اخلاق و تعهد همسرم برایم مهم است

به گزارش پارس ، لاله اسکندری را سال هاست که می شناسم و تصویری که همیشه از او بعد از شنیدن نامش در ذهنم ساخته می شود، دختری سختکوش، مستقل و هنرمند است و شاید به همین خاطر است که وقتی دو سال قبل خبر ازدواجش را شنیدم حس کردم او باید یک انتخاب درست و حساب شده انجام داده باشد. چون اون اهل ریسک کردن نیست و داشتن حس خانواده دوستی اصالت ایرانی اش باعث می شود تا در انتخاب همسر نیز با وسواس و دقت، عمل کند و فردی را انتخاب کند که از هر جهت شایسته اش باشد. دیری نپایید که متوجه شدم حدسیات من، رنگ واقعیت به خود گرفته است، به همین خاطر همیشه مترصد فرصتی بودم تا با او درباره دنیای پس از ازدواجش حرف بزنم. اینکه اصلاً چه شد تصمیم به ازدواج گرفت، معیارش برای انتخاب چه بود و حالا با فراز و فرودهای بعد از ازدواج چه کار می کند. با ما همراه باشید تا همه حرف ها را از زبان خودش بخوانید.

Ÿ وقتی برای تشکیل خانواده

سن ازدواج در مورد افراد متغیر است و هر کسی در مقطعی حس می کند که به آن بلوغ لازم برای ازدواج دست پیدا کرده است و به لحاظ روحی روانی آمادگی اش را دارد که فرد دیگری در کنارش در تمام مراحل زندگی حضور داشته باشد تا زندگی اش را با او تقسیم کند، به همین خاطر شما نمی توانید به افراد بگویید در چه سنی باید یا نباید ازدوج کنند چون هر کسی ممکن است به این بلوغ در سن و شرایط خاص خودش برسد اما در مورد خودم باید بگویم که من همیشه دوست داشتم بعد از گذراندن یک دوره خاص ازدواج کنم یعنی دوست نداشتم یک قانون مشخصی برای خودم وضع کنم و بعد… شاید در دوران دانشجویی با دوستانم در مورد ملاک هایمان برای ازدواج و… زیاد حرف می زدیم ولی زمانی که جذب بازار کار شدم بیشتر دوست داشتم خودم را در حوزه های مختلف محک بزنم و به نوعی تجربه گرایی کنم و خب بعد از پایان این تجربه گرایی ها حفره ای در من ایجاد شد به نام حفره تشکیل خانواده. دیگر دوست داشتم از اینجا به بعد زندگی ام را با کسی تقسیم کنم.

Ÿ کمترین میزان ریسک

همیشه در انتخاب آدم ها احتمالی برای ریسک و اشتباه وجود دارد و شما نمی توانید بگویید صددرصد انتخابی که من داشته ام درست بوده است اما شما با انتخاب درست و آگاهانه می توانید درصد خطا و اشتباهات را کم کنید. شاید برایتان جالب باشد اما در سنی که من دست به ازدواج زدم یعنی دهه سوم زندگی ام خب طبیعی بود که دیگر ملاک های ظاهری برایم چندان جذابیت نداشت و بیش از هر چیزی، به تفاهم و تناسب شخصیت خودم با فرد مورد نظرم می اندیشیدم و برایم مسائل گذرا اهمیتی نداشت. متاسفانه بعضی از افراد در ازدواج هایشان آگاهی لازم را ندارند و چشم هایشان را در انتخاب باز نمی کنند و طبیعی هم هست که ممکن است بعد از مدتی حس کنند فردی که انتخاب کرده اند نیمه گمشده شان نیست.

Ÿ ازدواج با یک غیر همکار

من هیچ وقت اصرار نداشتم که حتماً با همکارم ازدواج کنم چون در ازدواج، آن چیزی که مهم است و به نوعی در اولویت قرار دارد، تفاهم است. گاهی ممکن است شما با همکارتان ازدواج کنید اما کوچکترین وجه اشتراکی با یکدیگر نداشته باشید اما از آن سو این امکان هم وجود دارد که فرد مورد نظرتان به طور خاص در حوزه شما فعالیت نکند اما درک درستی نسبت به حرفه شما داشته باشد. حکایت من و همسرم هم به همین شکل است. هر دوی ما به شدت عاشق خلق کردن هستیم و به کارهای مربوط به معماری علاقه مندیم. اشتراکات ذهنی ما تا حدی زیاد است که ساعت ها می توانیم راجع به علایق مان با هم حرف بزنیم.

Ÿ بلوغ در یک رابطه و عدم مخالفت با کار

متاسفانه ریشه برخی از اختلاف ها در روابط این است که افراد درک درستی نسبت به شغل یکدیگر ندارند.

با اینکه همسر من در عرصه بازیگری فعالیت نداشته اما اشراف خوبی نسبت به این حوزه دارد و با سختی های کار ما آشنایی کامل دارد، از طرفی ما در دوران آشنایی و نامزدی مان نسبت به یکدیگر شناخت خوبی پیدا کرده بودیم به همین خاطر می دانستم که اگر من یا ساسان هر کدام مدتی را به خاطر شغل مان از هم دور باشیم این موضوع هیچ کدام ما را ناراحت نمی کند. خب این موضوع هم از اینجا نشأت می گیرد که رابطه ما در دل خودش نوعی بلوغ را به همراه دارد.

Ÿ من و همسرم هر دو خوش سلیقه ایم

برای من داشتن تفاهم در زندگی مشترک همیشه در اولویت قرار داشت. دوست نداشتم برای ساده ترین چیزها مجبور شوم به همسرم مدام توضیح بدهم اما در مورد ساسان همه چیز متفاوت بود؛ ما اشتراکات ذهنی بسیاری داریم به همین خاطر در خیلی از زمینه ها با هم تفاهم داریم، مثل اینکه هر دوی ما بسیار خوش سلیقه هستیم و از دیدن زیبایی لذت می بریم، هیجان طلب هستیم، دوست داریم به سفر برویم، از حاشیه دوری می کنیم و به معاشرت کردن نیز علاقه مندیم. شاید در ظاهر اینها چیزهای ساده ای به نظر برسند اما در واقع همین چیزهای کوچک هستند که زندگی ما آدم ها را می سازند.

Ÿ همبستگی نه وابستگی

نمی دانم بی تردید هر کسی تعریف خودش را از ازدواج دارد و براساس ملاک هایی هم که دارد تن به ازدواج می دهد. این موضوع در مورد من هم صادق است، من هیچ وقت هدفم از زندگی مشترک این نبود که مسئولیت هایم را روی دوش دیگری بیندازم یا صرفاً خودم را در چارچوب خانه حبس کنم. بعضی ها فکر می کنند ازدواج یعنی اینکه شما در همه شرایط عین سایه در کنار هم باشید و شاید اصلاً درک درستی نسبت به این با هم بودن ندارند در حالی که اساساً معنی وابستگی و همبستگی با یکدیگر متفاوت است. من و همسرم با اینکه هر دویمان زیر یک سقف زندگی می کنیم اما هر کدام زندگی خودمان را هم داریم و استقلال های فردی مان را حفظ کردیم.

Ÿ زندگی مشترک بر پایه تعهد

این روزها آن چیزی که بیش از هر چیز دیگر من را آزار می دهد این است که متاسفانه آدم ها دیگر آن تعهدی که باید را نسبت به هم ندارند در حالی که به نظر من پایه های زندگی باید روی اخلاقیات قرار داشته باشد، به همین خاطر من از همان ابتدا روی این موضوع تاکید زیادی داشتم و یکی از ملاک هایم هم برای انتخاب همسر آینده ام داشتن اخلاقیات و تعهد بود و خب خوشبختانه این خصوصیات را همسرم دارا بود، هر دوی مان روی این موضوع بسیار حساس هستیم و برای حفظ آن بسیار حرمت قائلیم.

Ÿ اداره کارهای خانه

من و همسرم هر دو تجربه زندگی مستقل را در قبل از ازدواج داشتیم به همین خاطر هر دوی ما به خوبی از پس کارهای خانه بر می آییم و این طور نیست که مثلاً من تنها آشپزی کنم و یا… در هر حال تفاهمی که ما در زمینه کار خانه داریم باعث می شود خیلی راحت تر به امور خارج از خانه بپردازیم.

Ÿ از نقش خانواده ها نمی توان گذشت

به عقیده من در انتخاب همسر نمی توان از نقش خانواده ها گذشت چرا که بستری که در آن فرد مقابل تان رشد کرده از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. خوشبختانه ما به لحاظ سطح خانوادگی بسیار به هم نزدیکیم و از اختلافات رایجی که معمولاً به دلیل اختلافات طبقاتی و فرهنگی رخ می دهد، دور بودیم.

Ÿ زندگی دور از تنش

نمی توان حتی یک زندگی را پیدا کرد که صددرصد از تنش دور باشد و در آن هیچ گاه بین زوج ها اختلافی رخ ندهد. در هر حال اختلاف نظر چندان مهم نیست، مهم این است که شما بتوانید این اختلاف ها را کنترل کنید و اجازه ندهید که آنها بالا بگیرد و به مشکلات بزرگتر بدل شود.

منبع: آرامش

گفتگو: نگار حسینی