حضور قلب روح و مغز عبادات است. در آموزه‌های دینی بر این مسئله به ویژه در نماز تأکید شده است. در نماز که أهمّ امور است باید انسان در حضور قلب به خدا منقطع باشد و هیچ خاطره‏اى و اندیشه‏اى از ذهن عبور نکند چون حضور قلب و خشوع و خشیت مقصود کلّى از نماز است، آیات و اخبار بسیار در ترغیب بر آنها و فضیلت و ستایش اهل آنها و مذمّت غفلت و دل مشغولى در امور دنیا و وسوسه‏هاى باطل در حال نماز رسیده است، و نیز اخبار دلالت دارد که انبیاء و اوصیاء و بزرگان اولیاء به هنگام اشتغال در نماز در نهایت توجّه و خشوع و خوف بودند. نوشتار حاضر اهمیت و راه‌های حضور قلب را مورد تحلیل و بررسی قرار می‌دهد. 

***

انسان در هر لحظه از افکار و خواطر خالى نیست؛ در سکون و حرکت، در خواب و در بیدارى. افکار و خاطرات مانند موج هاى خروشان از اصقاع و نواحى نفس هجوم مى‏آورند، و ملکات مکتسبه و برخورد با مشاهدات روزمرّه هر دم بر انسان خاطره‏اى مى‏زایند. این خاطرات مانند تیغ‌هایى آبدار و شمشیرهایى برّان بر قلب حمله نموده، او را در پرده مى‏افکنند و جریحه‏‌دار مى‏کنند. 

از هر خاطره‏اى بگریزد، به خاطره دیگرى دچار مى‏شود. گریز از خاطره نیز به نوبه خود خاطره جدیدى است. صور و اشکال موجودات فانیه صف بسته، دائماً در ذهن او رژه مى‏رود و میدان نفس را محلّ تاخت و تاز خود قرار مى‏دهند؛ مولوی در این باره گوید:
جان همه روز از لگد کوب خیال   
وز زیان و سود و از بیم زوال‏
نى صفا مى‏ماندش نى لطف و فرّ  
نى بسوى آسمان راه سفر
(جلال الدین محمد بن محمد، مولوی، مثنوى‏معنوى، دفتر اول، ص22)

حقیقت نماز حضور قلب و نفى خواطر است

نماز یگانه ارتباط و اتّصالى است که ناگهان او را از این هیاهو مى‏رهاند؛ چون حقیقت نماز حضور قلب است، و حضور قلب مستلزم نفى خواطر و توجّه تام به ذات اقدس ربوبى است. 

لذا با این توجّه تمام خاطرات مضمحل مى‏گردد، افکار و خیالات نیست و نابود مى‏گردد، آن لشکرهاى صف کشیده شده افکار و آن تداعى معانى صور و اشکال مانند نمک در آب حل مى‏شود، و آن آشوب و هیجان تبدیل به آرامش و سکون مى‏گردد. آن گرد و غبار خیالات تبدیل به زمین سرسبز و خرّم و آب پاشیده شده، آن امواج پرخروش تبدیل به یک آب صاف و آرام مى‏شود. 

معلوم است که اقلّ فایده آن استراحت موقّتى از پریشانى حواس و افکار، و فائده مهم آن اتّصال به ابدیّت و خداوند است. چون آئینه دل صاف شد و آب خروشان آرام گرفت و گرد و غبار شهوات و افکار مشوّش نشست، جلوه خورشید حقیقت و شمس سرمدى در قلب واضح مى‏شود؛ بنده خداى خود را با چشم دل مى‏بیند، با او مى‏گوید و با او مى‏شنود. یکى از بزرگان مى‏فرماید: من هر وقت بخواهم خدا با من صحبت کند قرآن مى‏خوانم، و هر وقت بخواهم من با خدا تکلّم کنم نماز مى‏خوانم چه حال بهتر از این حال که انسان دمى مغز خود را از فکر این دنیاى پر شر و شور خالى کند (دنیائى که عیشش توأم با ناگوارى و حیاتش توأم با موت و شادیش مقرون با سوگ و ماتم است) و توجّه به حرم انس و مقام قرب و محل أمان بگرداند، و به ابدیّت پیوسته شود.(سید محمد حسین حسینى طهرانى‏،  انوارالملکوت، ج‏1، ص99- 101)

1. اهمیت حضور قلب 
موجوداتى را که ما در خارج مشاهده مى‏کنیم ظاهرى دارند و باطنى. هر موجودى از موجودات طبیعى، جسمى دارد و روحى، مُلکى دارد و ملکوتی.

مثلًا نمازى را که انسان می خواند، ظاهرى دارد و باطنى، ظاهرش طهارت است و استقبال و قیام و رکوع و سجود و دعا و قرآن و تسبیح و غیر ذلک؛ و باطن و ملکوتش، آن جان و روح این نماز است، که آیا از روى ریا و خودپسندى و عُجب و مقاصد پائین خوانده است، و یا از روى خلوص و اخلاص؟

انسان آن را با حالت پریشان و هجوم خواطر خوانده است، یا با طُمأنینه و سکینه خاطر و حضور قلب؟ درجات حضور باطنى او در چه حدود بوده است؟ و سیر معراجى او تا به کجا او را رسانده است؟

(سید محمد حسین حسینى طهرانى، معاد شناسى، ج ‏6، ص182) با توجه به آنچه که ذکر شد، باطن در مقابل ظاهر بوده و اصل است و نماز بی‌حضور قلب، نمازی است که اصالت ندارد. 

ملا مهدی نراقی(ره) در اهمیت حضور قلب در نماز گوید:

حضور قلب و خشوع روح نماز است و چگونه نباشد و کمال نماز به آن بسته نباشد و حال آنکه نماز گزار در نماز و دعاى خود در مقام مناجات با پروردگار است؟ و شک نیست که سخنى که از روى غفلت سر زند مناجات نیست. 

و همچنین کلام آشکار ساختن آن چیزى است که در ضمیر آدمى است، و این جز با حاضر بودن دل ممکن نیست، پس کسى که با دل غافل مى‏گوید: «اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیمَ»‏ خواستار چیست؟ 
و نیز شک نیست که مقصود از قرائت و اذکار همانا ثنا و حمد و تضرّع و دعاست، و مخاطب خداى تعالى است، پس هر گاه دل بنده با پرده غفلت پوشیده باشد و او را نبیند و مشاهده نکند، بلکه از مخاطب غافل باشد، و زبان خویش به حکم عادت بجنباند، این چقدر از مقصود نماز که براى پاک و روشن ساختن دل و تجدید یاد خدا و رسوخ ایمان تشریع شده دور است!(ملا مهدی نراقی، جامع السعادات، ج3، ص325)

2. حضور قلب شرط قبولی نماز
خود نماز ذکر است بلکه یکى از مصادیق اعظم ذکر است. چون ذکر یعنى یاد خدا، و در تمام نماز چه افعال و چه اقوال، روح و جان نماز همان حضور قلب است که حقیقت ذکر است.(سید محمد حسین حسینى طهرانى، ‏رساله سیرو سلوک منسوب به بحر العلوم‏، ص131) و نماز بدون حضور قلب، نماز فاقد روح و جان است که ارزشی ندارد.

فیض کاشانی(ره) مى‏فرماید: بدون توجّه و حضور قلب، نماز ابداً مقبول نیست، به دلیل آنکه اوّلًا خدا مى‏فرماید: «وَ أَقِمِ الصَّلاة لِذِکْرى»(طه ـ 14) (نماز را برای یاد من به پا دار)و ثانیاً مى‏فرماید: «وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلین»(اعراف ـ 205) (از غافلان مباش) و ثالثاً مى‏فرماید: «لا تَقْرَبُوا الصَّلاة وَ أَنْتُمْ سُکارى حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُون» (اى اهل ایمان هنگامى که (از خمر و مى) مست باشید نزدیک نماز نروید (نماز نخوانید) تا آنکه بدانید چه مى‏گویید)(نساء ـ 43)

در آیه اوّل تعلیل مى‏کند وجوب اقامه نماز را به ذکر خدا؛ بنابراین اگر علّت حکم که آن یاد و توجّه به خداست در نماز نباشد نماز بى‏فائده است. و امّا در آیه دوّم صریحاً نهى از غفلت مى‏کند. و امّا در آیه سوّم بعضى تفسیر  کرده‏اند که مقصود از سُکارى، «سُکارى مِن کِثرَة الهَمّ، و قِیلَ: مِن حُبِّ الدُّنیَا» (مستی از کثرت هم و غم دنیا و گفته شده مستی از حب دنیا می‌باشد). 

فرض کن همان ظاهرش مراد باشد که سکارى از خوردن مسکرات، ولکن چون در آیه شریفه علّتش بیان شده که مى‏فرماید: «حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُون»(نساء ـ 43)، معلوم مى‏شود که کسى که در این علّت شریک است گرچه به حبّ دنیا یا کثرت هموم باشد نباید در نماز داخل شود مگر آنکه این موانعِ توجّه تامّ را از خود دور کند.(ملا محسن فیض کاشانى، المحجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء، ج1، ص 349) البته توجه داشت که نماز بدون حضور قلب از نظر فقهی رفع تکلیف می‌کند اما نماز تام و کامل با حضور قلب بدست می‌آید.

3. دستور العمل و راهکارها

در ذیل چهار دستور العمل برای ایجاد حضور قلب در نماز ارائه می‌شود:
الف) عدم توجه به اطراف
«وَ رَوَى مُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ عَنْهُ «ص» ا‏َنَّهُ قَالَ: «مَنْ عَرَفَ مَنْ عَلَى یَمِینِهِ وَ شِمَالِهِ مُتَعَمِّداً فِی الصَّلَاةِ فَلَا صَلَاةَ لَهُ» (نمازگزاری که بداند در راست و چپ خود چه می‌گذرد، و به اطراف خود توجه داشته باشد نمازش پذیرفته نمی‌شود) (محدث نورى، ‏مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج4، ص99) 
این حدیث در مقام بیان این است که هنگام نماز، باید توجه خود را از اطراف بریده و به نماز مشغول شد و مسلماَ این عدم توجه به اطراف، در کاهش خواطر نفسانی نقش بسزایی دارد.

ملا احمد نراقی(ره) در اهمیت حضور قلب در نماز و انقطاع و عدم توجه به اطراف نقل کرده که: «ابو طلحه انصارى‏  باغى داشت روزى در آنجا نماز مى‏کرد در آن حال، مرغى شروع به خواندن کرد و دل او مشغول آواز آن شد. گفت: باغى که مرا از حضور قلب در نماز باز دارد به کار من نمى‏آید آن را فروخت و قیمت آن را تصدق کرد» (ملا احمد نراقى، معراج السعادة، ص706)

و برخی به قدری در نماز خود مستغرق بوده و از اطراف بی‌خبر می‌شوند، که حتی در آن موقع اگردردی در اعضایی از بدنشان رخ می‌داده است، متوجه نمی‌شدند.

در عضوى از اعضاى یکى از خاشعان خوره پیدا شد، لازم گردید آن عضو قطع شود، امّا وى مانع از آن مى‏شد. گفتند: در نماز هر چه بر سر او آورند در نیابد، لذا هنگامى که در نماز بود آن را قطع کردند. 

نظیر این قضیّه به مولاى ما امیر مؤمنان علیه السلام نیز نسبت داده شده است که پیکان تیر در پاى آن حضرت فرو رفته بود، و بیرون آوردن آن ممکن‏ نمى‏شد فاطمه علیها السلام فرمود: آن را در حال نماز از پایش بیرون آورید، زیرا در آن حال آنچه را بر او مى‏گذرد احساس نمى‏کند، لذا آن تیر را به هنگامى که مشغول نماز بود از پایش بیرون کشیدند. (ملا محسن فیض کاشانى، المحجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء، ج1، ص 397-398)

ب) صَلاه مودع (آخرین نماز)
(از رسول خدا(ص) روایت است: وقتى که به نماز برمى‏خیزى آن چنان نماز را بجاى آور گویا آخرین ملاقات و دیدارى است که با محبوب و پروردگارت دارى. و وقتى که داخل نماز شدى فرض کن این آخرین نمازى است که در دنیا بجاى مى‏آورى. و بهشت را در پیشگاه رویت مشاهده نما و جهنّم را در زیر پایت احساس کن و فرشته مرگ را پشت سر خود بپندار و پیامبران را سمت راست و فرشتگان الهى را در سمت چپ خود مشاهده نما و خداى تعالى از بالا ناظر بر اعمال و رفتار تو است. پس بیندیش حال در پیشگاه چه کسى ایستاده‏اى و با چه کسى مناجات مى‏نمائى و چه کسى ناظر بر احوال تو است). (شیخ عباس قمى، سفینهًْ البحار، ج5، ص158)

علّامه بحرالعلوم طباطبائى(ره) در این مورد در منظومه «الدرهًْ النجفیهًْ» ص155 سروده است:
«و صَلِّ بِالخُضُوعِ و التَّخَشُّعِ             وَ کُنْ إذا صَلَّیتَ کَالمُوَدِّعِ»

(نماز را در حال خضوع و خشوع بجاى آور و گمان داشته باش که این نماز آخرین نماز از عمر تو مى‏باشد که دارى با خداى خودت خداحافظى مى‏نمائى).

همان گونه که در این حدیث آمده است و طبق توصیه برخی از اساتید اخلاق معاصر و گواهی تجربه، یکی از راهکارها برای حضور قلب در نماز، این است که خواطر خود را متوجه این امر کنیم که شاید، آخرین نمازی باشد که می‌خوانیم و دیگر توفیق آن را نخواهیم داشت، چنین توجهی سهم بسزایی در کاهش خواطر زائد خواهد داشت.

ج) دستور العمل علامه تهرانی(ره)
از علامه تهرانی (ره) دو دستور العمل ذکر می‌گردد: الف) احضار معانی بدون توجّه به خود آنها. ب) انجام مستحبات.

1 ـ احضار معانی بدون توجّه به خود آنها 

در نماز که أهمّ امور است باید انسان در حضور قلب به خدا منقطع باشد و هیچ خاطره‏اى و اندیشه‏اى از ذهن عبور نکند، و این فقط در صورتى امکان پذیر است که جملات و عبارات نماز که طبعاً حاوى معانى خود مى‏باشند بدون اندک توجّه به خود آنها در ذهن بیاید و بر زبان جارى شود. در این صورت نماز، نماز است. یعنى مخاطب خداست؛ حضور قلب با خداست.

و گرنه حضور قلب با الفاظ و یا با معانى است؛ و خداوند علِىّ أعْلى مهجور گردیده، و فقط به نظر ضمنى که در حقیقت نظر نیست به او ملاحظه شده است.(سید محمد حسین حسینى تهرانى‏، روح مجرد، ص164)

2 ـ انجام مستحبات
در نماز انسان قلب و همان حقیقت خود را محو در عظمت آن موجود ازلى و ابدى که تمام موجودات قائم به اوست‏ مى‏نماید، و خود را بدان ابدیّت مى‏پیوندد، و به ذکر او و یاد او آرامش مى‏گیرد؛ «الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِاللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب» (آنها که به خدا ایمان آورده و دلهاشان به ذکر خدا آرام مى‏گیرد، هان که دل‌ها با ذکر خدا آرامش مى‏یابد) (رعد ـ 28)

و لذا آنچه براى تمرکز حواسّ و حضور قلب مفید است، در نماز مستحبّ است؛ مانند: 

1) آنکه انسان در منزل خود بیتى را براى نماز اختصاص دهد و با حال پریشان وارد نماز نشود. 

2) قدرى تأمّل کند تا آرام بگیرد. 

3) با شکم سیر و مملوّ از طعام روى به نماز نیاورد.

4) در نماز سجّاده بیندازد.

5) انگشترى عقیق دست کند. 

6) عطر بزند. 

7) مسواک کند. 

8) عمامه ببندد و طرف راست او را از زیر حنک بگذراند.

9) لباس سفید در بر کند. 

10) نگاهش در مواقع و حالات مختلفه نماز به مواضع معیّنه و مقرّره در فقه بوده باشد. 

11) مستحبّ است نمازهاى نوافل خود را در خفیه بخواند، لکن نمازهاى واجب را مستحبّ است به جماعت و در مسجد بجاى بیاورد.(سید محمد حسین حسینى تهرانى‏، انوارالملکوت، ج1، ص136)
بنابر این هر چقدر به مستحباتی که در شریعت اسلامی وارد شده است، بیشتر توجه کنیم و عامل باشیم حضورقلب بیشتری بدست می‌آوریم.

4. آیات قرآن
چون حضور قلب و خشوع و خشیت مقصود کلّى از نماز است، آیات و اخبار بسیار در ترغیب بر آنها و فضیلت و ستایش اهل آنها و مذمّت غفلت و دلمشغولى در امور دنیا و وسوسه‏هاى باطل در حال نماز رسیده است، و نیز اخبار دلالت دارد که انبیاء و اوصیاء و بزرگان اولیاء به هنگام اشتغال در نماز در نهایت توجّه و خشوع و خوف بودند. 

خداى متعال مى‏فرماید: «الَّذینَ هُم فی صَلاتِهِم خاشِعُونَ»‏ « [مؤمنان‏] کسانى هستند که در نماز خود ترسان و خاشع‏اند» (مؤمنون ـ 2)

و مى‏فرماید: «وَ اقِمِ الصَّلاةَ لِذِکرى»‏ (طه ـ 14) «نماز را براى یاد کردن من بپا کن».

و غفلت ضدّ یاد کردن است، پس هر که در نماز خود غافل باشد بپا کننده نماز براى یاد او نیست. و مى‏فرماید:
«وَ لا تَکُن مِنَ الغافِلینَ‏» (اعراف ـ 204) «و از غافلان مباش».
و مى‏فرماید: «فَوَیلٌ لِلمُصَلِّینَ، الَّذینَ هُم عَن صَلاتِهِم ساهُونَ»‏ (ماعون-۵- ۴) «واى بر آن نمازگزاران، که از نماز خود غافلند».

آنان را با آن که نماز گزارند بر غفلت از نماز مذمّت مى‏کند، نه براى اینکه نماز را ترک مى‏کنند.
و مى‏فرماید: «لا تَقرَبُوا الصَّلاةَ وَ انتُم سُکارى حَتَّى تَعلَمُوا ما تَقُولُونَ» (نساء ـ 43)
«در حال مستى و بیهوشى نزدیک نماز مشوید تا بفهمید چه مى‏گوئید».

و گفته‏اند: مراد بیهوشى از کثرت همّ و غم دنیاست، و گفته‏اند: از محبّت دنیا، و اگر بر ظاهر آن حمل شود بیدار باش بر مستى دنیاست، زیرا علّت را بیان کرده و فرموده است: تا بدانید چه مى‏گوئید. و چه بسا نمازگزارى که شراب نیاشامیده و حال آنکه در نماز خود نمى‏داند چه مى‏گوید.(ملا مهدی نراقی، جامع السعادات، ج3، ص326- 327)