به گزارش پارس به نقل از برهان  رابطه ی سلطه آمیزی که در آن رژیم شاهنشاهی ایران تنها مجری اوامر و تصمیم های کشور سلطه گر (آمریکا) بود. با وجود چنین رابطه ای چندان عجیب نیست که آمریکا و غرب نه تنها با برنامه های بلند پروازانه ی هسته ای پهلوی دوم مخالفت نکنند بلکه خود حامی و مشوق آن نیز باشند.

مسئله ی هسته ای ایران در سال های اخیر از جمله مسائل چالش برانگیز میان غرب و ایران بوده است. مقایسه ی تاریخی برنامه ی هسته ای ایران در ۲ دوره ی زمانی قبل و بعد از انقلاب اسلامی، حاکی از نگاه متفاوت جهان غرب در همکاری با ایران هسته ای است. غرب که به راحتی همکاری با حکومت پهلوی برای دست یابی به انرژی هسته ای را آغاز کرد، با وقوع انقلاب اسلامی رویه ای کاملاً متفاوت در پیش گرفت؛ به طوری که ایالات متحده به عنوان نخستین کشور ترغیب کننده ی ایران پیش از انقلاب به دست یابی به فناوری هسته ای، به سرسخت ترین مخالف مسئله ی هسته ای ایران بعد از انقلاب مبدل شد.

این نوع نگاه متفاوت غرب به مسئله ی حق دست یابی ایران به انرژی هسته ای که درست در نقطه ی مقابل رویکرد غرب نسبت به انرژی هسته ای ایران در دوران پهلوی قرار دارد، نقطه ی تمرکز پژوهش حاضر است. در واقع در این پژوهش به دنبال پاسخ گویی به این سؤال هستیم که رویکرد متفاوت غرب در زمینه ی مسئله ی هسته ای ایران قبل و بعد از انقلاب چگونه قابل تحلیل است؟

به منظور پاسخ گویی به این پرسش سعی می کنیم به ۲ سؤال پاسخ دهیم:

الف) نحوه ی برخورد غرب با مسئله ی هسته ای ایران در دوره ی پهلوی چگونه بود؟

ب) نحوه ی برخورد غرب با مسئله ی هسته ای ایران در دوره ی جمهوری اسلامی به چه صورت بوده است؟

برای پاسخ گویی به پرسش های یاد شده، این نوشتار به ۳ بهره تقسیم شده است؛ بهره ی اول به رویکرد حمایتی غرب نسبت به مسئله ی هسته ای ایران در دوران پهلوی دوم اختصاص یافته است؛ بهره ی دوم پرونده ی هسته ای ایران در ارتباط با غرب در دوره ی جمهوری اسلامی را مورد بررسی قرار می دهد و سرانجام در بهره ی آخر به نگاه متفاوت جمهوری اسلامی و پهلوی دوم به عرصه ی روابط بین الملل به عنوان دلیل نگاه تبعیض آمیز غرب به مسئله ی هسته ای ایران پرداخته می شود.

بهره ی اول: رویکرد حمایتی غرب و مسئله ی هسته ای ایران در دوران پهلوی دوم

نخستین تلاش های ایران برای دست یابی به فناوری هسته ای به دهه ی۱۹۵۰م. باز می گردد. ایالات متحده ی آمریکا نخستین کشوری بود که ایران را به دست یابی به فناوری هسته ای ترغیب کرد. در همین راستا در ۵ مارس ۱۹۵۷م. در چارچوب برنامه ی پیشنهادی « آیزنهاور» موسوم به اتم برای صلح، قرارداد همکاری در زمینه های غیرنظامی اتمی بین ۲ کشور به امضا رسید که بر پایه ی آن ایران چند کیلوگرم اورانیوم غنی شده برای مصارف پژوهشی از آمریکا دریافت می کرد.

به موازات این موافقت نامه، انستیتو علوم هسته ای که تحت نظارت سازمان پیمان مرکزی (پیمان سنتو) بود از بغداد به تهران منتقل شد و دانشگاه تهران، مرکزی را تحت عنوان مرکز اتمی دانشگاه تهران برای آموزش و پژوهش هسته ای پایه گذاری نمود.

از این زمان به بعد غرب و به ویژه آمریکا اقدام های متعددی در جهت همکاری و حمایت از برنامه های هسته ای دیکتاتور ایران انجام دادند.

ایران بعد از انقلاب موضعی ضد آمریکایی اتخاذ کرده و با هرگونه سیستم امنیتی غرب در منطقه مخالفت می نماید. بدیهی است که تحمل از دست رفتن چنین مهره ی با ارزشی برای کشورهای غربی گران آمد. بنابراین تلاش های زیادی برای بازگشت ایران به جایگاه گذشته انجام دادند و از هر اقدامی برای نابودی و تسلیم کردن ایران اسلامی فروگذار نکردند. کارشکنی ها و مخالفت آن ها با مسئله ی هسته ای جمهوری اسلامی هم در همین چارچوب مفهوم می یابد.

ایالات متحده از سال ۱۹۵۷م. تا پیروزی انقلاب اسلامی اقدام های گوناگونی چون فروش راکتورهای هسته ای و اتاقک داغ، تحویل اورانیوم غنی شده و پلوتونیوم، ملاقات مقام های عالی رتبه و توافق های متعدد در خصوص تحویل نیروگاه هسته ای، تشکیل کمیسیون مشترک برای تقویت روابط به ویژه در زمینه ی انرژی اتمی و تبادل اطلاعات و تجهیزات و از همه مهم تر انعقاد قراردادهای مختلف در زمینه ی حمایت از انرژی هسته ای حکومت پهلوی انجام داد؛ اقدام هایی که باعث شد آمریکا در میان حامیان غربی برنامه ی هسته ای حکومت شاهنشاهی ایران، مقام نخست را از آن خود کند.

آلمان و فرانسه از دیگر حامیان برنامه های اتمی ایران بودند که از دهه ی ۱۹۷۰م. در کمک به برنامه های هسته ای ایران، به آمریکا ملحق شدند. ایران در سال های ۱۹۷۴تا ۱۹۷۸م. قراردادهای متعددی در زمینه ی همکاری هسته ای با آلمان و به خصوص شرکت « کرافت ورک اونیون» و همچنین با فرانسه و به ویژه شرکت « فراماتوم» منعقد کرد.

این قرادادها بیشتر در زمینه ی خرید نیروگاه برای نصب در بوشهر (با آلمان) و بندرعباس (با فرانسه) ، تأمین اورانیوم غنی شده ی این نیروگاه ها، ساخت نیروگاه هسته ای و خرید راکتور بود. افزون بر این حکومت ایران طی این سال ها با کشورهای دیگر از جمله کانادا (۱۹۷۲م. ) ، آرژانتین (۱۹۷۴م. ) ، هند (۱۹۷۴م. ) ، انگلستان (۱۹۷۵م. ) ، آفریقای جنوبی (۱۹۷۶م. ) و استرالیا (۱۹۷۷م. ) نیز قراردادهای متعددی با هدف اکتشاف معادن، تربیت نیروی انسانی، تهیه ی تجهیزات و ساخت و توسعه ی تأسیسات و نیروگاه های هسته ای و حتی خرید کیک زرد انعقاد کرد.

بنابراین شاهد همکاری و رویکرد مثبت کشورهای غربی به فناوری هسته ای حکومت شاهنشاهی ایران هستیم. این همکاری ها به ویژه در دهه ی ۱۹۷۰م. شکل جدی تری به خود گرفت. در نمودار زیر سیر صعودی حمایت های غرب از برنامه ی هسته ای ایران نشان داده شده است:

لازم به ذکر است که حمایت های مداوم غرب از برنامه های هسته ای ایران در حالی صورت می گرفت که نام ایران در فهرست اداره کل تحقیق و توسعه ی انرژی آمریکا در مورد کشورهایی که احتمال دست یابی به سلاح هسته ای دارند، قرار داشت. بودجه ی سازمان انرژی اتمی ایران از ۳۰.۸میلیون دلار در سال ۱۹۷۵م. به بیش از یک میلیارد دلار در سال ۱۹۷۶م. افزایش یافته بود و پهلوی دوم (هرچند بسیاری از تعهدنامه ها را مبنی بر عدم دست یابی به سلاح هسته ای به امضا رسانده بود) همواره مدعی ساخت سلاح های هسته ای همچون سایر کشورها بود و حتی گاهی آن را آشکارا ابراز می کرد:

« ایران بدون شک و زودتر از آنچه فکر کنید به سلاح اتمی دست خواهد یافت. »

با مشخص شدن رویکرد غرب نسبت به فناوری هسته ای ایران عصر پهلوی، در ادامه به بررسی این رویکرد در قبال ایران اسلامی می پردازیم.

بهره ی دوم: پرونده ی هسته ای ایران در ارتباط با غرب در دوره ی جمهوری اسلامی

با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹م. با نوع نگاه متفاوتی از جانب کشورهای غربی در خصوص مسئله ی هسته ای ایران مواجه ایم به طوری که رویکرد حمایتی آن ها به رویکرد تحریم تکنولوژیک ایران مبدل شد.

نخستین حامی برنامه های هسته ای ایران پهلوی ضمن قطع حمایت های خود، به بزرگ ترین مخالف برنامه ی هسته ای ایران اسلامی مبدل شد و تمامی قراردادهایی که در این زمینه با ایران بسته شده بود به حالت تعلیق درآمد؛ شرکت های آلمانی و فرانسوی نیز بدون آنکه به ایران غرامتی پرداخت کنند از انجام تعهدهای خود سرباز زدند و در نتیجه کار نیروگاه بوشهر ناتمام ماند.

جنگ با عراق علاوه بر تحمیل خسارت های فراوان به برخی از تأسیسات هسته ای، ایران را با کمبود شدید منابع انرژی مواجه کرد بنابراین ایران در صدد تکمیل نیروگاه اتمی بوشهر برآمد و بدین منظور به اسپانیا و ژاپن روی آورد اما این ۲ کشور به علت کارشکنی ها و فشارهای آمریکا از ادامه ی همکاری با ایران خودداری کردند.

سفر معاون وزیر امور خارجه ی آمریکا به هند درست یک روز بعد از زمانی که دولت هند از تصمیم خود برای فروش یک راکتور هسته ای به ایران سخن گفت نیز در جهت منصرف ساختن هند از تصمیم مذکور صورت گرفت. (۱۹۹۱م. ) ، چین نیز تحت فشار آمریکا از فروش راکتور هسته ای به ایران دست کشید. با وجود این همکاری های هسته ای ایران با هند و چین ادامه یافت.

طی دهه ی ۹۰م. جمهوری اسلامی برنامه های متعددی را برای دست یابی به تکنولوژی هسته ای دنبال کرد و با توجه به عدم تمایل همکاری کشورهای غربی و فشارهای آمریکا، زمینه برای موافقت نامه ی همکاری هسته ای میان ایران و روسیه در سال ۱۹۹۲م. فراهم شد. در ادامه ی همکاری های ۲ کشور، قراردادی برای تکمیل نیروگاه هسته ای بوشهر بین سازمان انرژی اتمی ایران و شرکت اتم استوروی اکسپورت روسیه در سال ۱۹۹۵م. منعقد گردید.

در پی انعقاد این قرارداد، آمریکا پرونده ی هسته ای ایران را به عنوان یکی از مواد اصلی در دستور کار روابط خود با روسیه قرار داد و اقدام های گوناگونی برای کارشکنی در مسئله ی هسته ای جمهوری اسلامی انجام داد.

تحریم ۱۰ شرکت روسی به اتهام توزیع مواد و دانش هسته ای به ایران، مذاکره های « کلینتون» و « یلتسین» در مسکو (می ۱۹۹۵م. ) که در ادامه ی مذاکره های قبلی ونکور کانادا (آوریل ۱۹۹۳م. ) و واشنگتن (سپتامبر ۱۹۹۴م. ) صورت گرفت. و توافق « ال گور- چرنومردین» در جهت تشویق روسیه به توقف همکاری های نظامی و هسته ای با ایران در دوران کلینتون، نمونه ای از اقدامات آمریکا در این زمینه است.

مصاحبه ی مطبوعاتی گروه منافقین در هتل « ویلارد» واشنگتن و ادعای فعالیت های پنهانی هسته ای ایران به همراه تصاویر ماهواره ای تأسیسات نطنز و اراک مدارکی بود که در هزاره ی سوم چالش های جدیدی در روابط غرب و ایران بر سر مسئله ی هسته ای ایجاد کرد. در فوریه ی ۲۰۰۳م. با اعلام رسمی دست یابی ایران به فناوری هسته ای توسط رئیس جمهور ایران، موج جدیدی از تبلیغات علیه ایران شروع شد و آمریکایی ها فشار خود را بر ایران افزایش دادند.

آن ها با بهره برداری از گزارش مجاهدین خلق کوشیدند تا شرکت کنندگان در نشست سران گروه ۸ را مجاب کنند که بر ضد ایران موضعی سخت اتخاذ کنند. از آن پس همسویی بیشتری بین اروپا و آمریکا در برابر برنامه ی هسته ای ایران پدید آمد.

افزون بر این، تحریکات و رایزنی های واشنگتن موجب صدور قطعنامه ی ضدایرانی شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی، پشت پا زدن ۳ کشور اروپایی به تعهدات خود در نشست تهران (۲۰۰۳م. ) و بروکسل (۲۰۰۴م. ) و همسو شدن با آمریکا در صدور قطعنامه های بعدی شورای حکام و در نتیجه بحران اعتماد در روابط ایران و اتحادیه ی اروپا و آژانس شد.

در چنین فضایی جمهوری اسلامی قصد خود را برای از سرگیری غنی سازی اعلام کرد (۲۰۰۶م. ) و به دنبال این تصمیم واشنگتن با همراهی اروپا موفق به فرستادن گزارش پرونده ی هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل شد.

اضافه شدن این کشور به جمع معدود کشورهای دارای فناوری غنی سازی اورانیوم و تولید سوخت هسته ای، علی رغم تحریم های شدید غرب، ایران را تبدیل به یک الگو برای تمامی کشورهای اسلامی، در حال توسعه و جهان سوم می کند. این چیزی است که به معنای چالش کشیده شدن نظم موجود در روابط بین الملل است و جهان غرب و به ویژه آمریکا نمی تواند آن را تحمل کند.

در ادامه، رایزنی ها و تلاش های مستمر آمریکا برای جلوگیری از دست یابی ایران به فناوری هسته ای، منجر به همراهی روسیه و چین با غرب در صدور قطعنامه های ۱۶۹۶و ۱۷۳۷م. (در سال ۲۰۰۶م. ) ، ۱۷۴۷ (در سال ۲۰۰۷م. ) ، ۱۸۰۳ و ۱۸۳۵ (در سال ۲۰۰۸م. ) ، ۱۸۸۷ (در سال ۲۰۰۹م. ) و ۱۹۲۹ (در سال ۲۰۱۰م. ) شورای امنیت برای اعمال فشار مضاعف علیه ایران گردید.

لازم به ذکر است که غرب در مخالفت با مسئله ی حق دست یابی ایران به انرژی هسته ای علاوه بر فشارها و تحریم های متعددی که از راه نهادهای بین المللی بر ایران اسلامی تحمیل کرد از اقدام های غیر رسمی دیگری چون ترور دانشمندان هسته ای ایران (نوامبر۲۰۱۰م. ) و استفاده از ویروس « استاکس نت» برای تخریب سیستم رایانه ی مرکزی تأسیسات هسته ای بوشهر نیز فروگذار نکرد.

سطور بالا، حاکی از نگاه متفاوت جهان غرب در همکاری با ایران هسته ای قبل و بعد از انقلاب است. در ادامه به بررسی دلایل این نگاه تبعیض آمیز می پردازیم.

بهره ی سوم: دلیل نگاه تبعیض آمیز غرب به مسئله ی هسته ای ایران قبل و بعد از انقلاب

با بررسی ۲ مفهوم ماهیت حکومت و نوع رابطه با غرب در ۲ برهه ی زمانی قبل و بعد از انقلاب، می توان پاسخ روشنی برای این نگاه تبعیض آمیز غرب یافت.

۱. ماهیت حکومت و نوع رابطه با غرب قبل از انقلاب؛

نظام سیاسی حاکم بر جامعه ی ایران عصر پهلوی براساس مداخله و حمایت بیگانگان بنیان گرفت و بنابراین فاقد پایگاه توده ای بود. ناتوانی این نظام در برطرف کردن ضعف های متعدد ساختاری و کارکردی خود، آن را با بحران مشروعیت دائمی مواجه ساخته بود.

در نتیجه حکومت که در سیاست های مختلف خود با واکنش منفی مردم مواجه می شد، مجبور بود برای حفظ بقای خود هرچه بیشتر به قدرت های خارجی و به ویژه آمریکا نزدیک شود، از نظام بین الملل یاری جوید، روابط خود را در ابعاد مختلف و به ویژه نظامی با بیگانگان افزایش داده و نقش یک دولت دست نشانده و مجری تصمیمات غرب را بازی کند.

روابط غرب با این دولت دست نشانده در چارچوب رابطه ی سلطه آمیزی قرار می گیرد که انعکاسی از رقابت های ۲ بلوک شرق و غرب در ساختار دوقطبی نظام بین الملل آن روز است.

در رابطه ی سلطه آمیز ۲ کشور سلطه گر و سلطه پذیر به دنبال یک هدف یعنی امنیت می باشند، سلطه گر به دنبال امنیت منابع انرژی مورد نیاز صنایع استراتژیک خود و سلطه پذیر به دنبال حفظ امنیت حکومت غیر مردمی و نامشروع خود است. بدین ترتیب رابطه ی سلطه بین یک قدرت بزرگ و یک کشور ضعیف اما با اهمیت، شکل می گیرد.

با پایان جنگ جهانی دوم جهان سرمایه داری به رهبری آمریکا و جهان کمونیسم به رهبری شوروی رو در روی یک دیگر قرار گرفتند. آن ها در رقابت با یک دیگر تلاش کردند مناطق بیشتری از جهان را تحت نفوذ خود در آورند. بنابراین مسئله ی دولت های وابسته به صورت وسیع در سراسر جهان مطرح شد. یکی از این دولت ها، کشور ضعیف و با اهمیت ایران بود که به دلیل موقعیت ژئوپلتیکی و منابع غنی انرژی مورد توجه آمریکا قرار گرفت.

از سوی دیگر حکومت ایران نیز به دلایل متعددی از جمله: نداشتن مشروعیت داخلی، کمبود و محدودیت امکانات مالی، تلاش برای کسب پرستیژ از راه ارتباط با قدرت های بزرگ، کسب حمایت غرب برای رویارویی با مخالفان داخلی و دشمن احتمالی خارجی (کمونیسم) و… مستعد پذیرش چنین رابطه ی سلطه آمیزی بود.

کودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲ه. ش. نقطه ی عطفی در روابط سلطه آمیز آمریکا علیه ایران بود که تا بهمن ۵۷ ادامه یافت. در طول این مدت همکاری های نظامی و انتظامی آمریکا با ایران به شدت افزایش یافت.

در واقع تمامی کمک های آمریکا از کمک های مالی « ترومن» تا همکاری های نظامی و امنیتی آیزنهاور و مطرح شدن ایران به عنوان ژاندارم منطقه در دکترین دوستونی « نیکسون» در رقابت با شوروی و در چارچوب این رابطه ی سلطه آمیز مفهوم می یابد. رابطه ی سلطه آمیزی که در آن رژیم شاهنشاهی ایران تنها مجری اوامر و تصمیم های کشور سلطه گر (آمریکا) بود. با وجود چنین رابطه ای چندان عجیب نیست که آمریکا و غرب نه تنها با برنامه های بلند پروازانه ی هسته ای پهلوی دوم مخالفت نکنند بلکه خود حامی و مشوق آن نیز باشند.

۲. ماهیت حکومت و نوع رابطه با غرب بعد از انقلاب؛

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ه. ش. تحولات و تغییرات اساسی و بنیادینی در ایران به خصوص در زمینه ی سیاست خارجی و مناسبات این کشور با دیگر کشورهای جهان به وجود آمد و بسیاری از معادلات حاکم بر سیاست خارجی ایران تحت تأثیر انقلاب اسلامی بازتعریف شد. در همین راستا روابط ایران با بسیاری از هم پیمانان رژیم قبل، از جمله آمریکا به شدت تحت تأثیر تغییرات انقلابی واقع شد.

در واقع انقلاب اسلامی که با شعار « نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» و « استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» به پیروزی رسید، استقلال همه جانبه، نپذیرفتن تسلط قدرت های سلطه گر و عدم تعهد نسبت به آنان را به عنوان اصول اساسی سیاست خارجی خود قرار داد: « سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس نفی هر گونه سلطه جویی و سلطه پذیری… و عدم تعهد در برابر قدرت های سلطه گر استوار است. »

رهبران انقلاب اسلامی در راستای شعار استقلال گرایی انقلاب مخالف تداوم همکاری های امنیتی ایران با کشورهای غربی بودند و شورای انقلاب به لغو قراردادهایی که با بیگانگان بسته شده بود، مبادرت نمود. این اقدام نشان داد که ایران در صدد ارائه ی راه سوم در عرصه ی سیاست خارجی است و به همین دلیل مدل اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر مبنای شاخص های نه شرقی و نه غربی شکل گرفت.

استقلال همه جانبه و سیاست نه شرقی و نه غربی به این معنا بود که ایرانی که قبل از انقلاب پیرو اوامر جهان غرب و آمریکا بوده و نقش ژاندارم منطقه را در راستای منافع آنان بازی می کرده است، بعد از انقلاب موضعی ضد آمریکایی اتخاذ کرده و با هرگونه سیستم امنیتی غرب در منطقه مخالفت می نماید.

بدیهی است که تحمل از دست رفتن چنین مهره ی با ارزشی برای کشورهای غربی گران آمد بنابراین تلاش های زیادی برای بازگشت ایران به جایگاه گذشته انجام دادند و از هر اقدامی برای نابودی و تسلیم کردن ایران اسلامی فروگذار نکردند. کارشکنی ها و مخالفت آن ها با مسئله ی هسته ای جمهوری اسلامی هم در همین چارچوب مفهوم می یابد.

دلیل دیگر مخالفت غرب با مسئله ی هسته ای جمهوری اسلامی، این است که ایران یک کشور اسلامی و مخالف سیاست های استعماری و یک جانبه گرایانه است. اضافه شدن این کشور به جمع معدود کشورهای دارای فناوری غنی سازی اورانیوم و تولید سوخت هسته ای، علی رغم تحریم های شدید غرب، ایران را تبدیل به یک الگو برای تمامی کشورهای اسلامی، در حال توسعه و جهان سوم می کند. این چیزی است که به معنای چالش کشیده شدن نظم موجود در روابط بین الملل است و جهان غرب و به ویژه آمریکا نمی تواند آن را تحمل کند.

*نتیجه

مسئله ی هسته ای ایران در سال های اخیر از جمله مسائل چالش برانگیزی بوده است که میان غرب و ایران وجود داشته و دارد. نگاهی تاریخی به مسئله ی هسته ای ایران حاکی از آن است که غرب به راحتی همکاری با حکومت پهلوی برای دست یابی به انرژی هسته ای را آغاز کرد اما با وقوع انقلاب اسلامی تغییر رویه داده و موضع مخالف با آن را در پیش گرفت.

دلیل این تغییر رویه را می توان در ماهیت غیر مستقل حکومت پهلوی و برقراری رابطه ی سلطه آمیز میان آمریکا و ایران قبل از انقلاب که در آن ایران به عنوان یک مجری تصمیم ایفای نقش می کرد در مقابل ایران دوره ی جمهوری اسلامی به عنوان کشوری با ماهیت نه شرقی و نه غربی که در تلاش برای دست یابی به استقلال سیاسی نظم موجود در روابط بین الملل را به چالش کشیده است، مشاهده کرد.