پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- نیما حسینی- به تازگی مسوّده ای برگرفته از کانال آهستان در کانال پربازدیدی به نام خشت خام در بابِ قیاسِ معیشت طلاب با مردم عادی منتشر شده است که هر چند سخن تازه ای نیست اما زبان تازه و تندتری در خود دارد.(ناگفته نماند که از تیتر و اصل یادداشت به خوبی پیداست که ایشان این متن را با تعجیل و بدون ویرایش و احتمالا ارتجالا پس از دیدن گزارش جناب آقای ربانی نوشته اند زیرا مثلا منظور از «سختی طلّاب» مضیقه معیشتی آنها بوده نه اینکه سفت و سخت بودن حضرات ، مدّنظر ایشان باشد)   

پیش از هرچیز یادآوری چند نکته می تواند راه گشای این بحث باشد:

 یک. راقم این سطور خودش از سالهای ابتدایی طلبگی و پس از آشنایی با سیره مرحوم علامه طباطبایی ره و امام خمینی ره تا همین امروز تا حد زیادی تلاش کرده تا به واسطه کارهایی همسو با وظایف طلبگی خود را از مصرف وجوهات شرعی بی نیاز کند.با این حال به نظر می رسد این انتخاب های شخصی نمی تواند قابل تعمیم و فراگیری باشد.

دو.سالها پیش(85یا86شمسی) در جریان سفری تبلیغی به جنوب کشور و حضور در یک پادگان با نکته جالبی برخورد کردم که در تجربیات بعدی بارها و بارها تکرار شد.هُرمِ شبهای پر حرارت اهواز و بی خوابی مُفرط ، من را به حیاط پادگان و حضور در میان عده ای سرباز که گوشه حیاط مشغول تعمیر کانکسهای فرسوده بودند کشاند.مَخلص کلام اینکه در میانه گفتگو سخن از حقوق شیخی(همان شهریه طلبگی)شد و آنها-چون دوست خوبمان صاحب آهستان- آه از نهادشان برخواست که این چه تبعیضی است میان شیخ ها و باقی مردم؟چرا باید این همه پول بگیرند؟پرسیدم به نظر شما یک طلبه ای که هم سن و سال شماست و مثلا الان چهار یا پنج سال است که در حوزه مشغول تحصیل است چقدر حقوق می گیرد؟ گفتند:حدودا سیصد یا چهارصد هزار تومان. عددی که آنها گفتند حدود شش یا هفت برابر مبلغی بود که یک طلبه پایه چهار یا پنج در آن زمان به عنوان شهریه دریافت می کرد.وقتی از من مبلغ واقعی را شنیدند طبیعی بود که باور نکنند اما  وقتی متوجه ماجرا شدند تا حد زیادی اشکالشان تعدیل شده بود.وقتی بدون ذکر جزییات صحبت از میزان شهریه می شود تصور نادرستی در اذهان شکل می گیرد که با واقعیت فاصله زیادی دارد.اکنون که من می نویسم هر طلبه متأهل که در سطح دو مشغول است(یعنی حدود 8سال تحصیل در حوزه) ابتدای هر ماه قمری حدود 400هزار تومان و طلبه متأهل سطح 3 نیز حدود 600تا700هزار تومان شهریه می گیرد.مبلغی حدود 130هزارتومان هم ماهیانه بابت شهریه از سوی دفتر رهبری پرداخت می شود.البته مقداری از شهریه نیز بابت هزینه بیمه توسط مرکز خدمات کسر می شود.(این مطلب را با پرس وجو از دوستانی که از همه دفاتر شهریه می گیرند نوشته ام زیرا در این میان طلبه های زیادی هستند که جز از یک یا دو مرجع از بقیه شهریه دریافت نمی کنند.)حالا حضرتعالی خودتان بفرمایید که در این روزگار که قیمتها همه در راه معراج هستند( هر چند با شیب ملایم) این مقدار  برای طلبه ای که تمام فکر و ذکرش باید تحصیل باشد هزینه زیادی است؟

و اما از باب «علیکم بالمتون لا بالحواشی» برویم سراغ متن دوستمان:

●یک جا می فرماید:«این که می‌گویند سطح زندگی طلاب و روحانیون، مثل مردم عادی و یا پایین‌تر از آنهاست، یک مغالطه آشکار است»

بعد می گوید:«سالهاست این ادعا را تکرار می‌کنیم که درآمد طلاب از آدمهای عادی جامعه پایین‌تر است ولی این‌را نمی‌گوییم که آن کارگر بیچاره و زحمتکش از صبح تا شب، در گرما و سرما کار می‌کند و زحمت می‌کشد با این‌حال اوضاع زندگیش همچنان خراب است. اما طلاب محترم دقیقا چکار می‌کنند که ما آنها را با کارگران مقایسه می‌کنیم و تازه منت هم بر مردم می‌گذاریم؟!»

سؤال:بالاخره معلوم نشد سطح نازل زندگی معیشتی طلاب یک مغالطه است یا اینکه حقیقت دارد اما وقتی با زحمت یک کارگر مقایسه می شود می بینیم که زحمت کارگران بیشتر از طلاب است؟حضرتعالی هرچند ظاهرا طلبه نیستید اما بعید می دانم که با طلبه ها حشر و نشر نداشته باشید آیا واقعا پایین بودن سطح معیشتی طلاب(طبیعی است که منظور عموم طلاب است نه موارد خاص)یک مغالطه است؟!(مگر اینکه همه دوستان شما جزء طلاب از ما بهتران باشند)

●در جای دیگری می فرمایند:«اکثریت طلاب و روحانیون (اگر شاغل نباشند) نه کاری انجام می‌دهند و نه مثل مردم عادی و کارگران زحمتی می‌کشند؛ آنها نهایتا دروس دینی خود را می‌خوانند»

سؤال:آیا تحصیل علم کار محسوب نمی شود؟

دقیقا طلاب باید چه کاری انجام دهند؟مثلا صبحها بروند به عنوان کارگر در یک ساختمان مشغول کار شوند و بعد از ظهرها بروند کتابخانه مشغول مطالعه شوند؟آیا پرداخت آن مبلغ برای این نتیجه کار عجیبی است؟البته بنده با شما در ین موضوع همدل هستم که پرداخت این مبلغ باید بر اساس ضابطه و برای مدتی باشد که شخص به یک ثبات مالی برسد(چنانکه در پیشینه تاریخی پرداخت شهریه آمده که سید مرتضی (ره)بر اساس معیار موفقیت علمی به شیخ طوسی 12 دینار و به ابن برّاج 8 دینار پرداخت می کرده است) اما این قید نباید اصل کار را زیر سؤال ببرد همانطور که گره زدن آن به تحول علوم حوزوی نباید رهزن این ماجرا باشد. 

● «ممکن است در پاسخ بگویند که هرکس وظیفه‌ای دارد و کار فکری و مذهبی هم وظیفه طلاب است. باشد قبول. اما همین حرف هم قابل خدشه است. چون اولا قرار نیست دین ابزار معاش طبقه‌ای خاص بشود. ثانیا درس و تحصیل و کار فکری هم منافاتی با داشتن شغل و زحمت کشیدن ندارد.»

باز هم از مفهوم این فراز معلوم می شود که حضرتعالی تحصیل و کار فکری را بیکاری و بیعاری تلقی فرموده اید که شغل و زحمت کشیدن را قسیم آن ذکر کرده اید.فارغ از اینکه اگر کار فکری و مذهبی را وظیفه طلاب دانسته اید و صحت این گزاره را قبول کرده اید دیگر برای چه خدشه کرده اید؟آن هم خدشه ای که هیچ خدشه ای به این گزاره نمی اندازد.آیا واقعا پرداخت هزینه تحصیلی به گروهی که مشغول تحصیل هستند به معنای معیشت از راه دین است؟! آیا اگر همین هزینه با دانشجویانی که در حال تحصیل علوم تجربی هستند پرداخت شود به این معناست که علم ابزار معاش شده و آن جنبه نور بودن خود را از دست داده؟!

سخن وداع:

دوست خوب و گرامی با آنکه بارها و بارها در متن خود اصرار داشتید که فرمایشاتتان توهین نیست اما حقیقتا متن شما توهین بزرگی نه به روحانیت بلکه به حوزه بود.(بگذریم از اینکه خط به خط این یادداشت به طرز غریبی مرا به یاد داستان لوطی و مخنّث در مثنوی معنوی انداخت)متن شما مُفهم این معنا بود که آخوندها یک مشت آدم بیکار هستند که صبح تا شب و در طول سالیان دراز و طولانی گوشه خانه و حجره افتاده اند و درسهای بیهوده می خوانند و خلاصه به تعبیر آن یار سفر کرده سقف معیشت بر ستون شریعت زده اند.حال آنکه می شد این همه توهین را در دو خط خلاصه فرموده و در دو خط دیگر پیشنهاداتی برای اصلاح این رویه مطرح می کردید.به هر تقدیر حقیر به عنوان یک طلبه کوچک از حضرتعالی به عنوان مدّعی العموم بابت همه جفاها حلالیّت می طلبم.