سایت شبکه خبری « الجزیره» در مطلبی تحلیلی با اشاره به مواضع اخیر باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا درباره ایران، اشاره می کند در صورتی که وی بخواهد راه حلی دیپلماتیک برای موضوع هسته ای ایران پیدا کند، باید منافع ایران را جدی بگیرد. پیشرفت های اخیر در مذاکرات هسته ای با ایران و نیز پیام های اوباما در سفر اخیرش به سرزمین های اشغالی، نشانگر آن نیست که ریسک حمله نظامی آمریکا به ایران کاهش یافته است؛ بلکه این خطر در حقیقت افزایش پیدا کرده است.
به اعتقاد تحلیلگر الجزیره، این امر بدان سبب است که بر اساس باوری نسنجیده، دولت اوباما تصور می کند می توان با شیوه ای « دیپلماتیک» ، ایران را « وادار» به رها کردن چرخه تولید سوخت هسته ای بومی خود کند. این امر خطرناک است، زیرا طی یک سال آینده (بازه زمانی که اوباما برای رسیدن ایران به توانایی ساخت سلاح هسته ای مطرح کرده) مشخص خواهد شد چنین باوری شکست خورده است.
به این ترتیب، در صورتی که دولت آمریکا رویه خود را تغییر ندهد و استقلال راهبردی و نفوذ منطقه ای فزاینده ایران را – که شامل پذیرش اصل و واقعیت غنی سازی اورانیوم در ایران نیز می شود – نپذیرد، در نهایت راه فراری از فشار رژیم اسرائیل و دوستان این رژیم در واشنگتن که برای حمله به ایران فشار می آورند، نخواهد یافت.
شرایط ایران برای یک توفق بلندمدت، همان است که از سال ها پیش بود؛ یعنی پیش از هر چیز، پذیرش انقلاب و استقلال ایران از سوی آمریکا و از جمله، پذیرش حق غنی سازی اورانیوم در چارچوب مقررات بین المللی. با این حال، به نظر می رسد اوباما نیز مانند روسای جمهور پیشین آمریکا، نمی پذیرد که ایران پیشنهادی را روی میز بگذارد که دربردانده منافعش باشد. از سوی دیگر، توانایی اوباما در تخفیف تحریم ها در فرایند مذاکرات، به واسطه قوانینی که خودش امضا کرده، محدود شده است.
هدف دولت آمریکا، همچنان توقف کامل غنی سازی اورانیوم در ایران است. این دستورالعمل، محکوم به شکست است و پیش از پایان دوره ریاست جمهوری اوباما، فاجعه به بار خواهد آورد. ایالات متحده اکنون به حد نهایی وضع تحریم علیه کشورهای طرف معامله با ایران رسیده؛ اما معمولاً ناچار شده جنبه بازدارنده این تحریم ها را کاهش دهد. از سوی دیگر، آمریکا نمی تواند بدون اینکه خطرات جدی دیپلماتیک، اقتصادی و حقوقی را به جان بخرد، کشورهای مهمی مانند چین را هدف تحریم قرار دهد.
اوباما با انتخابی بسیار سرنوشت ساز روبرو خواهد شد. در حقیقت، از یک سو وی می تواند تصدیق کند که ایالات متحده دیگر دارای قدرت دیکته کردن دستورالعمل های خود به کشورهای خاورمیانه نیست. واقعیت نیز همین است؛ اما این واقعیتی است که هیچ رئیس جمهوری در آمریکا با این صراحت آن را نخواهد پذیرفت.
انتخاب دیگر اوباما این است که برای اجتناب از رویارویی با این واقعیت، اقدام به آغاز جنگی دیگر کند تا به واسطه آن، یک کشور دیگر خاورمیانه ای را از سلاح هایی که ندارد، پاک کند! اقدامی که در عمل برای تثبیت تفوق نظامی رژیم اسرائیل بر منطقه انجام خواهد گرفت. اما ثابت خواهد شد که چنین اقدامی، برای موقعیت راهبردی آمریکا در خاورمیانه و سراسر جهان فاجعه بار خواهد بود.
تنها راه برای رهایی از این معمای خودساخته، پیشبرد دیپلماسی جدی است که منافع ایران را جدی بگیرد. اما این امر نیازمند انجام کاری است که اوباما حتی پس از انتخاب مجددش تمایلی به انجام آن نشان نداده. « پذیرش جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک موجودیت سیاسی پایدار که نماینده منافع ملی مشروع است و تعامل با این کشور به عنوان یک بازیگر مهم و غیرقابل انکار در خاورمیانه» .