به گزارش پارس به نقل از فارس، « اسفندیار رحیم مشائی» متولد سال۱۳۳۹ در روستای مشا از توابع رامسر است، او که به یکباره در دولت نهم احمدی نژاد در معرض دید مردم قرار گرفت اظهارات عجیب و غریب و نسبتا متناقض و شاید هم هنجار شکن را مطرح کرد و به دلایل تقریباً نامعلوم، پست های مختلف دولتی را از آن خود کرد تا اینکه در آغاز دولت دهم، احمدی نژاد او را برای معاون اولی برگزید و با حکم مقام معظم رهبری بر کنارش کرد. صرف نظر از اینکه آنچه درباره وی و گذشته اش گفته شده و می شود چقدر معتبر است وی اظهارات و شاید هم نظریاتی دارد که نه تنها از گفتنش پشیمان نیست، بلکه اعتقاد به آنرا موجب فخر خود می داند. از آن رو که، نقد منصفانه حکم به بررسی مواردی صادق و محرز درباره افراد می کند، تصمیم گرفتیم درباره اظهارات و یا نظریات محرز و مفروض وی با حجت الاسلام و المسلمین نبویان از شاگردان آیت الله مصباح یزدی و از متخصصان علوم انسانی و عقلی درباره این چهره جنجالی کشور گفتگو کنیم.

در ابتدا نبویان می گوید که به هیچ عنوان در این گفت وگو نمی خواهد در مقام تجزیه و تحلیل سیاسی اظهارات مشائی باشد، وی ضمن دعوت مجدد از مشائی برای مناظره در انظار عمومی، وی را فردی التقاطی با اندیشه های منحرف از اسلام خواند.

نبویان با تاکید بر اینکه لازمه ورود به مباحث تخصصی، داشتن تخصص است به مشائی توصیه می کند که در صورت علاقه به مباحث تخصصی اسلام، از ابتدا نسبت به کسب علوم فقهی، علوم قرآنی و علوم کلام مبادرت و بعد از تلمذ در محضر اساتید حوزه علمیه، اظهار نظر کند و در غیر این صورت از هر گونه نظر درباره مباحث تخصصی اسلام صرف نظر کند.

در این گفتگو نبویان تاکید می کند که مشائی صاحب فکر منظم نیست و آنچه می گوید ضد و نقیض است البته او تاکید می کند که این ضد و نقیض بودن اظهارات مشائی نباید مانع پاسخ های علمی و منطقی به مباحث وی شود.

متن کامل این گفتگو با ذکر این نکته که « سوال خبرنگار فارس بیشتر با هدف شفافیت و رعایت مسائل فنی مصاحبه بوده است نه لزوماً به معنای اعتقاد به آن» از نظرتان می گذرد:

  جناب آقای دکتر در ابتدا می خواستیم حضرت عالی نظرتان را درباره شخصیت فکری آقای مشائی و عقبه علمی مباحث مطروحه از سوی ایشان بیان بفرمایید.

-بسم الله الرحمن الرحیم نسبت به شخصیت فکری آقای مهندس مشایی وقتی بحث می کنیم ابتدا باید بگویم که در این بحث در مقام بحث های اخلاقی و سیاسی ایشان نیستم. بنده در باب اظهار نظر هایی که آقای مشائی در مباحث اعتقادی داشته بحث می کنم و نظر ایشان را بارها مطالعه کرده ام. فکر مشائی از اسلام و اصول و ارزش های انقلاب اسلامی فاصله زیادی دارد و به تعبیر من اندیشه های او از اندیشه های اسلامی منحرف است.

  استدلال شما برای انحراف آقای مشائی از اسلام و ارزشهای اسلامی به طور مشخص چیست؟

-آقای مشائی چند نکته مهم درباره اسلام مطرح می کند و چند نکته دیگر درباره انقلاب که بنده آنها را توضیح خواهم داد تا ادعایم را درباره انحراف ایشان اثبات کنم.

اولین نکته مهم این است که متاسفانه اندیشه های ایشان از پلورالیسم دینی نشات می گیرد.

  لطفا پلورالیسم و نسبت آن با اظهارات آقای مشایی را توضیح دهید؟

-ابتدا باید خود پلورالیسم را تعریف کنم، پلورالیسم ۴ حوزه دارد، یک حوزه، حوزه حقانیت است و حوزه حقانیت شامل ۲ حوزه برون دینی و درون دینی است. ابتدا پلورالیسیم دینی را به بحث می گذاریم، حامیان پلورالیسم در این نوع از پلورالیسم قائل به حقانیت هستند مراد ما از حقانیت چیست؟ با این تنوع و تکثر ادیان که یهود، بودا، مسیحی و اسلام داریم تحلیل ما چیست؟ پلورالیست ها می گویند همه اینها حقند و اعتقادها، باورها و هر چه می گویند درست است. ما در اسلام این عقیده را باطل می دانیم چون به لحاظ عقلانی، قرآنی و دینی باطل است مثلا نمی توانیم بپذیریم که خدا هم فرزند دارد و هم فرزند ندارد چرا که پذیرش این دو اجتماع نقیضین است و عقلا باطل است چون بالاخره خدا یا فرزند دارد و یا ندارد یعنی یا اسلام راست می گوید و یا مسیحیت و نه اینکه هر ۲ راست بگویند.

پس مشخص شد پلورالیسم برون دینی به لحاظ عقلی باطل است حالا به پلورالیسم درون دینی می پردازیم. آیات متعددی در قرآن داریم که تأکید می کند تنها اسلام حق است. « إن الدین عند الله الإسلام وما اختلف الذین أوتوا الکتاب إلا من بعد ما جاءهم العلم بغیا بینهم» بنابر این کسی توجیه نکند و بگوید اسلام یعنی تسلیم چون یهودی ها هم تسلیمند مسیحی ها هم تسلیمند. پس اسلام و دیگر ادیان چون تسلیم ند همه حقند.

این شبهه که آقایان گفته اند جواب دارد که بنده به دو جواب آن اشاره می کنم فرض بر اینکه اسلام را تسلیم معنا کنیم، خب وقتی تسلیم اسلام می شوی پس باید تسلیم قرآن شوید و قرآن می فرماید اقیموا الصلاة، نماز باید بخواند، پس کسی که نماز نمی خواند تسلیم خدا نیست. پس برخی که می گویند اسلام، یهود و مسیحیت حق هستند چون همه تسلیمند غلط است و هر کس تسلیم اسلام باشد نمی تواند یهود و مسیحیت را بپذیرد. آنها که می گویند بر اساس قرآن اسلام به معنای تسلیم است و چون همه ادیان تسلیمند پس همه درست هستند جوابشان روشن است. فرض که حرف شما درست است، سلّمنا، می پذیریم، شما برای این ادعای خود به قرآن تمسک کرده اید خب همین قرآن می گوید اقیموا الصلاة، نماز بخوانید، تسلیم باشید قرآن می فرماید « صوموا» یعنی روزه بگیرید پس باید تسلیم باشید، اسلام گفته پس آقایان نماز باید بخوانند، روزه باید بگیرند حج باید بروند، حجاب باید داشته باشند و هر چه اسلام می گوید باید تسلیمش باشند. خب پاسخ به قول شهید مطهری این است که مصداق بارز تسلیم شدن در برابر خدا پذیرش احکام اسلام است.

پاسخ دوم، اصلا نه حرف ما و نه حرف شما. در یکی از کتابه هایم نیز به این موضوع اشاره کرده ام، حضرت امیر (ع) می فرماید خدا فقط یک دین به پیامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله) نازل کرده و بعد این آیه قرآن را می خواند، « ان الدین عندالله الاسلام» پس نشان می دهد، دین خدا همان دینی است که خداوند به پیامبر ما نازل کرده، پس کسی نمی تواند توجیه کند که پلورالیسیم دینی درست است. از طرف دیگر حضرت زهرا سلام الله علیها نیز در خطبه فدک خودش این آیه را بر دینی که پدرش آورده است، تطبیق داده است. لذا نتیجه گرفتیم پلورالیسم برون دینی عقلا محال است و از جهت درون دینی نیز فقط اسلام حق است.

دو نوع دیگر از پلورالیسم وجود دارد، پلورالیسم نجات نیز مورد پذیرش ما است بحث این نوع از پلورالیسم این است آیا ما قائلیم همه به جهنم می روند؟ پاسخ این است ما در فقهمان جاهل مقصر و جاهل قاصر داریم اگر کسی قاصر باشد جهنم نمی رود پس ممکن است یک گاوپرست جهنم نرود اما یک مسلمان راهی جهنم شود چون ممکن است آن گاوپرست زمینه شناخت دین را نداشته باشد و دین به او نرسد در این حالت پلورالیسم در نجات مورد قبول است و ما معتقدیم اینگونه افراد شامل پلورالیسم نجات می شوند.

نه اینکه این گاوپرست باطل نباشد، باطل است اما حق به گوشش نرسیده است پس ظلم است که خدا یقه این گاوپرست را بگیرد و در حقیقت چون خدا ظلم نمی کند این گاوپرست به جهنم نمی رود. قرآن می فرماید « ما کنا معذبین حتى نبعث رسولاً » و نیز « لیهلک من هلک عن بینة ویحیى من حیَّ عن بینة» پس در این نوع پلورالیسم ما قبول داریم که غیر مسلمان ممکن است جهنم نرود.

نوع چهارم پلورالیسم عبارت است از زندگی مسالمت آمیز که ما آن را قبول داریم مثلا الان در مجلس ما آشوری و مسیحی وجود دارد و ما با آنها زندگی مسالمت آمیزی داریم پس نتیجه می گیریم آن پلورالیسم مردود و رد است که دلالت بر حقانیت دارد.

این نوع از پلورالیسم را قرآن به شدت رد می کند ائمه علیهم السلام رد می کنند و عقل نیز آن را رد می کند. اگر بپذیریم مسیحیت هم درست می گوید مسلمان بودنمان موضوعیت ندارد اگر آنها درست می گویند چرا مسلمان باشیم و اگر اسلام درست می گوید چرا مسیحی باشیم. متأسفانه از حرف های آقای مشایی پلورالیسم در حقانیت بدست می آید و حرف های ایشان به پلورالیسم می رسد. اینکه می گویم آقای مشایی از اسلام انحراف دارد بر اساس تعابیر و فرمایشاتی است که خودشان دارند. فرمایشات آقای مشایی را حتی با شخص آقای رئیس جمهور به بحث گذاشته ام و به خود آقای رئیس جمهور گفتم این فرمایشات غلط است و هیچ توجیهی ندارد.

به این عبارت دقت کنید، مشایی در مراسم ثبت میراث فرهنگی در نیمه شعبان سالهای قبل می گویند « صف بندی مؤمن و کافر وجود دارد این صف بندی وقتی اصالت دارد که فرصت ها را برای انتخاب انسان ها فراهم بیاوریم و انسان ها به مفهوم واقعی آزادی انتخاب خود را انجام بدهند. » این قسمت از حرفهایشان مورد بحثم نیست چون ممکن است این بخش به پلورالیسم نجات برگردد بحث این قسمت است « اینکه مسلمان ها بگویند کار ما درست است و بقیه اشتباه می گویند، به معنای آن است که ۵/۵ میلیارد انسان را از دایره انسانیت خارج بدانیم» این سخن انحراف از عقل و اسلام دارد حالا اگر می گفت « اشتباه عمل می کنند » توجیه داشت اما اینکه بگوییم بقیه اشتباه می گویند درست نیست، قابل پذیرش نیست بلکه ما می گوییم آنها اشتباه می گویند و ادعای ما هم این است طبیعی است که حرف ما مسلمانان درباره باطل بودن گاوپرست ها، مسیحیان و یهودی ها درست است و طبیعی است که آنها اشتباه می گویند چگونه آقای مشایی به خود اجازه می دهد درباره ادعای اسلام اظهارنظر کند.

من نمی گویم ۵/۵ میلیارد انسان از دایره انسانیت خارج اند بحث من این است که اسلام حق است حالا تکلیف غیرمسلمانان می تواند بر اساس پلورالیسم نجات و یا پلورالیسم بر اساس زندگی مسالمت آمیز قابل بررسی باشد.

مشایی در یکی دیگر از سخنرانی های خود می فرماید« منطق انسانی، الهی، عشق آفرین، دامنه ساز و افق پرداز در دنیا خریدار دارد این دوره ای نیست که هر کسی بخواهد دینی را در دنیا فراگیر کند» خب این ادعا یعنی قبول پلورالیسم در حقانیت. سوال می کنیم که امام زمان علیه السلام برای اسلام می خواهد بیاید یا برای اجرای امر دیگر؟ مگر ما وظیفه نداریم از اسلام دفاع کنیم و آنرا تبلیغ کنیم؟ نمی شود دم از امام زمان علیه السلام زد و ادعا کرد نباید اسلام را فراگیر کنیم.

  ممکن است منظور آقای مشایی عدم امکان برای فراگیر شدن دین اسلام در جهان باشد اگر اینطور باشد چطور می شود ادعایش را رد کرد؟

- دو حرف در اینجا مهم است اینکه اسلام فراگیر نمی شود با اینکه با اینکه اسلام را فراگیر کنیم، قابل جمع نیست. خب اگر بگوییم نمی شود یعنی امکان آن نیست، بحث دیگری است. مگر انقلاب کردن سخت نبود با تحریم ها مقابله کردن مگر سخت نبود آیا در مقابل اینها باید بایستیم یا بگوییم امکانش نیست؟ اما آقای مشایی نه تنها می گوید امکانش نیست بلکه می گوید دوره فراگیر شد گذشته است اشتباه نشود، اینکه می گوید دوره فراگیر شدن گذشته است متفاوت از عدم امکان و سختی برای فراگیر شدن اسلام است.

مشایی در ادامه می گوید « این را به همه ادیان می گویم نه تنها به اسلام و مسیحیت و یهود. به عالیجناب هم گفته ام این راه، راه درستی نیست که ما امروز بخواهیم پیروان اسلام را زیاد کنیم» ایشان در اینجا منظورش مکانیزم و امکان نیست، بحثش باور به پلورالیسم دینی است، یعنی فراگیر کردن اسلام را نادرست می داند. اینکه اسلام هم درست می گوید و هم مسیحیت یعنی باور به پلورالیسم. مشایی بگوید نمی توانیم پیروان اسلام را زیاد کنیم خب این یک بحث دیگری است اما اینکه افزایش پیروان اسلام را کار درستی نمی داند، به هیچ عنوان با عقل و دین سازگار نیست.

  این اظهارات را به روش ها و اشکال دیگر از آقای رئیس جمهور هم شنیده ایم آیا این ایراد شما به اظهارات رئیس جمهور هم برمی گردد؟

- بله، متأسفانه آقای احمدی نژاد هم در بعضی از موارد تحت تأثیر این افکارات فاسد و منحرف از اسلام است.

آقای احمدی نژاد تحت تأثیر است یا این حرف های به قول شما پلورالیستی را قبول دارد؟

- من می گویم تحت تأثیر است.

  آیا شهید خواندن یک فرد مسیحی نشان از تحت تأثیر بودن رئیس جمهور از افکارات آقای مشایی دارد؟

- شهید خواندن چاوز اساسا باطل و غلط است چون قرآن می گوید غلط است. قرآن در سوره نسا آیه ۶۹ می فرماید: « و من یطع الله و الرّسول » یعنی کسی که اطاعت از الله و رسول کند این شخص تازه لیاقت پیدا می کند با چه کسانی باشد؟ قرآن می فرماید « فاولئک مع الذین انعم الله علیهم» اینها چه کسانی هستند قرآن می فرماید « مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا» شهید مقامی دارد که تنها در یک بستر خاص تعریف می شود اما اگر کسی قائل به پلورالیسم دینی باشد چه اشکالی دارد چاوز را شهید بخواند، یعنی تبعیت از خداوند و رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در نظر ایشان ضرورتی ندارد.

  اگر در پاسخ به شما بگویند چاوز به لحاظ سیاسی متأثر از اندیشه های ضد استکباری و ظلم ستیزانه شیعی بوده است چه پاسخی می دهید؟

- امام حسین (ع) در روز عاشورا فرمودند اگر دین ندارید آزاده باشید. آقای احمدی نژاد به آقای چاوز می گفتی مرد آزاده و به نظر من واقعا خدمت هم کرده و ظلم ستیز بوده است اگر می توانی به او شهید بگویی چرا پیغمبر نمی گویی چرا نمی گویی امام معصوم. چه اشکالی دارد مگر آدم خوبی نبود؟ آقای احمدی نژاد ما حق نداریم هر واژه ای را هر کجا که دلمان خواست به کار ببریم چون واژه ها بار معنایی دارند. چطور می گویید چاوز شهید است در حالی که قرآن می گوید « ولا تقولوا لمن یُقْتَلُ فی سبیل الله أمواتا بل أحیاءٌ ولکن لا تشعرون» کدام سبیل الله قرآن جواب می دهد کسی که ایمان به خداوند دارد و از خدا و رسول او اطاعت می کند « أطیعوا الله و اطیعوا الرسول و أولی الامر منکم» اطاعت الله یعنی نماز یعنی روزه یعنی جهاد یعنی حجاب یعنی خمس لذا شهدا از این تیپ انسان ها هستند، آقای احمدی نژاد مقام شهید آنقدر بالا است که قرآن آنها را در کنار انبیا و صدیقین قرار می دهد.

  بحث رجعت آقای چاوز چطور؟

- رجعت چاوز بدتر از شهید خواندن اوست و باطل تر است. آقای رئیس جمهور بداند یک روایت بسیار ضعیف هم درباره رجعت مسیحی ها وجود ندارد گرچه اکثر روایات ما درباره رجعت قوی نیستند اما در بین روایات ضعیف هم هیچ اشاره ای به رجعت مسیحی ها نشده است البته درست است که انسان بد، فاسد، کثیف مثل یزید و دیگران رجعت خواهند کرد اما قطعا منظور شما از رجعت آقای چاوز رجعت در جمع فاسدان نبوده خودتان گفته اید به عنوان انسان صالح رجعت خواهد کرد. رجعت مختص ائمه است، در زیارت جامع می خوانیم « مصدق برجعتکم، منتظر لامرکم» پس ائمه رجعت می کنند و کسانی که واقعا پاک پاک بوده اند در برخی روایات اسم آورده اند از مؤمن آل فرعون. قرآن در سوره یاسین هم به این موضوع اشاره می کند و مشخص می کند منظور از رجعت کنندگان چه کسانی هستند. باید در جاده مشخصی باشید تا رجعت کنید نه اینکه چون ظلم ستیز بوده اند پس رجعت می کنند البته اگر کسی قائل به پلورالیسم باشد برایش فرقی نمی کند که مسلمان، مسیحی و یهودی هم رجعت کنند. متأسفانه این حرف ها شهادت می دهد که باور مشایی به اسلام منحرفانه است و متأسفانه آقای احمدی نژاد هم متأثر است.

  از بحث پلورالیسم بگذریم، اخیرا برخی بزرگان از بازگشت تفکرات اومانیستی به کشور ابراز نگرانی کرده بودند، به قطع می توان گفت که مخاطب این بزرگان اعضای منحرف نزدیک به دولت هستند حالا تفکرات آقای مشایی را چقدر به اومانیسم نزدیک می دانید؟

- بحث دیگر من همین بود که بگویم علت انحراف داشتن مشایی از اندیشه های اسلام گرایش او به اومانیسم است. ایشان ناراحت می شود و داد می زند چرا به من می گویید اومانیست؟ ، خب مگر اومانیست شاخ و دم دارد. اومانیست ویژگی هایی دارد، اگر معنای اومانیست را نمی دانی علنا بگو اشتباه کردی.

  ایشان می گوید از تعابیرش برداشت های مختلفی می شود و به نوعی سوء استفاده انجام می شود.

- پس مشکل آقای مشایی ۲ تا شد هم معنای اومانیسم را نمی داند و هم تعبیر بلد نیست، اگر اینطور است پس کمتر حرف بزنید، اگر معتقد به اومانیسم و پلورالیسم نیستید و حرفی می زنید که اومانیستی و پلورالیستی برداشت می شود خب حرف نزنید چون بلد نیستید حرف بزنید لذا مشایی باید تکلیف خودش را روشن کند یا تعبیر نمی داند و یا به آنچه می گوید اعتقاد دارد. اگر تعبیر نمی داند پس حرف نزند اما اگر اعتقاد دارد به صراحت بگوید پلورالیست و اومانیست است. آقای مشایی اومانیسم و پلورالیسم مشخصات و ویژگی های تخصصی دارد که تمام این ویژگی ها در سخنرانی های شما موج می زند.

  شما می گویید نگاه های اومانیستی و پلورالیستی در سخنرانی های آقای مشایی محرز است لطفا مثالی در این باره بزنید؟

- ایشان به کرات گفته دوران اینکه یک دین در دنیا جهانی شود گذشته است باید اصول انسانی را جهانی کرد؛ خب این اومانیسم است چگونه می توان پذیرفت که جهانی شدن اصول انسانی به معنای اومانیسم نیست؟ .

  فرض بگیریم که منظورش از جهانی شدن اصول انسانی به جای دین، انسان مسلمان و مؤمن باشد آیا در این صورت باز هم اشکال وارد است؟

- بحث دو تا شد. مراد از اصول انسانی چیست؟ منظور از جهت انسانی بودن است یا مسلمان بودن؟ ، من و شما مسلمانیم. به یک اصولی معتقدیم اعتقاد ما به این اصول به دلیل انسانیتمان است یا مسلمان بودنمان؟ اگر به علت مسلمان بودنمان باشد پس اصول اسلامی باید جهانی شود که می شود همان دین در حالی که ایشان می گوید دوران جهانی شدن یک دین گذشته است پس منظورش این نیست. حالا اگر منظورش پذیرش اصول به علت انسان بودن باشد که هست می شود اومانیسم. اومانیسم همین است شاخ و دم ندارد. وقتی اصول اسلامی حاکم باشد من و شما و انسان ها هدف نیستند اما اگر غیر از این باشد انسان هدف است این روشن است که معنایش اومانیسم است و هیچ کس نمی تواند آن را توجیه کند.

مشایی وقتی می گوید درست نیست پیروان اسلام و مسیحیت را زیاد کنیم باید روی این جمله تأمل کنیم. افزایش پیروان مسیحیت درست نیست چون باطل است و مسیحیت تحریف شده است این انجیل های چهارگانه نوشته ۴ نفر عادی است چه ربطی به حضرت عیسی دارد و باطل محض است اما آیا این شرایط در مورد اسلام نیز محرز است؟ روشن است که اینطور نیست. اصلا سؤال من از آقای مشایی است که امام زمان (عج) مانده است و ممکن است خدای نکرده هزاران سال دیگر در پرده غیبت باشد، این انتظار برای چیست؟ . که چی؟ ، امام زمان مانده که چه کار کند، آیا نعوذ بالله مانده است که بیاید بگوید دوره ای که اسلام را جهانی کنم گذشته است و می خواهم اصول انسانی را جهانی کنم؟ امام زمان مانده که بیاید و بفرماید می خواهد اسلام را جهانی کند.

  یکی از جملات آقای مشایی که خیلی مورد بحث بود درباره ارزش و معرفت انسان نسبت به خدا بود، ایشان گفتند با شناخت انسان خدا شناخته می شود و حتی گفته اند بعد از گردهم آمدن انسان ها تازه خدا معنا پیدا می کند، آیا این حرف ها دلالت بر اندیشه اومانیسم دارد؟

- بله که دارد. سؤال من از مشایی این است که معنای خدا چیست؟ آیا خدا جز این تعریف می شود که یک وجود نامتناهی واجب الوجود و نامتناهی بی نیاز مطلق است؟ خدا واجب الوجود است و بی نیاز مطلق است. سؤال این است اگر هیچ یک از موجودات را خدا نمی آفرید خدا معنا پیدا نمی کرد؟ آقای مشایی این بحث های تخصصی و کلامی است چطور به خودتان اجازه می دهید بدون مطالعه وارد این مباحث تخصصی شوید خواهش می کنیم از شما که دراین مورد مطالعات دقیق تری داشته باشید.

  آقای مشایی گفتند تشکیل ظرفیت انسانی لازمه سخن گفتن از خداست اما بعد از این اظهارات علما اعتراض کردند و یکی از حامیان ایشان گفت اگر انسان نبود چگونه می توانست خدا را بشناسد پس اعتبار شناخت خدا به انسان است آیا این پاسخ قانع کننده است؟

- به این فرد هم توصیه می کنم از باطل حمایت نکند و مطالعاتش را زیاد کند. از این آقا سؤال می کنم اگر خدا نمی خواست انسان را خلق کند چون مجبور به خلق انسان نبود مخیر به آن بود و اصلا انسان را نمی آفرید آیا خدا شناخته نمی شد و معنا نداشت؟ مشخص است که قبل از انسان خدا ملائکه را آفریده بود و ملائکه خدا را شناخته بودند قرآن درباره ملائکه می گوید لایعصون الله ما امرهم و هم بأمره یعملون یعنی همه ملائک معصوم هستند. پس ملائکه خداوند را می شناختند با اینکه انسانی نبوده است.

  ممکن است بگویند شناخت ملائک کمتر از شناخت انسان از خداست.

- این سوال ۲جواب دارد اول اینکه پس خدا را شناخته اند پس نگویند خدا معنا پیدا نمی کرد بفرمایند ملائکه کمتر از انسان خدا را می شناختند. نکته دوم ملائکه ۲ دسته هستند به تعبیر برخی بزرگانمان برخی ملائکه برای عالم جبروتند نه عالم ملکوت. عوامانه بگویم عالم جبروتی ها خیلی کلاس بالا هستند. از امام صادق سؤال می شود اسم اعظم چیست می فرماید موجود مجرد یعنی فرشته. فرشته ها موجودات بسیار عظیمی هستند. اصلا ماده را کنار بگذاریم باز هم نمی توانیم ادعا کنیم که خدا معنا پیدا نمی کرد یعنی چه که با خلق انسان خدا معنا پیدا کرد یعنی اگر اوباما و یزید خلق نمی شدند خدا معنا پیدا نمی کرد؟ پس اگر خدا اراده می کرد و هیچ چیز را خلق نمی کرد باز هم معنا داشت خدا همانطور که خیلی از موجودات دیگر را خلق نکرد انسان را هم می توانست خلق نکند. آیا خدا نمی توانست انسان ۲سر خلق کند. می گوییم می تواند چون قدرتش را دارد اما با حکمتش سازگار نیست. حالا در مقام بحث مباحث تخصصی نیستم همین قدر که این حرفها تخصصی است به افراد غیرمتخصص توصیه می کنیم بدون تحقیقات وارد بحث نگردد.

  مشایی می گوید « عظمت انسان شناخته نشود عظمت خدا شناخته نمی شود» آیا اعتبار عزت و عظمت خدا به انسان است؟

- این حرف از اساس باطل است و به هیچ روشی قابل توجیه نیست.

فرض بگیریم که بگویند منظورمان از عظمت انسان عظمت انسان مؤمن که می تواند نشانگر حسن خلق خدا باشد است؟

- اصلا فرض می گیریم ائمه و انبیاء هم نبودند باز هم خدا معنا پیدا می کرد.

  خب در ذهن ما معنا پیدا نمی کرد

- بله اما ایشان نمی گوید در ذهن ما معنا پیدا نمی کرد می گوید خدا شناخته نمی شد اگر انسان نباشد انتظاری نیست که انسان خدا را بشناسد. خب یکی از راه های شناخت خدا شناخت انسان است اما همه راه ها این نیست خدا در قرآن چقدر انسان را به طبیعت ارجاع می دهد؟ آیات فی الافاق و الانفس قرآن به ما می گوید هم آفاق نشانه خدا است هم انفس. پس حتی در این عالم هم از غیر طریق انسان می توان خداوند را شناخت.

  آقای مشایی در جایی هم گفتند که هیچ دینی نمی تواند آینده را از آن خود کند شما اساس این حرف را قبول دارید و اگر قبول ندارید ممکن است بگویند تحلیل آقای مشایی این است نه باورش.

- چه باورش باشد و چه تحلیلش، غلط است. سوال منطقی من این است که امام زمان در غیبت است که چه کار بکند جز اینکه اسلام را جهانی بکند کار دیگری دارد؟ ایشان در سخنرانی دیگر می گویند هر انسانی با صرف نظر از ویژگی ها باید یکسان دیده شود و این جمله دقیقا اومانیستی است. مشخصه ما اسلام است و مشخصه دیگران گاوپرستی، چطور می تواند نگاه یکسانی داشته باشیم. آن مسیحی که می گوید اسلام باطل است با آن مسلمانی که می گوید اسلام حق است باید یکسان دیده شوند؟ سوال؟ ، آیا آقای مشایی اوباما را هم مثل مسلمانان یک طور می بیند؟ یزید را با امام حسین یک طور می بیند معلوم است که حق نداریم یکسان ببینیم چون قرآن می فرماید افنجل المتقین کالفجار. آیا خدا متقین را کالفجار قرار می دهد؟ پس خدا یکسان نمی بیند؟ بگذارید صریح بگویم قرآن خطاب به عده ای می گوید مثلهم کمثل الکلب یعنی این انسان ها سگ هستند آیا این سگ ها را می توانیم با مؤمنان یکسان ببینیم خب عقل هم می گوید آدم دزد با آدم غیر دزد یکی نیست همانطور که آدم فاسق و غیر فاسق را نباید یکی ببینیم. قرآن می فرماید اولئک کا لانعام بل هم اضلّ. یعنی خدا خطاب به عده ای می گوید که شما از گاو هم پست ترید پس خدا یک طور نمی بیند و عده ای را هم می گوید شما از خر پست ترید پس خدا یک طور نمی بینید یکی را از گاو پست تر می بینید یکی را از خر و یکی را از سگ.

  سبک اظهارات آقای مشایی به گفته برخی کارشناسان سکولاریستی است سوال من این است که شما چقدر ریشه های سکولاریسم را در اظهارات ایشان مشهود می دانید؟

- سکولاریسم یعنی دنیاگرایی. یعنی مبدأ و معاد کنار برود و رفاه صرف و دنیاگرایی صرف جایگزین آن شود. یعنی خوب بخورید، مریض نشوید، فقر را از جامعه ریشه کن کنید، مسکن داشته باشید. خب در نهایت می شود شکم، سلامت بدنی و شهوات و این یعنی سکولاریسم. خب قرآن به همین خاطر می گوید این اندیشه دنیای مدرن جز اندیشه حیوانی نیست. آنجا که می فرماید یتمتّعون و یاکلون کما تعکل الانعام. یتمتعون در اینجا به معنای بهره برداری و لذت بردن است یعنی بخورند و بیاشامند و بهره برداری کنند، یعنی رفاه صرف و لذت گرایی. و این امر یعنی حیوان صرف بودن. حالا این ادعا چیست که می گویید همه انسان ها یکی هستند پس اسلام چه می گوید؟ مشایی می گوید منطقی که بین انسان ها فرق بگذارد محکوم به شکست است. در حالیکه قرآن بین انسان ها فرق می گذارد حالا این سؤال مطرح می شود که آیا منطق قرآن محکوم به شکست است؟ مشایی می گوید صف بندی کافر و مومن وجود ندارد پس قرآن چه می فرماید. یک آیه دو آیه صد آیه نیست. قرآن در آیات بسیار زیاد می گوید که کفار با سر به جهنم خواهند رفت.

  به نظر شما رابطه انسان محوری در ادبیات آقای مشایی با بیداری انسانی که به عنوان آلترناتیو در مقابل بیداری اسلامی مطرح شد چیست؟

- همین است که گفتم وقتی اومانیسم حاکم باشد بیداری اسلامی می شود بیداری انسانی.

  برخی می گویند مگر بین بیداری انسانی و اسلامی فرق هست؟ آیا انسانیت و اسلامیت در تضاد است؟

- انسانیتی که امروز تعریف می شود و تعریفی که مدرنیته از انسان دارد با اسلام در تعارض است. در مدرنیته تعریفی که از اسلام می شود روح مجرد برای انسان رد می شود. مثلا اگر هیچ یک از علوم تجربی و علوم انسانی قائل به روح مجرد انسان نیست چون دنیای مدرنیته روی اندیشه پوزیتویستی استوار است. مثلا در روانشناسی، روان یعنی چه؟ یعنی مغز و رفلکس های آن، حیوان هم مغز دارد روح مجرد کجاست پس تعریفی که از انسان در دنیای امروز ارائه می شود با اسلام در تعارض است بیداری انسانی چیست که می گویند. در تعریفی که ما از انسانیت داریم دین اولویت دارد و دین از اقتصاد بالاتر است اما در مدرنیته اقتصاد از دین بالاتر است. اینکه می گوییم اقتصاد در دین اولویت اول نیست به همین دلیل است، به طور مثال در واقعه کربلا، دشمن خیمه امام حسین علیه السلام را که خانه امام و یارانش بود به آتش کشید اما امام حسین علیه السلام دست از دین برنداشت و یا آب را به روی یاران امام حسین بستند باز هم امام حسین علیه السلام دست از دین بر نداشت. پس ممکن است خانه ما را با بمب اتم خراب کنند اما دست از اسلام برنخواهیم داشت. بنابراین دین مهمتر از همه چیز است ولی در بیداری انسانی دین اصالتی ندارد.

  آقای مشائی در یک سخنرانی می گوید « انسان در دوران جدید نسبت به انسان های قدیم از قدرت آفریدگاری بیشتری برخودار است» آیا اانسان قدرت آفریدگاری و خالقیت دارد؟

- نه ندارد، هیچ انسانی نمی تواند بیافریند. هیچ چیزی را. چون ما فقط علت اعدادی هستیم نه علت هستی بخش. بنابرتحلیل ملاصدرا انسان ها قادر به ایجاد هیچ چیز در عالم نیستند و خالق فقط خداست، پس آقای مشائی اگر صدای من به شما می رسد خواهش می کنم در کارهای تخصصی دخالت نکنید.

  آقای مشائی اخیرا گفتند انسان به زودی انسان را خواهد ساخت، آیا این تحلیل برگرفته از همان نظر و نقش آفریدگاری برای انسان است؟

- به ما می گویند شما در قرآن دارید که خلقت مختص خداست و مراجع تقلیدتان نیز به این صحه می گذارد، حالا چه طور دانشمندان، گوساله درست می کنند. پس همین که آقای مشائی می گوید ممکن است، انسان درست کنند از همین جنس است و اما پاسخ این سوالات به این شرح است و من این موضوع را در بحث خداشناسی فلسفی کاملا توضیح داده ام. این شبهه را بزرگان ما هزار سال پیش پاسخ گفته اند، پاسخ این است. بشر تنها کاری که می تواند انجام دهد فقط حرکات بدنی است. ما به عنوان بشر فقط فهمیده ایم، اگر x کنار xجمع شود چه حاصل می شود. پس انسان کاشف است نه خالق، یعنی کشف می کند قدرت خداوند را.

در دوران دبیرستان معلم به ما می گفت، هیدروژن را با اکسیژن جمع کنید تا آب تولید کنید، حالا نقش بشر تولید آب نیست بلکه فهم وکشف چگونگی تولید آن است، یعنی بشر فهمیده است ترکیب اکسیژن با هیدروژن منجر به تولید آب می شود، پس ما حق نداریم بگوییم بشر آب تولید کرده است. چرا که جمع هیدروژن با اکسیژن با ماست اما تولید آب دست خداست و خدا استادی است که ترکیب هیدروژن و اکسیژن را در تولید آب تعریف کرده است. یعنی ما نه هیدروژن را بوجود آورده ایم و نه اکسیژن را و نه خاصیتی که در آندو است و موجب می شود هرگاه آندو کنار هم جمع شدند تبدیل به آب می شوند. پس ما هیچ نقشی در عالم نداریم و قادر به ایجاد هیچ چیزی در عالم نیستیم.

حالا سوال این است آن کسی که می گوید هیدروژن را با اکسیژن ترکیب کنید تا آب تولید شود، پاسخ بدهد که ایا هیدروژن را او درست کرده است؟ اکسیژن را او تولید کرده است؟ این خاصیت که هیدروژن با اکسیژن جمع شود اب تولید شود را چه کسی در هیدروژن و اکسیژن قرار داده است. پس وقتی انسان هیدروژن و اکسیژن را تولید نکرده و خاصیت آب شدن را در جمع هیدروژن و اکسیژن قرار نداده چطور می تواند ادعای تولید آب کند. ساخت انسان که آقای مشائی از آن سخن می گوید نیز از همین دسته است، انسان خالق نیست، کاشف است یعنی ممکن است به آنچه که خدا خلق کرده برسد و آن را کشف کند، اگر کشف کرد پس به معنای خلق کردن نیست. به تعبیر دیگر انسان مونتاژ کار است و می تواند کشف کند که با جمع چه چیزهایی چه چیزی تولید می کند. اما اینکه آقای مشائی می گوید انسان در دوره جدید از قدرت آفریدگاری بیشتری برخوردار بوده است اشتباه محض است، پس آقای مهندس، اگر بشر امروز موفق به ساخت هواپیما می شود کاری نمی کند جز مونتاژ کاری.

آقای مشائی کمال انسان را هم در رشد آفریدگاری انسان دانسته است آیا انسان با پیشرفت تکنولوژی به کمال می رسد؟

- این ادعا غلط محض است، از آقای مشایی می پرسم انسان و کمال چیست؟ چرا از واژه هایی استفاده می کنید که مفهوم آن مبهم است؟ شما را ارجاع می دهم به کتاب فلسفه اخلاق طرح ولایت و کتاب هایی که آیت الله جواد آملی در این باره نوشته است. اصلا علامه و شاگردان علامه از جمله علامه جوادی آملی، مصباح یزدی و حسن زاده آملی در این باره کتب زیادی نوشته اند. شما نمی توانید بگویید چون انسان امروز قادر به ساخت هواپیما است پس کمالش بیشتر است چون این سوال مطرح می شود آیا پیامبر هواپیما ساخت؟ یعنی کمال نداشت، خوب اگر این طور باشد بشر امروز از امام حسین و امیر المومنین بالاتر هستند چون اختراعات زیادی داشته اند. آقای مشائی چه کسی گفته تکنولوژی دال بر کمال است؟ اصلا کمال انسان جز قرب الهی و تقرب به خدا هیچ چیز دیگری نیست؟ شاید بگویید ما برای این ادعا برهان منطقی نداریم، اما داریم، هر کس یک مرتبه کتاب خودشناسی برای خودسازی آیت الله مصباح را مطالعه کند این موضوع را به درستی و به دقت درک خواهد کرد که کمال تنها در قرب به خدا حصر شده است، این کتاب خواندنی است و برهان ما این است که کامل ترین انسان و در حقیقت انسان کامل حضرت مهدی (عج) است. امام زمان که هواپیما درست نکرده است، کامپیوتر و سفینه فضایی درست نکرده است.

شما به بحث انسان کامل اشاره کردید، واژه انسان کامل در بیان آقای مشائی به کرات مشاهده می شود، به نظر شما منظور ایشان از انسان کامل کیست؟ و آیا مشخصه هایی که درباره انسان کامل می دهند با حقیقت تطبیق دارد؟

- انسان کامل فقط امام زمان و بقیه ائمه اطهار (ع) هستند و کسی که به امام زمان نزدیک می شود به کمال نزدیک تر می شود. چون امام زمان و سایر ائمه علیهم السلام هستند که درباره اش فرموده اند« بکم فتح الله، بکم یختم، بکم ینزل الغیث، بکم یمسک السماء، » یعنی اگر باران می آید به برکت امام زمان است چرا کرات به هم نمی خورد؟ چرا کره زمین با ماه برخورد نمی کند؟ پاسخ در جامعه کبیره است که می فرماید به دلیل وجود با برکت امام زمان است که این اتفاق ها نمی افتد. این بحث که در جامعه کبیر آمده برهان فلسفی دارد و ما برای آن استدلال داریم، پس هر کسی که به امام زمان نزدیک است به کمال می رسد نه اینکه به نسبت پیشرفت تکنولوژی انسان به کمال نزدیک شود.

  رابطه ایران و مکتب ایرانی با اندیشه های به تحلیل شما اومانیستی و پلورالیستی آقای مشائی چیست؟

-وقتی کسی قائل به پلورالیست و اومانیست باشد ایران را می گذارد جای اسلام و این طبیعی است. آقای مشائی پاسخ دهد که فرزندان این مملکت برای خاک جان خودشان را از دست دادند یا برای اسلام. آقای مهندس، اگر اسلام باشد ایران حفظ می شود، اما اگر اسلام نباشد ایران هم حفظ نمی شود، نه تنها اعتبار ایران به اسلام است بلکه همه چیز ما اعتبارش را از اسلام می گیرد. پس آقای مشائی اعتبار ما به امام رضا و حضرت سید الشهداء علیهم السلام است نه به ایران. امروز اگر ایران در دنیا عزت پیدا کرده به برکت اسلام و امام حسین (ع) بوده است، البته ما افتخار می کنیم ایرانی هستیم چون مسلمانیم، لذا توجه داشته باشیم که اسلام فراتر از ایران است.

  یک روحانی حامی مشائی در پاسخ به انتقاد برخی بزرگان از مکتب ایران گفته اگر کسی کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام شهید مطهری رامطالعه کند حرف مشائی را درباره مکتب ایران تایید خواهد کرد، نظر شما چیست؟

- به هیچ عنوان این طور نیست. به ایشان هم می گویم یک مقدار دقت و تخصص علمی شان را بیشتر کنند، شهید مطهری در کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام به هیچ عنوان ایران را فراتر از اسلام ندانسته است. سوال اساسی من دراین حوزه از آقای مشائی این است که مکتب ایران یعنی چه؟ یعنی ملی گرایی؟ می خواهید با ملی گرایی ایران را نجات دهید؟ بدانید که وقتی صدام به ایران حمله کرد مدعیان ملی گرایی که می گفتند ایرانی تر از ما کسی نیست کجا رفتند؟ . چرا از ایران دفاع نکردند. آقای مشائی آیا در بهشت زهرا قطعه شهدای ملی گرایی داریم؟ که فکر می کنید ایران گرایی می تواند ایران رانجات دهد. به قول امام راحل مدعیان ملی گرایی و ناسیونالیستی نه ملی هستند و نه مذهبی. گلایه اساسی ما این است که آقایان رفتند منشور کوروش را از انگلستان گرفتند آوردند که چه کار کنند؟ شنیده ام انگلیسی ها منشور کوروش را به پهلوی ها نداده اند حالا چطور به آقای مشائی داده است؟ چطور به خودشان اجازه داده اند روی دوش کوروش چفیه بسیجی ها را بیاندازند؟ این پارچه حرمت دارد. شهید مطهری می فرماید کوروش ادم بسیار بی خودی بود و حتی استاد مطهری کوروش را فاسد می خواند. کوروش پس از فتح کشورها بت پرستی را آزاد می گذاشته است. در حالی که پیامبر تبر به امیر المومنین داد و فرمود که بت ها را بشکنید. کوروش فاسد است چون بت پرستی را ترویج کرده است و بت پرستی عین فساد است چون بطلان است.

  نظر شما درباره مطالب مطروحه درباره کوروش و منشورش چیست؟

-کوروش ترویج فساد کرد و بت پرستی را آزاد کرد. پیامبر تبر را روی دوش حضرت امیر (ع) گذاشت و فرمود بت ها را بشکن، پیامبران آمدند تا بت پرستی را منع کنند اما کوروش ترویج بت پرستی کرد.

  می گویند کوروش همان ذوالقرنین قرآن است، نظر شما در این باره چیست؟

-اگر کوروش همان ذوالقرنین باشد پس پیامبر است و به فرض این که باشد نمی توانست بت پرستی را آزاد بگذارد. باید بت شکنی می کرد. از یک طرف می گویند کوروش ذوالقرنین است و از طرف دیگری می گویند بت پرستی را آزاد کرد. این دو چگونه با هم جمع می شوند؟ وجود مقدس پیامبر مکرم اسلام آمد تا بتها را بشکند. پس اینکه ادعا شود باید به دنبال آزادی عقیده بود باید گفت آزادی عقیده یعنی چه؟ آزادی عقیده زمانی درست است که اعتقادات درست باشد نه اینکه به اسم اعتقادات خرافات تبلیغ شود.

  آقای مشایی یکبار در همین موضوع ایران گفتند واژه ایران ذکر است و توجیه حامیان وی این است که ایران اسلامی مظهر اسلام است. چرا ذکر نباشد؟ پاسخ شما چیست؟

-ذکر یعنی یاد خدا. چگونه می توان ادعا کرد با نام ایران یاد خدا می افتیم. آیا ایران قبل از انقلاب هم ما را یاد خدا می انداخت. معنای ذکر را هم لابد معنایی دارد که ما نمی فهمیم.

  مگر امام معصوم نفرمود حب وطن از ایمان است؟

-فرمود از ایمان است نفرمود از ذکر است. ذکر معنای خاص خودش را دارد. نه تنها ایران بلکه ایران اسلامی هم ذکر نیست. با این استدلال شما می توان گفت خب ایران یعنی قرآن چرا که در ایران قرآن هم می خوانند؟ همانطور که در ایران یاد خدا می افتند این استدلال ها پایه و اساس ندارد. در ایران انجیل هم می خوانند پس بگوییم ایران انجیل است؟ در ایران درخت هم هست پس بگویند ایران چوب است. ذکر بار مثبت دارد وقتی انسان ذکر می گوید باید یاد خدا را در خود حس کند. فکر می کنم اینها خواسته یا ناخواسته در یک جدول بازی می کنند. امیدوارم که ناخواسته باشد اما باید بدانند که این حرف ها به هیچ عنوان قابل قبول نبوده و نخواهد بود. اکنون که اسلام در این شرایط سخت مصر و یمن را هم فتح کرده و در سراسر دنیا به گوش می رسد این چه حرف غلطی است که می گویند مکتب ایران؟ مگر اسلام مصر و یمن را فتح نکرده چرا می گویند بهار عربی و بیداری انسانی؟ چرا نمی گویند بیداری اسلامی. همه فهمیده اند که تحولات اسلامی است نمی دانم چرا این ها توجه نمی کنند. برخی می خواهند کاری بکنند که در دنیا بگویند ایرانی ها حامی ایرانند نه اسلام. پس چه دلیلی دارد ملت های جهان به اسلام گرایش پیدا کنند؟ اینکه امروز حزب الله لبنان مرد و مردانه مقابل صهیونیست ها ایستاده به خاطر اسلام است یا ایران؟ به خاطر مکتب ایرانی است یا مکتب امام حسین (ع) ؟ امروز که اسلام سنگر به سنگر دنیا را فتح می کند نمی توانیم در مقابل کسانیکه می گویند به جای اسلام می گویند ایران سکوت کنیم.

  بحث دوستی با ساکنان سرزمین های اشغالی از سوی مشایی مطرح شد و در توجیه آن گفته شد که ما با حکومت صهیونیست ها مشکل داریم نه مردم اسرائیل. نظر شما دراین باره چیست؟

-نه اینطور نیست. ما با همه صهیونیست های اشغالگر که در کشور فلسطین جمع شده اند مشکل داریم. اصلا انقلاب اسلامی آمده که صهیونیست ها را بیرون کند این چه حرفی است که می گویند ما با مردم آمریکا و اسرائیل مشکلی نداریم. با مردم آمریکا کاری ندارم اما اشغالگران صهیونیستی باید محو شوند. وقتی امام فرمود اسرائیل باید از صحنه روزگار حذف شود منظورش کلمه اسرائیل نبود ساکنان سرزمین های اشغالی و جغرافیایی که صهیونیست ها بر آن حاکم هستند بود.

  از جمله اشکالاتی که به آقای مشایی می گیرند در حوزه فرهنگی است. وقتی برخی ها انتقاد می کنند که چرا آقای مشایی با فلان بازیگر ارتباط گرفته و یا کمک مالی کرده، حامیان وی می گویند چرا با جذب بیشتر بازیگران به انقلاب و نظام مخالفید نظر شما در این باره چیست؟

-همین جا بگویم این کاری که رئیس جمهور کرد و نشان ملی فرهنگ به مشایی داد باعث تعجب و اشکال اساسی است. آقای رئیس جمهور باید بداند که واژه خدمات فرهنگی بار معنایی دارد. معنایش این است که باورها و ارزش های اسلامی نهادینه شود. اگر نهادینه شد می گوییم فلانی خدمات فرهنگی انجام داده حالا آقای رئیس جمهور پاسخ بدهد که مشایی باورها و ارزش های اسلامی را ترویج و نهادینه کرده است؟ می گویند با صد بازیگر ارتباط گرفته. اول اینکه باید بگویم مگر آن بازیگران دفع شده بودند که شما رفتید جذب کنید. و دوم اینکه حضرت عباسی بگویند آنها جذب انقلاب شدند یا جذب افراد؟ چند بازیگر را با پول بیت المال حج می برند تا به قول خودشان جذب انقلاب شوند آیا این روش جذب است؟ آیا این بازیگران که بعضی از آنها بی حجاب بودند محجبه شدند؟ تدینشان به اسلام بیشتر شده است؟ انشاءالله که بشود اما این کارها معنایش خدمات فرهنگی نیست. این همه بزرگان کتاب نوشته اند و زحمت کشیده اند برای نهادینه کردن فرهنگ اسلامی. آنوقت ما چه حقی داریم نشان فرهنگی را به جای بزرگان به امثال مشایی بدهیم؟ اصلا آقای احمدی نژاد سوال من این است شما چقدر برای خود صلاحیت قائلید که تشخیص دهید چه کسی خدمات فرهنگی بیشتری داشته است؟

در آستانه بهار هستیم و حیف است که از بهار نپرسیم. اینها امروز شعار بهار می دهند و می گویند بهار نام امام زمان (عج) است و در پاسخ به منتقدانی چون شما می گویند. آیا بهار نگوییم بگوییم پاییز؟

-ببینید من الان دو صفحه A۴ از سخنان رئیس جمهور را در اختیار دارم، در همین دو صفحه که تازه بخشی از متن سخنرانی رئیس جمهور است۲۷ بار از واژه بهار استفاده شده. اساس سوال من این است چرا بهار؟ ، درست است که می گوییم السلام علی ربیع الانعام، ربیع یعنی بهار. آقای احمدی نژاد اگر بهار را برای امام زمان (عج) می گویید، چرا سال ۸۴ به جای اللهم عجل لولیک الفرج چرا نگفتید، بهار؟ واقعا من وقتی این حرفها را می بینم یاد فرقه های انحرافی می افتم. چون من خودم خیلی با این فرقه های انحرافی بحث کرده ام، در جمع فرقه اهل حق رفتم، علی اللهی ها را دیدم. علی اللهی ها می گویند یاهو؟ می گوییم چرا می گویید یاهو؟ می گویند یاهو یعنی یا حق ضمیر است که به خدا برمی گردد اسم قشنگتر از این می خواهید؟ آیا خدا فقط یک اسم دارد و آن هم هو. قرآن می فرماید بالاترین کلمه الله است خب علی اللهی ها چرا یاالله نمی گویند؟ حالا باید گفت مگر امام زمان فقط یک اس