«بادبادک باز» رمانی ماجرا محور است که با این که قصه تنها دو شخصیت اصلی دارد، اما ماجراهای زیادی در آن رخ می دهد.

این کتاب ما را به ایامی می برد که رژیم سلطنتی افغانستان در میان بی‌خبری مردم سقوط می کند و این کشور دستخوش تحولاتی می شود که تا به امروز شاهد آن هستیم، اما در این رمان حوادث سیاسی گذرا و حاشیه ای است.
 
داستان اصلی پیرامون دو پسربچه است که با هم در یک خانواده بزرگ می‌شوند و دوستی عمیقی بینشان شکل می گیرد، ولی دنیای این دو از هم جداست؛ یکی ارباب زاده و یکی خدمتکار است.

روایت این رمان ساده، شیرین و جذاب است. «بادبادک باز» از وسط داستان شروع می شود و نویسنده با تکنیک یادآوری، گذشته را به یاد می آورد که شخصیت ها و داستان را به ما می شناساند و راجع به عشق و خیانت و دروغ و فرجام دروغگویی حرف می زند.

حسینی همچون هر نویسنده‌ای نگاهی عمیق‌تر به میهنش دارد و به همین خاطر «بادبادک‌باز» فارغ از مرزهای تعریف شده در جغرافیای سیاسی، راوی یک فرهنگ است. فرهنگی که به دلیل اشتراک زبانی با ما ایرانی‌ها، برایمان ملموس و جذاب است.


بخشی از کتاب: 
 
خب، هر درسی که بهت می دهند، سرجایش؛ اما فقط یک گناه وجود دارد، فقط یکی. آن هم دزدی است. هر گناه ِ دیگری صورت ِ دیگر دزدی است. وقتی مردی را بکشی، زندگی را از او دزدیده ای. حق زنش را برای داشتن شوهر دزدیده ای. همینطور حق بچه هایش را برای داشتن پدر. وقتی دروغ بگویی، حق طرف را برای دانستن راست دزدیده ای. وقتی کسی را فریب بدهی، حق انصاف و عدالت را دزدیده ای. می فهمی؟ چیزی زشت تر از دزدی نیست.

شایان ذکر است که فیلم این کتاب در سال 2007 به کارگردانی مارک فورستر ساخته شد که در آن همایون ارشادی بازیگر ایرانی ایفای نقش کرد.
 
این کتاب توسط نشر نیلوفر با ترجمه مهدی غبرائی به چاپ رسیده است.