به گزارش پارس به نقل از حج، آیت‌الله جوادی آملی در سلسله جلسات درس تفسیر خود در تفسیر آیات ۱ تا ۶ سوره «شوری» به نکات زیر اشاره کرده است:

* سوره شوری سوره‌ای است که با بیشترین حرف مقطع آغاز می‌شود حروفی که حدود ۳۰ احتمال برای معنای آن‌ها ذکر شده است. علامه طباطبایی معتقد است که این حروف مقطعه رمزی است با مضمون سوره که البته کیفیت این ارتباط برای ما مشخص نیست. دلیل این مطلب نیز از نظر ایشان این است که وقتی مثلاً محتوای سوره‌‌هایی که با «الم» شروع می‌شوند را مورد بررسی قرار می‌دهیم مشاهده می‌کنیم که مضمون آن‌ها یکی است، همچنین وقتی سوره‌هایی را که حروف مقطعه آن به «ص» ختم می‌شود را بررسی می‌کنیم متوجه می‌شویم که مضمون خاصی دارند و سوره‌هایی که با «المص» آغاز می‌شود محتوی آن جامع بین آن دو قبلی است. بنابراین روشن می‌شود که بین مضمون این سوره‌ها و حروف مقطعه ارتباطی وجود دارد.

* بعد از بیان حروف مقطعه خداوند به مساله وحی اشاره می‌کند و می‌فرماید «کَذَلِکَ یُوحِی إِلَیْکَ وَإِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» این در حالی است که در انتهای این سوره نیز سخن از وحی و اقسام وحی شده است. وحی گاهی علمی و گاهی عملی است. وحی علمی همان علوم غیبیه، احکام و شریعت است که خداوند آن را برای انبیاء و معصومین بازگو می‌کند، که این‌ها امور علمی هستند. برخی از وحی‌ها مربوط به امور عملی است یعنی ذات اقدس اله در قلب یک انسان مؤمنی، ولیی یا پیغمبری آن تصمیم و عزم و اراده را الهام می‌کند. وحی علمی اموری است مانند داستان حضرت یونس، داستان حضرت موسی، ابرهیم، اسحاق و یحیی را به پیامبرش وحی کرد این همان چیزی است که در قرآن به این صورت به آن اشاره شده است. «عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً»

* اما وحی عملی نظیر آن چیزی است که به قلب مادر موسی فرستاد «وَأَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ؛ در همان زمانى که پسران بنى اسرائیل را می‌کشتند، مادر موسى به موسى حامله شد و او را بزاد. ما به مادر موسى الهام کردیم: تا آن گاه که بر جان او نترسیده اى او را شیر ده، ولى آن گاه که ترسیدى او را در آن دریا (رود نیل) بیفکن و نترس، که کشته نمی‌شود و از دورى وى اندوهگین مباش که ما او را به تو باز می‌گردانیم و از پیامبرانش قرار می‌دهیم و او را به سوى خاندان فرعون و بنى اسرائیل به رسالت می‌فرستیم. » ما این تصمیم را در قلب او الهام کردیم که همان وحی فعل است. این وحی اختصاصی به ائمه و انبیاء ندارد بلکه هر کسی که ولیی از اولیای الهی شود ممکن است ذات اقدس اله در قلب آن فرد مطلب و تصمیمی را الهام کند. پس عده‌ای که به راه آمده‌اند خداوند تصمیم‌های خوب را در قلب آن‌ها می‌اندازد بنابراین این‌ها باید در مورد تصمیمات خوبی که می‌گیرند شاکر باشند و خدا را شکر کنند و آن تصمیم درست را از آن خداوند بدانند.

* اما آنچه در مساله وحی مطرح است وحی علمی است که مخصوص انبیاء است و خداوند از این طرق به پیامبر دستور می‌دهد که قوانین تمدن ساز و تدین ساز را به انسان‌ها ابلاغ کند. این نبوتی که خداوند در قرآن مطرح می‌کند دو نوع است یک وقت سخن از نبوت عامه است و یک وقت سخن از نبوت خاصه، آن چه که خداوند در اوایل سوره شوری مطرح کرده است سخن از نبوت عامه است. از همین رو می‌فرماید ما برای شما و به طرف شما وحی فرستادیم همانطور که به انبیاء قبل وحی فرستادیم. در جریان نبوت عامه اصول سه‌گانه‌ای توحید، معاد و در نهایت وحی و نبوت معین و از مسائلی است که در آن شکی نیست، این‌ها اصول سه‌گانه‌ای هستند که از عناصر اصلی دین به شمار می‌آیند که گاهی خداوند در قرآن کریم به این اصول سه گانه تصریح می‌کند نظیر آنچه در آیات پایانی سوره «اعلی» بیان کرده است و گاهی نیز به آنها تصریح نمی‌کند.

* مطلب دیگری که در خصوص وحی مطرح است این است که وحی و کلام الهی درجاتی دارد، چون هیچ موجودی نیست که زمامش در دست خداوند نباشد و خداوند با او سخن نگوید اما سخن الهی در هر مرتبه مناسب و مخاطب همان مرتبه است. بر این اساس اگر زمام هر چیزی دست خداوند باشد «مَّا مِن دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا» خداوند این ناصیه و زمام را نگرفته است که نگه‌دارد بلکه گرفته است که در راه راست خودش ببرد. پس هر چیزی را خداوند در نظام تکوین در راه راست خودش حرکت می‌دهد و آنجا عصیان پذیر نیست چرا که آن در حوزه تکوین است و نظام تشریع است که عصیان پذیر است. پس هیچ موجودی نیست مگر اینکه قاعد و زمامی دارد و آن زمام در دست خداوند است و خداوند آن موجود را در راه راست خودش حرکت می‌دهد و با او به اندازه خودش در هر مرحله سخن می‌گوید و احتیاجاتش را در هر مرحله بر طرف می‌کند. بنابراین اینطور نیست که اگر بخواهد با جمادات سخن بگویید همانطور که با انسان‌ها سخن می‌گوید، سخن بگوید. این سخن گفتن خداوند فعل خداوند است و فعل خداوند از عرش تا فرش را در بر می‌گیرد و خدای سبحان با عرشیان یک جور سخن می‌گوید و با فرشیان یک جور دیگر سخن می‌گوید. او زمام همه موجودات را در دست دارد و با هر موجودی در جایگاه خودش سخن می‌گوید. پس اگر سخن از وحی به زنبور عسل می‌کند نباید توقع داشت همان نوع وحی و سخن گفتن در مورد نبوت عامه و وحی خداوند به انسان باشد.

* انسان تنها موجودی است که از صفر به صد می‌رسد بقیه موجودات تو راهی هستند یعنی یا از صفر شروع می‌کنند و در اواسط راه از دور خارج می‌شوند و یا اینکه از وسط راه آغاز می‌کنند و تا پایان می‌روند. گروه اول نباتات و حیوانات هستند و گروه دوم فرشته‌ها هستند یعنی از وسط آغاز می‌کنند و اوج می‌گیرند اما مانند انسان نیستند که از تراب و خاک شروع کرده باشند. پس هیچکدام از این‌ها «کادح الی رب» نیستند، لذا این چنین موجودی که موقعیت و وضع خاص دارد کلام الهی، رزق و روزی الهی نیز باید مناسب خودش و به همین امتداد باشد و با سخن الهی با دیگر موجودات فرق داشته باشد.

* آنچه در این آیات وجود دارد این است که خداوند در این آیات برای نشان دادن عظمت و شکوه وحی پنج اسم از اسماء خود را ذکر کرده است و آن اسماء «الله»، «العزیز»، «الحکیم»، «له ما فی السماوات و الارض» و «و هو العلی العزیز» می‌باشند «کَذَلِکَ یُوحِی إِلَیْکَ وَإِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ» این اسماء خمسه سهم تعیین کننده در وحی دارند چرا که او می‌خواهد انسان را به عزت، حکمت، مالکیت خویشتن خویش و به علو و عظمت برساند، چون او علی عظیم است انسان را نیز می‌خواهد به اعتلا و عظمت نائل کند. خداوند با این اسماء به وسیله وحی و پیامبران انسان را می‌خواهد در فضای بیکران وادی گمراهی به سمت خودش دعوت کند. و هیچ مانعی برای او وجود ندارد چرا که همه عالم ستاد اجرایی خداوند هستند و کسی یا چیزی در مقابل او نیست که بتواند مانع باشد.