پارس: در سال ۸۸ اصولگرایان از احمدی نژاد به عنوان نامزد قاطع خود یاد می کردند به طوری که غلامحسین امیری مسئول کمیته سیاسی جبهه پیروان خط امام و رهبری و قائم مقام جامعه اسلامی مهندسین با بیان اینکه اصولگرایان در حمایت از احمدی نژاد اتفاق نظر دارند، گفته بود: اکثریت قاطع اصولگرایان نظرشان به احمدی نژاد است و بیشتر نظرسنجی ها از درصد بالای رای او سخن می گوید.

به گزارش خبرنگار سیاسی پارس، حالا بعد از گذشت ۴ سال عسگراولادی جریان دولت را یکی از ۴ ضلعی انتخابات می داند که قرار است با اصلاح طلبان، اصولگرایان و گروه های مستقل رقابت نماید. اما روایت علی مطهری شاید صادقانه ترین اعتراف باشد از حمایت های که اگر دوباره به سال ۸۴ برمی گشتند، تکرار نمی شد: شما (احمدی نژاد) در زمان انتخابات ۸۴ و ۸۸ صداقت کافی به خرج ندادید و این افکار خود را آشکار نکردید و نگفتید من فردی هستم مرید آقای مشایی و این افکار ویژه را درباره نوروز و مکتب ایران و مساله حجاب و به طور کلی امور فرهنگی دارم.

اما شاید ساده انگاری باشد که بگوییم احمدی نژاد در میانه راه از اصولگرایان جدا شده باشد به طوری که بعد از انتخابات نهم ریاست جمهوری در مورد پیروزی اش این گونه می گوید: دولت نهم به هیچ حزب و جناحی بدهکار نیست و انچه در این مسیر برای این دولت اهمیت دارد همانا رضایت خدا و مردم خواهد بود.

این اظهارات به نوعی استفاده ابزاری واقع شدن اصولگرایان توسط جریانی را نشان می دهد که اکنون بر سر انحرافی بودنش اجماع دارند که شاید بیان خاطرات پورمحمدی وزیر معزول احمدی نژاد در دولت نهم گواه این واقعیت باشد. وی در یک برنامه تلویزیونی در مورد نحوه اشنایی با احمدی نژاد گفته بود: من و آقای احمدی نژاد از زمانی که ایشان استاندار بود و بعد از چند ماه عزل شدند، با هم ارتباط مختصری داشتیم. بعد از اینکه من از وزارت اطلاعات خارج شدم، هر دو در دانشگاه مشغول تدریس شدیم. در جلسات سیاسی اصولگرایان به تدریج ارتباط بیشتری با هم پیدا کردیم و این ارتباطات به تدریج بیشتر شد.

از طرف دیگر روح الله حسینیان نماینده مجلس و عضو جبهه پایداری اسفند ۹۱ در نطق میان دستور خود به مرزبندی همفکرانش با احمدی نژاد اشاره کرد: صریحا اعلام می کنم که ما با هیچ کس عهد اخوت نبسته ایم و رابطه ما با اشخاص، نسبت آن ها با رهبری است و هر کس این نسبت را فاصله بیندازد ما به همان نسبت از او فاصله می گیریم.

اما در این بین اصلاح طلبان، اصولگرایان و احمدی نژاد را یک جریان و در قالب همان اصولگرایی می دانند به طوری داریوش قنبری فعال سیاسی اصلاح طلب در این باره می گوید: ممکن است به خاطر برخی اختلافات بین دولت و اصول گرایان، آن ها از عنوان انحرافی برای طیف دولت استفاده کنند و بر جدایی دولت از اصول گرایان اصرار کنند، ولی همان افراد دو دوره از احمدی نژاد حمایت کردند و نمی توانند مسئولیت حمایت از دولت را انکار کنند.

با این حال نه تنها طرفداران احمدی نژاد، دولت را اصولگرا نمی دانند بلکه از ان به عنوان رقیب و مخالف یاد می کنند. به طوری مشاوران و رسانه های دولت بارها به ان اشاره کرده اند.

علی اکبر جوانفکر مشاور مطبوعاتی دولت، رسماً محمود احمدی نژاد را در مقابل اصول گرایان قرار می دهد: چه کسی آن نامه ارشادی رهبری به رئیس جمهور را علنی کرد؟ همین جریان اصولگرایی! همین آدم ها! بروید نگاه کنید. نایب رئیس مجلس شورای اسلامی آقای ابوترابی نامه را اعلام کرد. به چه حق و مجوزی ایشان نامه را علنی کرد؟ این همان جریان اصولگراست.

دکترالهام٬ از مشاوران محمود احمدی نژاد در این باره می گوید: اصولگرایان احمدی نژاد را به عنوان نامزد خودشان قبول و تعیین نکردند و بعد هم او را در قد و قواره رئیس جمهوری قبول نداشتند٬ اضافه کرده است: " گروهی از اینها در دور دوم مرحله نهم انتخابات ریاست جمهوری به احمدی نژاد یا از روی اضطرار رأی داده بودند یا نامزدی در صحنه نداشتند! در دوره دهم انتخابات ریاست جمهوری هم به لحاظ شرایط ویژه ای که بود و بحث انقلاب و ضد انقلاب پیش آمد و بحث مقابله با نظام بود، از وی حمایت کردند.

در کنار این اظهارات دیدگاه روزنامه ایران در مورد مخالفان احمدی نژاد در نوع خود جالب است:
واژگان جریان (موهوم) انحرافی، انفعال در سیاست خارجی و سوءمدیریت در حوزه اقتصادی، جملگی فصل مشترکی هستند که مدعیان اصولگرایی، اصلاح طلبان و هاشمی رفسنجانی را در جبهه ای واحد به نام جبهه مخالفان احمدی نژاد به هم می رسانند.

این در حالی است که احمد کریمی اصفهانی عضو جبهه پیروان امام و رهبری با بیان اینکه انحرافیون اصولگرا نیستند، می گوید: احمدی نژاد به هیچ عنوان کاندیدای اصول گرایان نبود و به آن ها تحمیل شده بود.

با این حال بر کسی پوشیده نیست که اصولگرایان به عنوان حامی اصلی احمدی نژاد بودند اما چرا احمدی نژاد راه دیگری از این گروه سیاسی در پیش گرفت؟

شاید تا سال ۸۶ احمدی نژاد فکر می کرد می تواند به عنوان صحنه گردان اصولگرایان عمل کند به طوری که قبل از انتخابات مجلس هشتم با تشکیل جبهه متحد اصولگرایان قصد داشت لیدر این جریان باشد اما در عین حال نمی خواست اشخاصی در راس جریان اصول گرایی باشند که احتمال می رفت قصد کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری را داشته باشند به طوری که در همان زمان لاریجانی، قالیباف و رضایی ائتلاف فراگیر اصولگرایان را تشکیل دادند که شاید از همان زمان استارت جدایی احمدی نژاد شروع شد اما در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری دهم مانع از علنی شدن ان شد.

اما بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم و در اولین سفر استانی دور دوم ریاست جمهوری به مشهد با اعلام معاون اولی مشایی به طور رسمی گروه سیاسی سومی اعلام وجود کرد که صادق زیبا کلام از اینگونه یاد می کند: احمدی نژاد اکنون جریان سومی را در برابر اصولگرایان و اصلاح طلبان مطرح کرده است که نامزد این جریان اسفندیار رحیم مشائی است.

به هر حال احمدی نژاد وقتی دید نمی تواند حرف اول را در میان اصولگراها بزند و در کنار ان باید از نزدیکان چندین ساله اش که از شهرداری تهران با هم بوده اند دست بکشد در فکر ایجاد قطب سوم سیاسی برامد و بارها چه با خانه نشینی، چه با نامه نگاری و بیان اختلافات با سران قوا که جملگی اصول گرا بودند به وضوح اختلافش با اصول گرایان را علنی کرد و البته به همان میزان تشکیل جبهه سیاسی خود را علنی کرد که ظاهرا به فصل بهار خیلی علاقمند هستند.