پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- هر روز به موعد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری نزدیک می شویم و به قول معروف، فصل شمردن جوجه ها از راه می رسد. طبیعتاً مردم و افکار عمومی در صورتی مجدداً به حسن روحانی رای خواهند اد که وی بتواند کارنامه قابل قبولی از خود ارائه دهد. دولت به عنوان نماینده وضع موجود، حالا پس از گذشت 4 سال دیگر به سختی خواهد توانست وضعیت اقتصادی موجود را به زلف دولت قبل گره بزند. بی کارنامگی دولت اما گویا راهی جز این برای آقایان باقی نگذاشته است. اسحاق جهانگیری پس از نام نویسی عجیبش در انتخابات پیش رو به خبرنگاران گفته است: «یکی از انگیزه های من برای کاندیداتوری این خواهد بود که یک بار دیگر برای ملت با همه ابعاد مختلف مشخص کنم که دولت در زمینه اقتصاد، مسائل سیاست داخلی و اختلافات داخلی، مسائل بین المللی و مسائل فرهنگی و از همه بدتر بحثی که در زمینه فساد وجود دارد چه چیزی را تحویل گرفت.» 

در مقابل، حسن روحانی در نشست خبری خود در روز 21 فروردین ماه، بخشی از مهم ترین وعده های اقتصادی خود را از اساس انکار کرده است. روحانی در پاسخ به سوالی درباره وعده 100 روزه تحول اقتصادی گفته است: «سؤال خوبی کردید. بنده از شما ممنونم چون دروغ بزرگی در برخی روزنامه‌ها و سایت‌ها پخش می‌شود و شما این را اشاره کردید و خیلی مهم است، بنده چه زمانی گفتم صد روزه حل می‌کنم؟ آن جمله‌ای که بنده گفتم این است که بنده اگر موفق شوم در انتخابات، پایان صد روز اول کارهایی که در این صد روز انجام دادم اعلام می‌کنم و عین صحبت‌های بنده را بیاورید و ببینید، بعد از این عده‌ای مخرب آمدند و گفتند ایشان گفته صد روزه مشکلات را حل می‌کنم، آن کسی که یک شبه حل می‌کرد ما نیستیم کس دیگری است!» این در حالی ست که وی پیش از این در موعد رقابت های انتخاباتی سال 92 گفته بود:«برای حل مشکلات برنامه کوتاه‌مدت یک‌ماهه و 100 روزه وجود دارد. می‌توانیم در زمان کوتاه تحول اقتصادی به وجود آوریم.»

در این شرایط، حدس زدن مهم ترین برنامه انتخاباتی دولت و حامیان وی در انتخابات پیش رو چندان سخت نخواهد بود. برنامه ای که ظاهراً از ماه ها پیش شروع شده و این روزها با قوت هر چه بیشتر در نشریات زنجیره ای و شبکه های اجتماعی ادامه دارد. حامیان رسانه ای دولت در حالی که خود کارنامه قابل ارائه ای ندارند، خطرناک ترین رقبای ممکن را کسانی خواهند دانست که کارنامه عملکردشان در حوزه های مختلف، پربار و غیر قابل خدشه می نماید. در این میان، محمدباقر قالیباف، تبدیل به مهم ترین سیبل تحرکات انتخاباتی اصلاح طلبان طی ماه های اخیر شده است. کارنامه قالیباف در مدیریت های مختلف آنقدر پربار و سنگین هست که بتوان ماه ها پیش از انتخابات نیز به مصاف وی رفت. بی اخلاقی های صورت گرفته در جریان وقوع حادثه پلاسکو و سکوت خبری حامیان دولت پس از انتشار نتیجه هیئت بررسی این حادثه که در آن شش نهاد دولتی را مقصر معرفی می کند، تنها یکی از حوزه های تخریب شهردار پرکار تهران را نشان می دهد. 

آش تخریب ناجوانمردانه قالیباف در جریان حادثه پلاسکو به حدی شور شده که چند روز پیش از این، مهدیه گلرو، زندانی سابق امنیتی نیز طی توییتی در همین زمینه با انتقاد از روند فعالیت خبرنگاران اصلاح طلب می نویسد: «27 نفر هموطن در سیل مردند. چرا مثل پلاسکو خبرنگاران جامه نمی درند؟ سوختن از غرق شدن دردناک تر است! به قالیباف ربط ندارد! دوره انتخابات 96 است؟!» همه اینها اما تاثیری در پیش رفتن سناریوی تخریب همه جانبه قالیباف نداشته، این روند با قدرت هر چه تمام تر در حال پیشروی است. حامیان رسانه ای دولت به خوبی از محتوای کارنامه شهردار ساکتِ تهران آگاه اند و خوب می دانند که همین کارآمدی فوق العاده وی در مدیریت شهری بود که الهه راستگوی اصلاح طلب را نیز برای رای دادن به وی مجاب کرد. صورت مسئله اما باز هم بدون تغییر باقی می ماند. الهه راستگو به خاطر رایش به یک مدیر توانمند در یک پروسه کاملاً متمدنانه و دموکراتیک! از حزب اسلامی کار اخراج می شود و آتش تخریب ها نیز بیشتر شعله می کشد. 

سوال اما این است که اصلاح طلبان از چه چیز قالیباف می ترسند؟ مگر نه اینکه قالیباف طی 4 سال گذشته از جمله کسانی بوده که کمترین تقابل رسانه ای را با سیاست های دولت داشته، سرگرم کار جهادی خود برای خدمت به مردم تهران بوده است؟ پاسخ این سوال اما خیلی پیچیده نیست. مرور کارنامه قالیباف طی 12 سال اخیر در تهران نشان می دهد در دوره مذکور تهران به عنوان یکی از 10 کلانشهر مدرن دنیا شناخته شده است. از ساخت اتوبان امام علی(ع) ظرف مدت 2 سال تا ساخت پل طبقاتی صدر و تونل های نیایش و توحید و برج میلاد و دریاچه شهدای خلیج فارس و پل طبیعت تا رکورد فوق العاده در گسترش شبکه مترو، همه و همه، قالیباف را رقیبی ترسناک برای دولت حرف کرده است. اینها را بگذارید در کنار انتخاب پل طبیعت به عنوان یکی از پروژ‌ه‌های معماری برتر دنیا و همچنین انتخاب دریاچه شهدای خلیج فارس(چیتگر) به عنوان یکی از 10 پروژه برتر جهان در سال 2015. 

مسئله اما به همین جا ختم نمی شود. شهریور ماه سال 94، غالب رسانه های اصلاح طلب بدون هیچ طعنه و کنایه ای!، گزارش مفصلی از عملکرد 10 ساله شهرداری تهران را منتشر کرده اند که در بخشی از آن می خوانیم:« آن روزهایی که اتوبان های تهران به تعداد حالا نبود و معابر باریک شهری نفس مان را در لابلای طناب به هم تنیده ترافیک پایتخت محبوس می کرد، همان طور که تصوری هم از سراهای محلات و خانه های سلامت نداشتیم. تنها معدود فرهنگسراهایی را در تهران سراغ داشتیم که آن هم کارکردی آنچنانی برایش تعریف نشده بود. گاهی اوج خواسته مان این بود که یک بار طی شبانه روز زباله های مان سر موعد از درب منازل مان با همان ماشین های ملودی دار جمع آوری شود. همین ما را از مدیریت شهری راضی می کرد!» حالا اما گویا قضیه فرق کرده است. اصلاح طلبان همزمان با دیدن ناکارآمدی دولت، به دلیل منافع حزبی از گسترش چنان مدیریتی که همین دیروز از آن تعریف می کرده اند، در هراس اند!

در این شرایط، سوال این است که نتیجه این تغییر موضع ناگهانی چه خواهد بود؟ آیا به راستی افکار عمومی متوجه چنین چرخش معناداری نمی شوند و روحانی با این تغییر تاکتیک، دوباره خواهد توانست رای مردم را به دست بیاورد؟ نتایج نظرسنجی های مختلف در همین زمینه می گوید علیرغم همه تلاش های لشکر رسانه ای دولتی ها، رای منفی شیخ حسن حالا به 40 درصد رسیده است! این یعنی آنکه مردم خلاف تلاش سیاسیون، تفاوت حرف و عمل را به خوبی می فهمند. افکار عمومی آماده گفتن یک نه بزرگ به حسن روحانی هستند. در این میان، تفاوت قابل تامل فرجام وعده های روحانی و قالیباف نیز در جای خود، ارزش بررسی دارد. با این حال، مجال تنگ این گزارش اجازه سخنی بیش از این را نخواهد داد. هر چه هست، تنها مقصر فرو ریختن پلاسکوی اقتصاد و تعطیلی دومینووار کارخانه های معروف و معتبر کشور، همان ها هستند که می خواستند با جنازه شهیدان پلاسکو برای خود رای بسازند. آینده همه چیز را روشن خواهد کرد.