با این حال بهنام بهزادی می گوید اگر « قاعده تصادف» از طرف مخاطبان جدی سینما با استقبال روبرو نشود شاید سراغ یک کمدی « بفروش» برود.

به گزارش پارس ؛ بهنام بهزادی- کارگردان فیلم سینمایی « قاعده تصادف» که پیش از این فیلم « تنها دوبار زندگی می کنیم» را ساخته است که مورد توجه قرار گرفت، با حضور در (ایسنا) ، درباره وضعیت اکران، فروش و روند ساخت « قاعده تصادف» و نیز آینده کاری اش مطالبی را مطرح کرد.

ایسنا: در چند روز گذشته نظراتی مبنی بر اینکه گفته شده بود فیلم شما برای اکران نوروز مناسب نیست مطرح شده است و دلیل آن را هم فروش کمتر فیلم « قاعده تصادف» می دانند. با توجه به فیلم هایی که برای نمایش در این زمان انتخاب شدند چه اصراری بر اکران « قاعده تصادف» در این مقطع زمانی داشتید؟

بهزادی: اول این را بگویم که واقعا از فروش همه ی فیلم ها و پرنور شدن چراغ کم فروغ سالن های سینمای ایران بشدت خوشحال خواهم شد و دیگر اینکه معتقدم رقابت فیلم من مطلقا با هیچ فیلم دیگری نیست. هر فیلمی براساس درک، سلیقه و شناخت مخاطبش بیننده های خودش را دارد و تصور اینکه فیلم هایی که الان نمایش داده می شوند، بیننده های فیلم دیگری را بدزدند و به طرف خودشان جلب کنند درست نیست، چون هر کدام از آن ها مخاطب خاص خود را دارند که ممکن است اصلا به دیدن فیلم دیگری نروند. من با آگاهی بر این موضوع، نگرانی برای اکران در این زمان نداشتم چون فیلم « قاعده تصادف» هم در بخش بین المللی جشنواره فجر برگزیده تماشاگران بود و هم فیلم جوان پسندی است و برای مخاطبی ساخته شده که سینما برایش لزوما یک سرگرمی نیست، بنابراین هیچ نگرانی نداشتم و از این نظر، هیچ کدام از این فیلم هایی که الان نمایش داده می شوند، مانع دیده شدن فیلم « قاعده تصادف» نیستند.

اما دوستانی که اخیرا گفته اند این فیلم برای اکران نوروز مناسب نبوده، احتمالا موضوع دیگری را در نظر داشتند که من متوجه آن نبوده ام؛ آن هم این که در بحث اکران سینمای ما، چند مجموعه وجود دارند که صاحبان سرمایه، سینما و ارتباطات قوی را دربرمی گیرند که این ها در رقابت با همدیگر می کوشند تا همه ی پتانسیل سینما را به نفع خودشان مصادره کنند و اصولا جایی حتی اندک هم برای سینمای مستقل قائل نیستند. اگر از این جهت نگاه کنیم گفته های دوستان درست است، هرچند نباید فراموش کنیم که در شرایط فعلی، هربار فیلمی ازسینمای مستقل یا فرهنگی بیاید، باید با گروهی از این ها رقابت کند. پس هیچ زمانی نیست که شرایط متفاوت و مطلوب باشد، به همین خاطر دلیلی نداشت که نخواهم فیلمم در عید اکران نشود.

با این حال به نظرم اگر شرایط کمی و فقط کمی عادلانه بود، می دیدیم که « قاعده تصادف» مخاطبان خود را دارد، همانطور که الان هم دارد. اگر مقایسه ای میان تعداد سینماهای « قاعده تصادف» با سینماهای فیلم های دیگر بکنیم متوجه می شویم که روند صعودی فروش کدام فیلم بیشتر بوده است. « قاعده تصادف» به تعداد هفت، هشت سینمایی که در اختیار دارد، فروش خوبی داشته است، البته من اصلا انتظار یک فروش عجیب و غریب را نداشتم چون جنس فیلم و حتی خودم، از نوعی نیست که بخواهم فیلمی داشته باشم که گیشه ها را تسخیر کند. با این حال با وجود اتفاقاتی که افتاده و به نسبت امکاناتی که داریم فروش فیلم خوب بوده است و می تواند بهتر شود به شرط اینکه دوستان اجازه دهند.

با توجه به مضمون فیلم هم فکر نمی کنید اکران آن در فصل دیگری مثل پاییز مناسب تر بود؟

واقعا خیلی فرقی نمی کند چون هر زمانی کلی ماجرای متفاوت دارد و چنین اتفاقی برای فیلمی مثل « قاعده تصادف» همیشه هست. به هر حال می خواستم در زمانی که هنوز بحث جشنواره داغ است فیلم اکران شود. نکته ی دیگر هم این است که در این شرایط هیچ چیزی قابل پیش بینی نیست و نمی دانیم اگر در اولین فرصتی که پیش آمد، فیلم را اکران نکنیم آیا فرصت دیگری پیدا خواهد شد یا اینکه تا چند سال بعد باید هم چنان منتظر باشیم. با این حال تعطیلات عید هم مخاطب خودش را دارد و الان که دانشگاه ها باز است مخاطبان دیگری هم اضافه شده اند.

در این باره انتظار ویژه ای از رسانه ها دارم، چرا که یکی از مهم ترین ابزارهایی که برای اطلاع رسانی فیلم خود دارم مطبوعات و خبرگزاری ها هستند و انصافا هم همراهی زیادی کرده اند. این انتظار را اما از جایی شبیه شهرداری تهران با آن همه تشکیلات و ادعای فرهنگی نمی توانم داشته باشم چون ظاهراً فیلم های فرهنگی در معادلات آن ها جایی ندارند. فقط امیدوارم چند وقت دیگر با نزدیک شدن به زمان انتخابات سراغ ما نیایند.

این را هم اضافه کنم که از روز اول اکران تا پایان تعطیلات نوروزی و در نبود مطبوعات، هر روز درصد زیادی به میزان فروش « قاعده تصادف» اضافه شده و این بدان معنی است که رسانه ی مهم دیگر ما بینندگانی هستند که دیدن فیلم را به دیگران توصیه می کنند.

وضعیت اکران در شهرستان ها چطور است؟ قرار نیست تعداد شهرهای نمایش دهنده « قاعده تصادف» بیشتر شود؟

متاسفانه دیر آماده شدن پروانه نمایش فیلم که آن هم یک بخش از ماجرای پیچیده ی نمایش این فیلم است باعث شد که یک هفته دیرتر به اکران برسیم و سینماهای شهرستان ها را از دست بدهیم، اما قرار است به زودی اکران در شهرستان ها شروع شود تا به جز شهر مشهد، شاهد نمایش فیلم در شهرهای دیگر هم باشیم.

دلیل دیر صادر شدن پروانه نمایش فیلم چه بود؟ آیا تغییر یا حذفیاتی در فیلم ایجاد شده است؟

درباره این موضوع ترجیح می دهم صحبت نکنم اما درباره تغییرات فقط بگویم که آن قدری بود، که ما را مشغول کند تا مرتب برویم و بیاییم و اصلاحاتی را انجام دهیم و فرصت را از دست بدهیم.

چند سالی از فیلم « تنها دوبار زندگی می کنیم» می گذرد و در این مدت فیلمی نساختید. این اتفاق به دلیل وسواس و حساسیت شما بوده یا شرایط سینما؟

علت اصلی آن مشخصا شرایط سینما بود. در زمان مدیریت قبلی، دو سال طول کشید تا فیلمم به اکران برسد، آن هم فیلمی که به لحاظ مادی و معنوی تمام زندگی ام را برایش گذاشته بودم، اما به هر ترتیب باید فیلم اکران می شد تا آن را به سرانجام برسانم و بعد بتوانم به سراغ کار بعدی بروم. بخش دیگر این موضوع هم مسائلی بود که در چند سال اخیر در سینما و بیرون از آن اتفاق می افتاد که روی کار همه ی ما از جمله من و انتخاب مضمون فیلم بعدی ام تاثیر گذاشت. البته این را هم اضافه کنم که پروسه ی ساخت همین فیلم « قاعده تصادف» هم زمان زیادی برد.

این که در « قاعده تصادف» خودتان تهیه کننده شدید به این دلیل بود که نمی خواستید با تهیه کننده ها طرف شوید یا اینکه می خواستید آزادی عمل بیشتری داشته باشید؟

هر دو. به هر حال بخشی از تهیه کنندگان ما در این سال ها به نوعی شرایط برایشان مناسب نبوده و رغبتی به کار نداشتند. بخش دیگری هم هستند که می توانند مسیر فیلم را به سمتی که خودشان دوست دارند بکشانند که این مساله مورد نظر من نبود و فکر کردم اگر خودم تهیه کننده باشم با فراغ بال بیشتری می توانم کار کنم. هرچند در « تنها دوبار زندگی می کنیم» هم درواقع خودم تهیه کننده غیررسمی کار بودم. به همین دلیل اگر فیلم از طرف مخاطبان جدی سینما با استقبال روبروشود فکر می کنم همین مسیر را ادامه دهم وگرنه شاید من هم مثل بسیاری دیگربه دنبال ساخت یک کمدی بفروش بروم.

ایده فیلم چگونه شکل گرفت؟ مخصوصا این که به سراغ تئاتر رفتید در حالی که شاید خیلی به عنوان یک چهره فعال تئاتری شناخته نمی شوید.

تئاتر موضوع اصلی این فیلم نیست. هدفم در وهله اول این بود که ابتدا به جوان ها بپردازم و بعد به یک گروه متمرکز جوان، به این ترتیب به یک گروه تئاتری رسیدم. البته خودم از نوجوانی به نحوی تئاتر را شروع کرده بودم و تا سال های اوایل دانشکده هم هر از گاهی تئاتر کار می کردم. در واقع تئاتر برای من یک علاقه مندی بود و اینجا بستری شد تا اتفاقات دیگری در آن رخ دهد. ضمن این که تئاتر امکان دراماتیک هم دارد و باعث می شد اتفاقات، درون یک فضای دراماتیک بچرخند.

اما از همه ی اینها مهم تر، شاید این را بهتر باشد بگویم که فضای پشت صحنه تئاتر همیشه برایم تداعی کننده زندگی است. همچنان که گروهی آرام آرام جمع می شوند، با یکدیگر زندگی می کنند تا اثری شکل گیرد. روی صحنه هم آدم ها به درکی از حضور یکدیگر می رسند و آمیختگی تمام این ها با هم باعث شد به این موضوع که قرار است، داستان در میان بچه های یک گروه تئاتری بگذرد، شک نکنم.

با توجه به انتخاب تئاتر به عنوان بستری برای روایت داستان، انتخاب بازیگران تئاتری اهمیت بیشتری داشت یا بازیگران چهره؟ اصلا چهره های گیشه پسند را درنظر داشتید؟

به نظرم کسانی که توانایی بازی کردن داشته باشند، می توانستند فضای موجود در داستان فیلم را ایجاد کنند چون اجرای تئاتر به نسبت اجرای خود فیلم خیلی مهم نبود واصراری نداشتم که حتما چهره های تئاتری حضور داشته باشند.

اما حضور چهره، بحث متفاوتی است و فکر می کنم در کاری که یک گروه بازیگر انجام می دهند تک چهره ها اولین ضررشان این است که تمام توجه را به سمت خود جذب می کنند، چون شما فیلمی می سازید که تمرکز را از روی یک کاراکتر به روی یک گروه ببرید ولی وجود چهره بر خلاف این قضیه عمل می کند. ضمن این که خود من احساس نکردم در چنین کاری نیاز است از چهره استفاد شود. البته در سن و سال نقش های این فیلم اصولا چهره ای وجود نداشت و اگر هم وجود داشت احساس کردم نیازی به استفاده از آن ها نیست. با این حال نکته مهی که باید بر آن تاکید کنم این است که به نظر می رسد چهرها در فیلم ها دیگر کارگرد گذشته را ندارند و متاسفانه این چهره های پشت فیلم ها هستند که هزار برابر چهره های جلوی دوربین بر سرنوشت نمایش و دیده شدن فیلم ها اثرگذارند.

در انتخاب بازیگران، گزینه های مختلفی داشتید و به این ها رسیدید یا اینکه از ابتدا همین افراد انتخاب شده بودند؟

در مرحله انتخاب بازیگران، افراد زیادی را از طیف بازیگر تا نابازیگر دیدم. معمولا وقتی فیلمنامه را می نویسم یک تصویر اولیه در ذهن دارم به همین دلیل جست وجو می کنم تا نزدیکترین افراد را به آن تصویر پیدا کنم یا اینکه کسانی باشند که بتوانم باور کنم این ها همان شخصیت های فیلم هستند. به این ترتیب ممکن است بازیگران حرفه ای یا آماتور باشند یا حتی نابازیگر. البته شرط لازم برای این انتخاب هم این است که استعداد و توانایی بازی کردن وجود داشته باشد.

در این بین امیرجعفری یکی ازنقش های کلیدی و جدی فیلم را بر عهده دارد درحالی که بیشتر به عنوان بازیگر کمدی شناخته می شود.

من امیر جعفری را به عنوان یک بازیگر می شناسم و از آنجا که خودم خیلی، مشتری سریال هایش در تلویزیون نبودم و شناخت زیادی از این وجه او نداشتم شاید برداشتم با مخاطب عادی کمی فرق می کرد، اما او را آدمی با استعداد خیلی زیاد دیدم که این توانایی را دارد در نقش های متفاوت از همدیگر و متفاوت از خودش بازی کند. البته ابتدای کار به او هم گفتم که باید باور کنم او، همان کسی است که من می خواهم. او هم گفت چند روزی را اتد می زند و اگر این اتفاق افتاد نقش را ادامه می دهد و من خیلی زود امیر جعفری را باور کردم.

دلیل انتخاب سروش صحت برای یک نقش کوتاه چه بود؟

بخشی از این انتخاب به تصوری که خود من از نقش عمو داشتم برمی گردد و چون نقش خیلی کوتاهی بود دوست داشتم کسی باشد که با خودش یک شِمای قبلی را بیاورد. بخش دیگری از آن هم شبیه یک جور بازی است که می خواهی افرادی را که قبلا نقش های متفاوت بازی کرده اند در یک نقطه متناظر بگذاری و ببینی چه اتفاقی می افتد.

در آخر فیلم شاید خیلی ها منتظر باشند که اتفاق خاصی بیفتد ولی همه چیز به سادگی به پایان می رسد.

یکی از ساده ترین کارها در یک فیلم این است که مثلا یک نیروی متخاصم خیلی قدرتمند و بدون منطق داشته باشیم که هر کاری خواست انجام دهد یا این که یک اتفاق بزرگی قرار دهیم تا به عنوان پیچ های فیلم نامه، تمام جریان فیلم را تحت تاثیر خود قرار دهد. واقعیت این است که اولین روزهایی که این طرح را داشتم، فیلم نامه « قاعده تصادف» دارای چنین اتفاقاتی بود ولی کم کم آن ها را حذف کردم چون فکر می کردم « قاعده تصادف» ، فیلم این اتفاقات عجیب و غریب نیست. به نظرم رسید روابط ساده ی این جوانان میان خودشان و والدینشان، مرا به آن نتیجه ای که می خواهم می رساند. طبیعتا برای نویسنده فیلمنامه، نوشتن اتفاقات دراماتیکی که در فیلم ها رخ می دهد و برای ما ملموس است مثل مرگ، انتقام یا شکست عشقی، کار ساده تری است چون این ها خیلی نیازی به متعادل کردن نیروها در فیلمنامه ندارد ولی برای خودم یک جور تلاش بود تا ببینیم چطور می توان به نوعی سادگی رسید تا آن مفاهیم متنی و زیرمتنی که کمی پیچیده هستند را در آن بگنجانم و در عین حال کار، خیلی هم کلاسیک نباشد.

وضعیت پخش تیزرهای تلویزیونی « قاعده تصادف» چطور بوده؟ به موقع پخش شدند؟

تلویزیون تعداد کمی تیزر برای پخش درنظر گرفته بود که همان تعداد هم بطور کامل پخش نشده است به همین دلیل الان چیزی از تبلیغات تلویزیونی نمی دانم ولی امیدوارم تیزرها پخش شوند چون هنوز چند هفته از تبلیغات باقی مانده است.

برنامه ای برای اکران خارجی فیلم دارید؟

با یک شرکت پخش بین المللی برای پخش فیلم صحبت کرده ایم و قرارداد بسته ایم و باید کم کم کپی و زیرنویس فیلم را هم آماده کنیم. اولین نمایش جهانی فیلم هنوز انجام نشده است و منتظریم ببینیم شرایط برای حضور در فستیوال خارجی چگونه می شود.