روابط بین المللی را با انتخاب یک سیاست خارجی منطقی و معقول پیش برد.