پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محمدرضا حیدری- هفدهم شوال به مناسبت روز نبرد امیرالمومنین (ع) در برابر عمروبن عبدود سالروز گرامیداشت فرهنگ پهلوانی و روز پاسداشت انسان‌هایی است که قهرمانی را برای ادامه مسیر بزرگی و محبوبیت کافی ندانستند و راه پهلوانی را پیش گرفتند؛ پوریای ولی، غلامرضا تختی، عبدالله موحد، سوخته سرایی، علیرضا سلیمانی، امامعلی حبیبی،عباس زندی و پهلوانان بسیاری که مردانگی را در حرف و عمل اثبات‌ و نام خود را برای همیشه در قلب مردمان ایران زمین به نیکی ثبت کردند.

 از همان سالی که رقابت‌های کشتی پهلوانی کشور آغاز شد بین مردم از اهمیت خاصی برخوردار و به‌دلیل استقبال زیاد کشتی‌دوستان، این مسابقات در زمین چمن ورزشگاه امجدیه برگزار‌‌شد. استقبال مردم برای تماشای مسابقات کشتی پهلوانی کشور و شناخت پهلوان اول کشور به اندازه‌ای بود که جای سوزن انداختن در ورزشگاه نبود. پهلوانان پنجه در پنجه، یاعلی‌گویان کشتی را آغاز می‌کردند. بسیاری از رجال و مسئولان دولتی و نظامی برای تماشای این مسابقات به ورزشگاه می‌آمدند و در پایان نیز بازوبند پهلوانی به بازوی پهلوان اول ایران بسته می‌شد. سال‌های دهه‌های 30و 40، کشتی به تمام معنا ورزش اول ایران بود. همه با عشق اخبار مربوط به آن را دنبال می‌کردند؛ روزگاری که مرحوم تختی در کنار کشتی‌گیران دیگر برای ایران افتخار آفرینی می‌کردند.

پهلوان عباس زندی مرد آشنای دنیای کشتی به مناسبت روز ملی ورزش پهلوانی مهمان همشهری شد. او در 18سالگی با شکست همه حریفان نام آشنای دنیای کشتی، بازوبند پهلوانی را به بازو بست و نام خود را به‌عنوان جوان‌ترین پهلوان ایران در تاریخ ثبت کرد. او تنها کشتی‌گیری بود که قبل از انقلاب اسلامی 4 بار پهلوان ایران شد و 2بار نیز در رقابت‌های جهانی کشتی آزاد مدال طلای جهان را به گردن آویخت. 4بار پهلوان شدن در حضور نام‌های بزرگ نشان از کارهای بزرگی دارد که پهلوان عباس زندی آنها را انجام داده است. با گذشت 6دهه از روزگاری که نام عباس زندی بر سر زبان‌ها بود هنوز هم بسیاری از مردم کشتی دوست ایران از او به‌عنوان پهلوانی بامرام و معرفت، باگذشت و فداکار یاد می‌کنند. او با درجه سرهنگی از ژاندارمری بازنشسته شد و با وجود پا گذاشتن به 84سالگی هنوز هم برای حل مشکلات مردم پیشقدم می‌شود. با وجود کهولت سن هنوز هم برای تماشای رقابت‌های کشتی پهلوانی به سالن مسابقات می‌آید. او که هم دوره مرحوم غلامرضا تختی اسطوره کشتی ایران بوده برای ‌ ما از روزهایی می‌گوید که تختی را در مسابقات پهلوانی شکست داده ولی با شجاعت تمام می‌گوید تختی پهلوانی واقعی بود؛ چون در آن مسابقه اجازه داد‌ او را شکست دهم!

عباس زندی1

ورزشی به قدمت تاریخ

سال 1310در محله قدیمی سنگلج تهران به‌دنیا آمدم و از همان کودکی علاقه زیادی به کشتی داشتم. در مدرسه حکیم نظامی درس می‌خواندم و هر وقت از مدرسه به خانه برمی‌گشتم مادرم با دیدن لباس‌های پاره‌ام متوجه می‌شد که با همکلاسی‌هایم کشتی گرفته‌ام. از 14سالگی کشتی را در باشگاه ببر تهران زیرنظر حاج عبدالحسین فیلی و حسن سعدیان آغاز کردم و درحالی‌که 17سال سن داشتم از ورزش زورخانه‌ای به تیم ملی کشتی راه پیدا کردم و در رقابت‌های المپیک 1948لندن در وزن پنجم به مقام پنجم رسیدم. کسب این مقام در میان بهترین‌های جهان انگیزه خوبی برای من بود. آن زمان کشتی یکی از ورزش‌های مطرح جهان بود و کشتی‌گیران معروفی از ترکیه و شوروی و کشورهای اروپایی برای مسابقات جهانی و المپیک می‌آمدند. یاشار دوغوو آتلی از ترکیه، هالم و ویلی انگست از سوئد، نیکولای از بلغارستان و کاستوراموتو از ژاپن مهم‌ترین حریفانی بودند که بارها با آنها در میادین مختلف سرشاخ شدم.

3 دوره نیز در المپیک حضور پیدا کردم و هنوز هم حضور در 3 دوره المپیک یک رکورد محسوب می‌شود. در رقابت‌های المپیک 1952هلسینکی در وزن هفتم به مقام چهارم رسیدم و در المپیک 1956ملبورن نیز در وزن ششم، پنجم شدم.

سطح رقابت‌های کشتی در دهه‌های 30و 40بسیار بالا بود و کشتی‌گیران مردانه با هم مبارزه می‌کردند و با اجرای فنون مختلف حریف را زمین‌گیر می‌کردند. سال‌های 1328و 1329به‌ترتیب به مقام‌های دوم و اول دست یافتم. نخستین مدال طلای تاریخ کشتی ایران را به‌همراه مرحوم جهانبخت توفیق در رقابت‌های جهانی 1954توکیو به‌دست آوردم. این نخستین مدال طلای کشتی ایران در مسابقات جهانی بود. این مدال پس از مدال‌های نامجو در وزنه‌برداری بود. فن اصلی من لنگ بود که با آن از حریفانم امتیاز می‌گرفتم. حسن سعدیان قهرمان تیم ملی حق بزرگی برگردن من دارد. او استاد من بود.من فن لنگ را از او یاد گرفتم. او بود که هم شجاعت کشتی‌گیری را به من یاد داد و هم اینکه ریزه‌کاری‌های کشتی را خیلی خوب و استادانه به من آموخت. پس از سال‌ها تجربه در تشک کشتی، مربیگری تیم ملی کشتی به من سپرده شد. رقابت‌های جهانی 1962تولیدوی آمریکا نخستین تجربه من در عرصه مربیگری بود و در آن سال توسط امامعلی حبیبی و منصور مهدیزاده صاحب 2 مدال طلا و توسط محمد خادم و غلامرضا تختی صاحب 2 مدال نقره شدیم و در مجموع با 25امتیاز سوم شدیم.

در المپیک سال‌های 1964و 1968توکیو و مکزیکوسیتی نیز هدایت تیم ملی کشتی آزاد را برعهده داشتم که تیم ایران با 2 مدال برنز علی اکبر حیدری و محمد علی صنعتکاران در توکیو پنجم شد. در رقابت‌های 1968مکزیکوسیتی نیز عبدالله موحد نابغه کشتی ایران صاحب یک مدال طلا و شمس‌الدین سیدعباسی و ابوطالب طالبی صاحب 2 مدال برنز شدند و در مجموع تیم ششم شد.

درس بزرگ معرفت

سال 1328فقط 18سال سن داشتم اما با وجود این سعی می‌کردم از نام حریفانم ترسی نداشته باشم. همان سال برای نخستین بار در رقابت‌های پهلوانی کشور شرکت کردم. مسابقات در ورزشگاه امجدیه برگزار می‌شد. روز مسابقات جای سوزن انداختن نبود و همه مردم عاشق کشتی پهلوانی از سراسر ایران برای تماشای مسابقات می‌آمدند. برخی از مسئولین وقت نیز برای تماشا می‌آمدند. مسابقات کشتی پهلوانی رسم خاصی داشت. درس بزرگ این مسابقات مرام و معرفت بود که کشتی گیران آن را به خوبی می‌آموختند. قبل از شروع مسابقه، مرشد با نوای ضرب و یاعلی گویان فضای مسابقات را معطر می‌کرد و پس از آن 2 کشتی‌گیر با هم سرشاخ می‌شدند. در مسابقات پهلوانی باید پشت حریف را با تشک کشتی آشنا می‌کردیم و با توجه به اینکه کشتی پهلوانی محدودیت وزن نداشت برای من بسیار سخت بود زیرا سنم کم بود ووزن پنجم کشتی می‌گرفتم درحالی‌که بسیاری از حریفان در وزن‌های بالا کشتی می‌گرفتند. در آن سال توانستم همه حریفانم را شکست بدهم و بازوبند پهلوانی را در دست ببندم. بازوبند پهلوانی یعنی کمر خدمت بستن برای مردم و کسی که صاحب بازوبند می‌شد از فردای همان روز برای کمک به مردم باید وارد گود می‌شد. کسی که پهلوان می‌شد از حقوق ثابتی برخوردار بود که به آن حق سفره می‌گفتند و ماهی 300تومان بود و اگر کشتی‌گیری 3 دوره پهلوان کشور می‌شد حقوق مادام العمر به او تعلق می‌گرفت. این حق سفره پولی بود که در اختیار پهلوان قرارمی‌گرفت و او نیز این پول را برای کمک به مردم خرج می‌کرد. 4بار در رقابت‌های پهلوانی کشور به مقام قهرمانی رسیدم و بازوبند پهلوانی را به‌دست بستم. سال‌های 1328، 1332،1333و 1334 پهلوان اول کشور شدم. آخرین بار در دارالفنون به‌عنوان پهلوان انتخاب شدم. نگاه مردم به فرهنگ پهلوانی و پهلوانان کشور سرشار از عشق و علاقه بود. هیچ مسابقه‌ای به اندازه رقابت‌های کشتی پهلوانی کشور طرفدار نداشت. وقتی روی تشک کشتی می‌رفتیم فقط به این موضوع فکر می‌کردیم که مردانه کشتی بگیریم و وقتی هم حریف را شکست می‌دادیم بلافاصله او را از خاک بلند می‌کردیم و شانه‌های یکدیگر را می‌بوسیدیم. من نظامی بودم و در شهربانی خدمت می‌کردم. به خاطر مسئولیتی که در شهربانی داشتم سعی می‌کردم جوانان بااستعدادی را که علاقه زیادی به کشتی داشتند و سرباز بودند به سوی کشتی هدایت کنم و خوشحالم که چند نفر از قهرمانان بزرگ ایران را آن زمان به سوی کشتی هدایت کردم و آنها نیز با کسب مدال‌های جهانی و المپیک نشان دادند که در تصمیمی که گرفته بودم اشتباه نکرده‌ام. آن وقت‌ها که پهلوان اول کشور بودم بارها در کوچه و خیابان، مردم به من مراجعه می‌کردند و می‌خواستند‌ برای آنها شغلی مهیا کنم یا به آنها کمک مالی کنم. من هم با توجه به ارتباطاتی که داشتم سعی می‌کردم خواسته آنها را برآورده کنم.

مرام تختی

در آن سال‌ها توجه زیادی به مسابقات کشتی پهلوانی بود و بزرگان کشتی ایران برای کسب بازوبند پهلوانی با هم رقابت می‌کردند. پهلوان شدن افتخاری بود که همه را به تشک کشتی می‌کشاند. در آن زمان که من کشتی می‌گرفتم بزرگانی مثل حبیبی و تختی حضور داشتند و سرشاخ شدن با این قهرمانان افتخار بود. آن روزها اشتیاق جوانان به کشتی پهلوانی زیاد بود اما حالا دیگر از این خبرها نیست. دیگر برای ورزش پهلوانی کمتر احترام قائلند. آن روزها وقتی مسابقات پهلوانی برگزار می‌شد همه مسئولان می‌آمدند. من فکر می‌کنم توجه به کشتی پهلوانی باعث می‌شود تا بازهم این ورزش رونق بگیرد. امامعلی حبیبی نابغه کشتی باستانی است. او در دوره قهرمانی خود در همین مسابقات کشتی پهلوانی و سایر مسابقات، پشت افرادی را به خاک زد که امروزی‌ها باورشان نمی‌شود. در یک دوره از همین مسابقات پهلوانی به اندازه‌ای عالی کشتی گرفت که یک دستگاه اتومبیل بنز به او جایزه دادند. مرحوم غلامرضا تختی یکی دیگر از پهلوانان آن زمان بود. او برای سربازی به تهران آمده بود که پایش به کشتی باز شد. یک دوره مسابقه بین‌المللی در تهران برگزار می‌شد که از من خواستند تا در وزن ششم کشتی بگیرم که من هم اعلام کردم در این وزن تختی می‌تواند کشتی بگیرد! ابتدا مخالفت کردند اما من اصرار کردم که او می‌تواند و در نهایت این اجازه را به تختی دادند تا او در این مسابقات بین‌المللی شرکت کند. من زودتر از تختی وارد کشتی شده بودم اما وقتی حس کردم او در وزن ششم (75کیلوگرم) می‌تواند موفق باشد خودم به وزن هفتم (87کیلوگرم) رفتم. در این وزن مسابقات دشوار بود زیرا وزن من کمتر از حریفانم بود اما هیچ‌گاه سعی نکردم به وزن ششم بازگردم. درمسابقات 1951فنلاند در وزن هفتم بسیار سبک بودم که در ترکیب تیم ایران قرار داشتم. در آن مسابقات من شکست خوردم. وقتی مبارزات خودم را آنالیز می‌کردم متوجه شدم دلیل اصلی باخت‌های من در وزن هفتم سبکی وزنم است‌ ولی از تختی هم خجالت می‌کشیدم که به او بگویم من می‌خواهم به وزن اصلی خودم یعنی وزن ششم برگردم. در مسابقات پهلوانی با تختی کشتی گرفتم ولی او به من لطف داشت و کشتی نمایشی گرفت تا به من ببازد. او روحیه پهلوانی داشت. خیلی‌ها بعدها گفتند تختی حرمت من را نگه داشت چون در دوره‌‌ای مربی‌اش بودم. خلاصه هرچه بود تختی مرام پهلوانی داشت.

در زمان زلزله بوئین زهرا وقتی تختی برای کمک به مردم زلزله‌زده این شهرستان دست به‌کار شد من هم با 50نفر از نیروهایم در ژاندارمری به کمک مردم زلزله زده بوئین زهرا رفتیم و چند شبانه روز ‌ آنجا حضور داشتیم. پهلوانی ریشه در خون ایرانی‌ها دارد. متأسفم که بگویم این فرهنگ و مرام این روزها کمرنگ شده است و امیدوارم روزی دوباره شاهد زنده شدن مرام و معرفت پهلوانی باشیم. سال‌ها از آن روزها می‌گذرد و من هنوز سعی می‌کنم جویای حال مردم باشم و اگر کمکی از دستم ساخته‌ باشد دریغ نمی‌کنم. پسرم استاد دانشگاه است و دکتری ورزش دارد و دخترم نیز دکتری تغذیه دارد و دوست دارم یاد پهلوانان ایران زمین همیشه زنده بماند.

عباس زندی3

قدردانی به رسم غلامرضا تختی

مرحوم غلامرضا تختی در مورد عباس زندی گفت: موقعی که به باشگاه پولاد رفتم برای تمرین کشتی، زندی قهرمان تیم ملی بود. حین تمرینات آنقدر از عباس زندی زمین خوردم که پشتم بوی جرم تشک کشتی گرفت، در عوض ساخته شدم و به تیم ملی راه یافتم. ‌ من برای همیشه از عباس زندی ممنون و سپاسگزارم، به این دلیل که من 2مدال نقره سال‌های 1951و 1952خود را در وزن ششم با رفتن عباس زندی به وزن هفتم به‌دست آوردم والامعلوم نبود؛ شاید من هم اوایل ورودم به تیم ملی در وزن هفتم نمی‌توانستم عنوانی کسب کنم و این بالاترین محبت زندی در سال‌های اولیه کشتی به من بود.

مردم برایش کلاه از سر برمی‌دارند

در کشور ما انسان‌های فرهیخته زیادی وجود دارند که ماندگار شده‌اند اما در ورزش‌کسانی ماندگار شده‌اند که در مرام و پهلوانی و چیزهایی که شایسته کشور است سرآمد دیگران هستند. در ورزش کشتی که یک ورزش پهلوانی و مرامی است عده‌ای هستند که می‌آیند و بعد از‌ گرفتن چند مدال، کشتی را کنار می‌گذارند و از دنیای قهرمانی خداحافظی می‌کنند. آنها در اصل 2بار می‌میرند. یک‌بار در پایان عمر، یک‌بار هم‌زمانی که جایی می‌روند و کسی آنها را نمی‌شناسد. به‌اصطلاح ما، دیگر کسی به احترام آنها کلاه از سر برنمی‌‌دارد. البته داستان‌ آنها متفاوت از کسانی است که فقط به فکر مدال‌ هستند؛ کسانی که با مردم نیستند و دلشان برای مردم نمی‌تپد. بعضی از کشتی‌گیرها هستند که وقتی به مدال قهرمانی می‌رسند خودبه‌خود حرکات و رفتار آنها با مردم عوض می‌شود و به‌اصطلاح جو زده می‌شوند. آنها تصور می‌کنند چون سری در میان سرها درآورده‌اند پس نباید در میان مردم باشند.

اما این مرام پهلوان‌ها نیست. در دهه‌های 30و 40پهلوان‌هایی ‌میان مردم بودند، اهل پایین شهر با آن فرهنگ خاص آن زمان که تبدیل به ستاره شدند. یکی از آنها غلامرضا تختی بود که با اخلاقیات و خصوصیاتی که داشت شهره عام و خاص شد اما در کنار آقا تختی کسی به نام عباس زندی بود که کمی زودتر از آقا تختی کشتی را شروع کرد و کمی زودتر از او کنار رفت و در تیمی که آقا تختی کشتی گرفت او هم در کنارش بود. آنها هم وزن هم بودند و در کشتی آزاد و پهلوانی باهم کشتی گرفتند و حتی عباس زندی یک سال هم مربی آقا تختی بود. او مورد وثوق تختی بود و علاقه‌ای نداشت جلوی دیدگان مردم ظاهر شود چون در آن زمان همه تحت‌الشعاع آقا تختی بودند. هر کاری که توسط آقا تختی به عباس زندی ارجاع می‌شد او سعی می‌کرد به بهترین شکل به انجام برساند. هرکاری که به او می‌گفتند اعم از سربازی یا پیدا کردن شغل به‌دلیل اینکه در شهربانی خدمت می‌کرد انجام می‌داد. من نزدیک به 30نفر از آنها را می‌شناسم که با یک‌بار تقاضا از عباس زندی، او چند‌ماه دنبال کار آنها را گرفت تا سربازی را برای‌شان تبدیل به حضور در ورزش کند. کشتی‌گیران معروفی چون عبد‌الله موحد و عبد‌الله خدابنده از کسانی هستند که در زمان مسئولیت زندی پیش او رفتند و پهلوان زندی آنها را به کشتی آورد. می‌توان گفت در آن زمان که آقا تختی شهره عام و خاص بود یکی از مولفه‌هایی که باعث شد نگاه‌ها به کشتی و به مرام پهلوانی باشد عباس زندی بود که نمی‌خواست دیده شود. اخلاق بسیار خوب او معروف بود. سال گذشته وقتی به فدراسیون باستانی آمدم حضور عباس زندی در کشتی پهلوانی یک نعمت بود.

عباس زندی2

او یکی از بهترین قهرمانان کشتی پهلوانی است. او تنها کسی است که 4بار قبل از انقلاب پهلوان کشور شد‌ و تنها کسی بود که هیچ وقت از کسی چیزی نخواست. رسم بود که به پهلوان حق سفره پرداخت می‌شد اما او حق سفره هم نگرفت و امروز هم به‌دنبال حق سفره نمی‌رود اما یک روز وقتی در جایی گلریزان کرده بودم نزد من آمد و گفت پول‌هایی که جمع کرده‌اید را می‌توانید به چند نفری که محتاج هستند و من آنها را می‌شناسم نیز بدهید. خوشحال شدم که یک انسان بعد از 60سال برای کسی کمک جمع کند. برای من سؤال پیش آمد آن شخصی که برای او درخواست پول کرد چه‌کسی است؟ فهمیدم عباس زندی بعد از مرگ احمد وفادار که 15سال از آن می‌گذرد برای گرفتن حق ماهانه برای خانواده او تلاش می‌کند اما به مشکل برخورده است. خوشحال شدم کسی به‌خاطر معیشت همسر و فرزند یک انسان دیگر آمده و چیزی از من می‌خواهد که سودی برای او ندارد. عباس زندی پر از عشق به مردم است و چنین انسان‌هایی کمیاب هستند. او برای بسیاری از مردم نزد مسئولان رفت تا مشکل آنها را حل کند.

او تنها کسی است که با وجود 84سالگی هر روز در خیابان‌های شهر به 30مغازه و خانه سرکشی می‌کند و جویای حال افراد مختلف می‌شود. ما چنین قلندرهایی در شهر داریم اما بسیار ساده از کنار آنها رد می‌شویم.

آخرین جمله‌ام حرف قشنگ آقای عطاء‌الله بهمنش باشد که گفت: عباس زندی یکی از بی‌نظیرترین انسان‌هایی است که مردم به افتخار او کلاه از سر برمی‌دارند و هرکسی او را در خیابان می‌بیند با افتخار از او یاد می‌کند. سعی می‌کند مشکلی از مشکل شما حل کند. انسان‌های خوب مثل چراغ نیستند که به یک نقطه نور بدهند. آنها به همه توجه می‌کنند و امروز اینطور افراد کم شده‌اند و باید برای آنها کلاه از سر برداریم. یکی از آنها پهلوان بی‌بدیل کشتی آزاد و پهلوانی و مرد ادب و شرافت عباس زندی است. امیدارم سایه او بر سر مردم و ورزشکاران کشتی ایران مستدام باشد.

محمد رضا طالقانی؛رئیس سابق فدراسیون کشتی و سرپرست سابق فدراسیون پهلوانی و ورزش‌های زورخانه‌ای